این کتاب علاوه بر راهکارهایی که برای بازیگران ارائه میکند، به روشهایی برای چگونگی تدریس و کشف استعداد هنرپیشه به واسطه مربی هم اشاره دارد و درباره استودیوها برای رسیدن به هنر خلاق هم حرف میزند.
در یاداشتی که در ابتدای کتاب «تئوری بنیادی هنر تئاتر» از رستگار مترجم اثر میخوانیم به هنر نمایشی و تئاتر اشاره شده است و میگوید در دورانی که بیشتر داستانپردازان و نمایشنامهنویسان روسی سعی میکردند تا به روابط علت و معلولی و حقیقت اصلی زندگی دست یابند استانیسلاوسکی در پی کشف و به نمایش گذاشتن احساسات واقعی انسان بود. در جایی از این یادداشت میخوانیم که به گفته استانیسلاوسکی «این اصول باید با توجه به شرایط زمانی و مکانی و نیازهای مادی و روحی مورد بررسی قرار گیرند.»
حالت ذهنی هنرپیشه، یکی از بزرگترین موانع او
دیوید مگارشک نیز بر سیستم بازیگری استانیسلاوسکی نقدی نوشته که در این کتاب و در 15 بخش آمده است. مگارشک درباره تفکرات این کارگردان و بازیگر صحبت میکند و از نقشهایی که او در دوران فعالیتش بازی کرده حرف میزند و مینویسد که نقشهایی که استانیسلاوسکی بازی کرده بود او را راضی نمیکرد و از این رو سعی در یافتن نقصهای بازیاش بود که در نهایت به روش و فنون بازیگری دست پیدا کرد.
در جایی دیگر نیز به کشفیات استانیسلاوسکی اشاره میکند که حالت ذهنی هنر پیشه را یکی از موانع بازی واقعی میداند. در این باره میخوانیم: «نخستین کشف او این بود که حالت ذهنی هنرپیشه در صحنه، هنگامی که در مقابل انبوه تماشاگر قرار میگیرد، نهتنها غیر طبیعی است، بلکه یکی از بزرگترین موانع در راه بازی واقعی است. زیرا در چنین حالتی ذهن هنرپیشه فقط میتواند تقلید کند و «ادای نقش را دربیاورد»؛ وانمود کند که به احساسات قهرمان نمایشنامه راه یافته است، اما نه با آن احساسات زندگی میکند و نه خود را تماما در اختیار آن میگذارد.»
تنفس انسان ریتمیک است
در ادامه روند کتاب نیز به موضوع اصلی کتاب «تئوری بنیادی هنر تئاتر» و سیستم بازیگری استانیسلاوسکی در سی فصل اشاره شده است. در این فصول استانیسلاوسکی به هنر خلاقه و تفکر خلاق، چگونگی فکر کردن در بازی خلاق و ... اشاره میکند؛ و میگوید که موضوع ضروری این است که خودمان را از قید این که میتوانیم به کسی چیزی بیاموزیم رها کنیم؛ و جایی در متن خود مطرح میکند که نفاق و اختلاف در گروه مانع از این میشود که فرد درک درستی از خصوصیات شخصیت داشته باشد؛ یکی از مواردی که سیستم استانیسلاوسکی بدان توجه کرده است کار درونی و برونی هنرپیشه روی خود و روی نقشش است؛ در بخشی از کتاب هم این بازیگر درباره رابطه دم و بازدم حرف میزند و مینویسد: «تنفس شما دقیقا ریتمیک است و تنفس تنها وقتی که ریتمیک باشد میتواند تمام وظایف خلاقه ارگانیسم بدن را احیا کند؛ قلب به طور منظم میتپد و به نحوی روشن و موزون به ریتم تنفس پاسخ میدهد.»
از دید استانیسلاوسکی تئاتر به کار اشتراکی بستگی دارد
در بخشی دیگر مگارشک درباره «اخلاق تئاتری» صحبت کرده است که یکی از دغدغههای استانیسلاوسکی در دوران فعالیت هنریاش بود. و از کتابی حرف میزند که هرگز توسط این هنرمند به رشته تحریر درنیامد ولی در میان یاداشتهای بر جای مانده از او اصولی در خصوص اخلاق در صحنه تئاتر به چشم میخورد. در قسمتی از این بخش آمده است که «استانیسلاوسکی نمیتواند کلمات به قدر کافی موثری برای محکوم کردن رفتار غیر اخلاقی تئاتر پید کند، خاصه از آن رو که در تئاتری که او در نظر دارد همه چیز بستگی به کار اشتراکی دسته جمعی دارد (او همیشه مخالف بیپرده سیستم «ستارهسازی» بود)، و آنان که مانع این کار دسته جمعی میشوند «نه تنها علیه همکاران خود، بلکه علیه هنری که بدان خدمت میکنند نیز مرتکب جنایت میشوند.»»
یک هنرپیشه بزرگ میتواند ملودرام را بازی کند
قسمت پایانی کتاب نیز با عنوان «ملودرام یا بدیهسازی به سبک استانیسلاوسکی» است که دیوید مگارشک به آن پرداخته است. در این بخش به نظریات استانیسلاوسکی درباره ماهیت ملودرام و نحوه اجرای آن اشاره شده است. این هنرمند معتقد است که چون در ملودرام تا حد زیادی به بدیههسازی نیاز است تنها یک هنرپیشه بزرگ میتواند آن را بازی کند. او ملودرام را برای تازهکاران زمینهای برای آموزش میداند. در جایی از این بخش میخوانیم: «نیاز به بدیههسازی در ملودرام به وسیله استانیسلاوسکی هنگام تمرین «خواهران ژرار» در صحنه کوتاهی از نمایش به اثبات میرسد. او این صحنه را نخست با هنرپیشهای که نمیتوانست بدیههسازی کند و سپس با هنرپیشه پیری که به اندازه خود او قویدست بود اجرا میکند.»
انتشارات نگاه کتاب «تئوری بنیادی هنر تئاتر» اثر کنستانتین استانیسلاوسکی با ترجمه اصغر رستگار را در 368 صفحه، 500 نسخه و با قیمت 60000 تومان منتشر کرده است.
نظر شما