کتاب «هفتخوان توسعه» خاطرات محمد ستاریفر نیست. متنی مرسوم و متعارف درباره «چالشها و موانع سازمان تأمین اجتماعی» هم نیست. این کتاب بنا به شرط و شروط ستاریفر، پرسشی سهمگین را پیش کشیده و پنجه در پنجه معضلی در انداخته که بسیار گسترده، چند بعدی و ریشهدار است.
این کتاب تاریخچه تأمین اجتماعی نیست. خاطرات محمد ستاریفر هم نیست. متنی مرسوم و متعارف درباره «چالشها و موانع سازمان تأمین اجتماعی» هم نیست. این کتاب بنا به شرط و شروط ستاریفر، پرسشی سهمگین را پیش کشیده و پنجه در پنجه معضلی در انداخته که بسیار گسترده، چند بعدی و ریشهدار است.
کلیدواژه اصلی این کتاب «نظام تصمیمگیری و دستگاه دیوانسالاری کشور» است. مسأله محوری در این تلاش، «کاستیهای آن نظام و نقصانهای آن دستگاه» است. اما برای این منظور، دوره مدیرعاملی محمد ستاریفر در تأمین اجتماعی را به عنوان «شاهد و گواه» پیش کشیده است.
بنابراین، در انتظار مطالعه خاطرات به سبک رایج نباید بود، نباید به پیشواز متنی با ادبیات رایج اداری رفت و نباید بحثی در قد و قواره یک سازمان (هر چند بزرگ و فراگیر) را چشم داشت. چرا که نگارنده تلاش داشته تا با تمرکز بر فرایندها و یادآوری رخدادها، علل و نتایج را پیش کشیده و با پرهیز از ماندن در چارچوبهای اداری و اسارت در نامها و نشانها، «سمتوسو و جهتگیری اصلاح فرایندها» را پیش چشمها برجسته کند.
آنچه پیش رو دارید پس از پیشگفتار ابتدا تلاش کرده تا در فصلی مستقل و البته مختصر و مفید توضیح دهد، چرا سازمان تامین اجتماعی نمونه مناسبی برای کالبد شکافی نظام تصمیم گیری کشور است و برای پاسخ به این پرسش کلیدی ابتدا نشان داده است چرا تامین اجتماعی برای توسعه مهم است. به بیان دیگر با پیش کشیدن نقش برجسته و پررنگی که سازمان تامین اجتماعی در فرایند توسعه و همچنین پایداری این فرایند دارد این نهاد عمومی را نمونه مناسبی برای ارزیابی وضعیت دستگاه دیوان سالاری کشور معرفی کرده است. زیرا همانگونه که آمد هدف اصلی و مساله محوری این کتاب یافتن کاستیها و نقصانهای نظام تدبیر توسعه کشور است و برای مواجهه با چنین پرسش بزرگی دوره چهار ساله مدیریت محمد ستاری فر در سازمان تامین اجتماعی را برگزیده است. پس از آن مرور رخدادهای کلیدی سازمان تامین اجتماعی در سالهای پیش از انقلاب و جمع بندی روند قریب به سه دهه فعالیت در آن دوره مد نظر بوده است.
این فصل زمینه ورود به سالهای پس از انقلاب را فراهم کرده و آنچه در سالهای آغازین استقرار نظام جمهوری اسلامی بر سازمان رفته با تمرکز بر فرایند تدوین اصل 29 قانون اساسی و تجارب ستاری فر در این حوزه دنبال شده است.
ادامه بحث به مقطع حساس و تاریخی میرسد که ستاری فر یکی از فعالان آن بوده است و آن حوادث و رخدادهای منتهی به انتخابات دوم خرداد 1376 است. این کتاب تلاش کرده تا با تمرکز بر فرایندها و یادآوری رخدادها علل و نتایج را پیش کشیده و با پرهیز ماندن در چهارچوبهای اداری و اسارت در نامها و نشانها سمت و سو جهت گیری اصلاح فرایندها را پیش چشمها برجسته کند.
کتاب تلاش کرده پاسخی درخور به پرسش سهمگین این مطالعه عرضه کند: کاستیهای نظام تصمیمگیری و نقصانهای دستگاه دیوان سالاری کشور و در این مسیر تمام هوشیاری و توجه خود را بر رویهها و نه نامها متمرکز کند نا بتواند چهارچوبی برای یافتن پاسخ پرسش اصلی فراهم آورد.
نظر شما