شب شعر طنز «ترامپیت۲» با اجرای شهرام شکیبا و با حضور جمعی از شاعران طنزپرداز در فرهنگسرای رسانه برگزار شد.
ماجرای شاعری که جنگ نکرد اما عبای پیامبر را گرفت
در ابتدای این مراسم شهرام شکیبا در بیان ارزشهای هنری شاعران گفت: حسان بن ثابت شاعری است که در هیچ جنگی شرکت نکرده بود. حتی در زمان پیامبر گرامی اسلام، وقتی که جنگهایی شکل میگرفت زنان و کسانی که توان جنگیدن نداشتند در شهر قرار میگرفتند تا از زخمیها مراقبت کنند و اگر دشمن وارد شهر میشد از بالای بامها سنگی بر سرشان بریزند. با این حال جالب است بدانید که حسان بن ثابت همین کار را هم نمیپذیرفت اما او کسی است که پیامبر به دلیل خدمات فرهنگی و شعرهایش عبای خودشان را به او بخشیدند. این اتفاقی است که میتواند برای یک شاعر رخ بدهد. البته نه فقط شعرا بلکه همه کسانی که دید فرهنگی دارند چنین هستند.
وی ادامه داد: متاسفانه روشنفکر را به گونه دیگری معنی کردهایم و فکر میکنیم هر کسی که در ستیزه است و متفاوت با اندیشههای عرف حرف میزند، روشنفکر است. اما واقعیت این است که روشنفکر وجدان آگاه جامعه است و به اتفاقاتی که پیرامونش رخ میدهد واکنش نشان میدهد. به جلال آل احمد گفتند که شما نویسنده هستی چه کاری به سیاست دارید؟ در پاسخ گفت من نویسندهای هستم که در مورد سیاست نظر میدهم. به هرحال کسانی که اهل فکر هستند نمیتوانند نسبت به آنچه که پیرامونشان رخ میدهد بدون واکنش باشند. این مساله در همه زمینهها وجود دارد که از آن جمله میتوان به درگیری ما با آمریکا و موجود عجیب و غریبی به نام ترامپ اشاره کرد.
وی با اشاره به یک کارتون که رئیسجمهور شدن ترامپ را پیشبینی کرده بود گفت: انیمیشنی به نام «سیمسونها» تولید شده است. بسیاری عقیده دارند که نویسندگان آن پیشبینی کردهاند که ترامپ روزی رئیس جمهور میشود. اما سازندگان این انیمیشن میگفتند که پیشبینی نبود بلکه میخواستیم احمقانهترین فضای ممکن را نشان بدهیم و گفتیم که این فضا زمانی شکل میگیرد که کسی مثل ترامپ رئیس جمهور شود و با وجود او داستانهایی را تعریف کردیم. اصلا فکر نمیکردیم که فضا اینقدر احمقانه شود که او رئیس جمهور آمریکا شود.
اولین شاعری که برای شعرخوانی به روی صحنه آمد، محمدرضا درخشان بود که شعر زیر را خواند:
گفتا شبی ترامپ به بانو ملانیا/ بانو ملانیا تو کماکان جوانیا
محض تکاندن عربستانیان بیا/ لطف بکن دوباره تو پا درمیانیا
گفتا که دختران خودت را ببر گلم/ با آن دو ورپریده برو میهمانیا
یا با زن سخنگوی کاخ سفید یا / با همسر ظریف جناب نتانیاهو هییا
برو عربستان آنجا سخن ز حمله به تنبان بگو و بعد / دشداشهها ببین که شده زعفرانیا
نه گربه نیست آنکه دمش را گرفتهای/ باشد پلنگ خفته و تو بزچرانیا
در بخش بعدی برنامه، سید صادق آتشی دو قطعه برای حاضران خواند؛ اولی «معما» و دیگری «نامم آمریکاست» نام داشت.
امیدوارم سینماگران ما روی موضوع ملیت ایرانی کار کنند
شهرام شکیبا در بخش دوم سخنان خود گفت: ای کاش سینماگران ما کمی به هالیوود نگاه کنند. وقتی به فیلمهای هالیوودی نگاه میکنید تقریبا در همه فیلمها، پرچم کشور آمریکا دیده میشود. همه ما ایرانی هستیم و از هر طیفی که باشیم این پرچم برای ما مقدس و شریف است. عجیب است که ما به اندازه آنان به پرچم خود دقت نداریم. این موضوع در حالی است که میگوییم سینمای ما سیاسی است. باید به سینمای دیگر کشورهای دنیا نگاه کنیم تا بفهمیم چه خبر است. هنرمندان آمریکایی همیشه نگاه ملیگرایانه به کشورشان دارند. وقتی نگاهمان چنین باشد میفهمیم که از نظر تبلیغی بسیار عقب هستیم و کم کار بودهایم. امیدوارم که بقیه هنرمندان ما مثل کاریکاتوریستها و شعرای ما بر سر ذوق بیایند و روی موضوع مهم ملیت کار کنند.
