فرهاد مهندسپور در نشست دراماتورژی قرآن در قم؛
بافت روایی قرآن با منطق گفتاری در زبان عربی متفاوت است
یک نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر گفت: بافت روایی قرآن با منطق گفتاری عرب متفاوت است.
وی با بیان نمونههای مختلفی از آثار دینی، ادبی و سینمایی جهان به شیوع و گستردگی ایماژها و استعارهها و توصیف دستگاه ایماژی ادراک انسان اشاره کرد و گفت: این وضعیت ادراکی امروزه نیز همچون دوران اسطورهای و حتی عمیقتر از آن دوران، بر وضعیت ادراکی بشر حاکم است. شکل توسعهیافته این نظام ایماژی در قالبهای گوناگون هنری همچون سینما، تئاتر، ادبیات و ... پدیدار است.
مهندسپور به بازتاب این دستگاه استعاری در زبانهای گوناگون پرداخت و تصریح کرد: در این زمینه مطالعه کتاب «استعارههایی که با آنها زندگی میکنیم» به قلم جورج لیکاف بسیار سودمند است. در قالبهای مختلف ادبی، از جمله ادبیات روایی، نمایشی، داستانی یا ادبیاتی که به سینما و تئاتر ختم میشود، همیشه توجه به این است که ایماژها چگونه در حال رشد هستند و چگونه کنار یکدیگر چیده میشوند.
عضو هئیت علمی دانشگاه تربیت مدرس اضافه کرد: دراماتورژی به بیانی، تبدیل مفاهیم به ایماژها و سپس نشاندن آن ایماژها در ترکیبهای تازهای از جمله روایی، داستانی یا نمایشی است. نمونه بسیار خوب این فرایند، تبدیل مفاهیم موجود در کتب آسمانی ادیان مختلف به ایماژهای گوناگون است که بخشی از آن را میتوان در آیینهایی که حول این سنتها شکل گرفته بازیافت.
این نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر قرآن بافت روایی قرآن را با منطق گفتاری عرب متفاوت ارزیابی کرد و یادآور شد: قرآن به لحاظ بافت روایی نه با قبل خود و نه با بعد خود هیچ شباهتی ندارد. چرا عربها اینگونه به قرآن واکنش نشان دادند درحالیکه عربها فرهنگی شفاهی داشتند و میانهای با کتابت نداشتند اما در هنگام مواجهه با قرآن به آن واکنش عمیقی دارد. براساس پژوهشهای معاصر به تازگی این مسئله کشف شده است که منطق قرآن، اساسا با منطق گفتاری عرب متفاوت است و در واقع منطق قرآن، منطق زبان آرامی است.
مهندسپور با ارائه مثال دیگر بیان کرد: حرکت امام حسین (ع) از مکه به کربلا نمونه والایی از دراماتورژی مفاهیم بزرگ انسانی در قالب انتخابهای حساس عینی است که حسین (ع) را به قهرمانی تراژدیک بدل میسازد.
وی در ادامه با تأکید بر پارهپاره بودن روایتهای قرآنی افزود: پارهپاره بودن روایتهای قرآنی از آن رو بود که خداوند تعمدا با تکیه بر این شیوه دراماتورژی در پی واکنش ناخودآگاه انسان در برابر این کلام بوده است. وجه اعجاز قرآن ارائه چنین فرم بدیعی است، فرمی که تمام ادیبان زمانه را به واکنش وا دارد. مسئله اینجاست که خداوند با علم به ساختار روایی و داستانپردازی ذهن انسان، چرا قرآن را در چنین قالبی عرضه کرده است؟ گویا خداوند در پی این نبوده که مخاطبان فهمی یگانه از متن قرآن داشته باشند تا بدین ترتیب هر یک از منظر وضعیت زیستی خود، تجربهای یگانه از قرآن را داشته باشند.
نظر شما