محمدرضا طهماسبی شاعر بعدی این شب شعر طنز بود که برای شعرخوانی دعوت شد. او گفت: امیدوارم ورزشکاران ما نیز همانند بقیه کشورها سرود ملیمان را با افتخار بخوانند، نه این که سرشان را پایین بیندازند. او شعر خود را چنین خواند:
تا پاره کرد کاغذ برجام را ترامپ/ آمد کشید بر همه دشنام را ترامپ
گفت آخ آخ... وقت نشستن به صندلی/ نادیده خود گلابی برجام را ترامپ
باز او در آسیا به سیابازی آمده/ کرده سفید روی عموسام را ترامپ
باید به دست آورد از راه بهتری/ هم نفت خام و هم دل خاخام را ترامپ
هو! با توام نتانیاهو! از دیار قدس/ زیتون بیار تا بخورد شام را ترامپ
شامی کنار سفرۀ پر چرب و چیل نفت/ لمباند و پهن کرد سپس دام را ترامپ
شمشیر و حج واجب و خوشرقصی و شراب/ بر تن نموده جامهی احرام را ترامپ
مثل ترومپتی پر تف از سر گشاد/ سر داده بانگ دیم دا را دام دام را ترامپ
بیخود لگد به گربه نزن، دست کم نگیر/ یوزان تیزپنجهی گمنام را ترامپ
یک نکته هیچ وقت طبس را نبر ز یاد/ گیرم زیاد بردی ویتنام را ترامپ
تو زیر خرج پوشک سرباز ماندهای/ بشنو ز حاج قاسم پیغام را ترامپ
با آریایی از در تهدید درنیا/ تهدید کن تو سایر اقوام را ترامپ
تهدید اثر نمیکند اینجا برو بپرس/ آخر مگر ندیدی صدام را ترامپ
اینجا یکی اگر بزنی ده تا میخوری/ نشناختی هنوز تو اسلام را ترامپ
شاعر بعدی که برای شعرخوانی از استان قم به فرهنگسرای رسانه آمده بود عاطفه جوشقانیان بود. او شعر خود را به سردار سلیمانی و سردار ابومهدی تقدیم کرد:
دو تا رفیق که پیروز داستان همند/ دو تا رفیق که همواره قهرمان همند
دو تا رفیق که پرواز یاد هم دادند/ دو تا رفیق که بر قامت عزا بال همند
دو تا رفیق که فریادهایشان یک دست همیشه بر همه جا قدرت بیان همند
و دست بر زانوی هم بلند شدند / دو تا رفیق که انگیزه و توان همند
رفیقهای صمیمی، رفیقهای شگرف/ پس از شهادتشان نیز مهمان همند
سلام برتو ، بر غربت ابومهدی/ دو تا غریب که درهمه جا نشان همند
شما کبوتر صحن دو آسمان بودید / دو تا رفیق که حالا هم آشیان همند
**
فرو میریزد آخر اقتدار سست آهکها/ به دام تورها میافتد آری برق پولکها
خدایا سکه سکه پر شده جیب جهان از فقر/ ببین! لبخندها ماسیده بر لبهای قلکها
میان پیچ و خمها گم نباید کرد مقصد را/ که گلها رو به خورشیدند حتی بین پیچکها
نمیترسیم از تهدید قدرتهای پوشالی/ عقابان را هراسی نیست از اخم مترسکها
دلم قرص است و راهم روشن، این ماهی که ما داریم/ رهایی میدهد ما را از این شبها و این شکها
مبارک باد روزی که جهان از شوق میگرید/ همان روزی که نازل شد به شوق آن تبارکها
در بخش دیگری از برنامه یک انیمیشن ضدآمریکایی پخش شد و سپس نوبت به ناصر فیض رسید تا با حضور بر روی صحنه شعر خود را برای حاضران بخواند؛
مثل اینکه هر پدر فرزند از زن داشته / هر کسی فرزند دارد پیش از آن زن داشته
طبق اصل داورین زرافه با این گردنش/ پیش از این کوتاهتر هر چند گردن داشته
من نمیدانم ولی حافظ چنان که گفتهاند/ شعرهایی احتمالا بهتر از من داشته
عدهای کان سخا بودند و کان معرفت/ این وطن تا بوده از انواع معدن داشته
قتل هابیل از همان اول مشخص کرده است/ انسان از آغاز خلقت حیله و فن داشته
خواستم شعری بگویم تا شود هجو ترامپ / چون فقط او از من انتظار هجو داشته
هرچه کردم هجو او ممکن نشد/ اما هنوز مطمئنم هزاران عیب داشته
میلاد عرفانپور پنجمین شاعری بود که برای خواندن شعرش در برابر مخاطبان قرار گرفت. او قبل از شعرخوانی خود گفت: از فرهنگسرای رسانه تشکر میکنم که بانی ترامپیت 2 شد و این برنامه را برگزار کرد. شعری که میخوانم از زبان عاشقان آمریکاست.
آمریکا این روزها خوب است و سابق خوب بود/ از زمان شاه این یار موافق خوب بود
بود قلبش پاک پاک آن سان که مغز پاک ما/ نفت بدبو را بدون مزد برد از خاک ما
با محبت بود، تیغ خونچکان را دوست داشت/ کودکان را کشت از بس کودکان را دوست داشت
از محبت بوده کار یار بیهمتای ما/ گاهی شلیک کرده بر هواپیمای ما
جان مردم را میگرفت و جانستانی خوب بود/ صحبت از جان شد، چه قدر این یار جانی خوب بود
آمریکا این روزها خوب است و سابق خوب بود/ از زمان شاه این یار موافق خوب بود
هرچه جنس خوب در دنیاست آمریکایی است/ هرچه فیلم توپ در هرجاست آمریکایی است
بیریا بوده است و عریان بهتر از پالیزها/ مهد آزادی، فقط آزادی تندیسها
پادشاهان را همه حالی به حالی کرده است/ هرچه معدن بوده را مردانه خالی کرده است
واقف خوبی است، زندانهای خوبی ساخته/ از نژاد مرگ انسانهای خوبی ساخته
با تمام خستگیها عزم آهن داشته/ زحمت هر کودتایی را به گردن داشته
بار احقاق خون این و آن بر گردهاش/ عاشق نوع بشر البته نوع مردهاش
در بخش دیگر این برنامه، عباس احمدی برای شعرخوانی دعوت شد.
برای سنتکام امروز بد شد/ غرور غربی شیطان لگد شد
رکب خورد و نفهمید از کجا خورد/ ولی عینالاسد، عین الجسد شد
مسقط الراس تو ایرلند و خودت آمریکا/ صاحب چند عدد برجی و چند سندیکا
موی تو عین اسکاج و به جای شامپو/ ننت مگر شسته موی تو را با ریکا
نشنیدی تو اگر قدرت ما را فورا/ سرچ کن در لغتنامه ایرانیکا
خودمان شکرخدا پرستو داریم / نیست اندر دلمان حسرت ایوانیکا
من نه آنم که مماشات کنم همچو ظریف/ تا زنم بر سر تو مشت نزدیکا
محمدحسین مهدویان شاعر دیگر این برنامه بود که برای شعرخوانی روی صحنه آمد. او شعر خود را چنین خواند؛:
هم ترور و هم ترامپتر دارد/ هر دو خاصیتی مضر دارد
این تروریست زاده تروریست/ قصد ترهای مستمر دارد
هر زمان رفته پشت هر تریبون/ تا بخواهید شر و ور دارد
قافیه میشود عوض اما باز هم شعر ما اثر دارد
عدهای فکر میکنند که چوب برجامشان هنوز اثر دارد
محمدمهدی سیار شاعر پایانی این شب شعر طنز ترامپیت بود. او گفت: میخواهم به مناسبت 22 بهمن ترانهای را بخوانم. البته ممکن است که در این روزها آنرا زیاد شنیده باشد اما شاید بد نباشد که آن را از زبان شاعر هم بشنوید
یک
لحظه لحظه خاطرات بهمنی
که یک دفعه بهارشد
بهمنی که بوی گل گرفت و سوسن و
یاسمن
بهمنی که غرق شوق وشوربود
انفجارنوربود
دو
سرزمینی که نگاش به آسمونه و
حسابش از زمین جداس
ذره ذره خاکش ازغرور وغیرته
سرزمینی که شن کویرشم
لشکرخداس
سه
بغض ناتموم مادری
بالاسرِجنازهی پسر
بغضی که یه مرتبه صدامیشه
سکوتومیشکنه:
ای تموم بچههام فدای تو
یاحسین
این گلم نثارکربلای تو
یاحسین
چهار
ایستادن یه نوجوون
بدون ذره ای
ترسو آرزو
روبهروی تانکهای روبهرو
پنج
اهتزاز پرچم سه رنگ
روی گنبد مسجدی
که زخمی گلوله هاس
خندههای مردمی که یک صدا میگن:
فتح شهرخون کار خداس
شش
آسمونی که پر از نوای ربناس
آسمونی که غُرُق شده
با«شهاب»و«رعد»و«صاعقه»
با آیهی«ومارَمَیتُ اذ رَمَیت»
آسمونی که
کابوس کرکساس
هفت
چشمه چشمه،موج موج
کوچه کوچه،رود رود
توخیابونا به هم رسیدنو یکی شدن
شکستن سردی دی وغرور اهرمن
حالا بازم بشمرم؟
اینا گزینههای روی میزماس
حالا بازم بشمرید
گزینه های روی میزتون چیاس؟
حالا بازم بشمرید
همه میدونن این آخرای قصهی شماس
اجرای موسیقی توسط صادق آتشی از دیگر بخشهای این مراسم بود.
نظر شما