آنها خواهان فضایی توخالی، حفره یا سوراخی در میان جمع هستند که آنها را در خود ببلعد و آنگاه به محض آنکه اراده کردند، از درون آن بیرون بجهند؛ تو گویی در آستانه دری بایستی، نه داخل بروی و نه از آن خارج شودی. فرد مدرن کافهروی امروزی در وضعیتی پارادوکسیکال فرد و جمع را توامان طلب میکند.
از آنجا که رفتن به کافه و پدیده کافهنشینی به شکلی که امروز شاهدش هستیم، پدیدهای به نسبت جدید و تازه در ایران است، باید پشتپرده آن را نیز بررسی کرد. نمیتوان از تجربه کافهنشینی حرف زد بیآنکه از سابقه تاریخی همزاد آن، یعنی قهوهخانه غافل بود. به عبارت دیگر قهوهخانه و کافه دوروی سکهای هستند که به اشتباه از یکدیگر متمایز شناخته میشوند. اگر قهوهخانهها در اوایل حیات اجتماعی خود، حوزههای عمومی در ایران زمان مشروطه بودند که روشنفکران را در دل خود جای میدادند و در آن شاعران، نویسندگان، نقاشان و روشنفکران گرد هم آمده، به نقد ساختار سیاسی و اجتماعی زمانه خود مینشستند، کافهها در اوایل شکلگیری خود در ایران نیز چنین مسئولیتی بر عهده داشتند؛ ولی با رنگ لعابی تازه و بهروز شده.
همچنین همانطور که قهوهخانهها پس از گذر عمری جایگاه تمامی اقشار جامعه و نهتنها روشنفکران شدند، کافهها نیز از همین اصول پیروی کردند. شباهتها و تفاوتهای میان قهوهخانهها و کافهها انگیزه اصلی و اولین این نوشتار را تغییر داد. اگرچه در ابتدا ماهیت کافه و میل به فهم آنکه چه چیز افراد را وامیدارد تا به کافهها بروند، یگانه پرسش موجود در ذهن بود، حالا دیگر قهوهخانههای خالی امروزی تهران نیز به آن اضافه شده بود؛ مهم بود که چرا قهوهخانه این یگانه مقر تولید هنر شفاهی و مکتب نقاشی قهوهخانهای از یاد رفته است.
دوره صفویه؛ اوج شکوه قهوهخانهها
حدود چهارصد سال از ورود نخستین قهوهخانه به ایران میگذرد و امروزه این اماکن منزویترین و کمرنگترین مکانها در گردآوردن تودههای پراکنده هستند. قهوهخانهها در ایران از جمله مهمترین جایگاه برای گرد هم آمدن افراد نخستینبار از زمان حکومت صفویه در ایران شکل گرفتهاند. قهوهخانهها در دوره صفویه بسیار مهم و مجلل بودند و حتی پادشاهان نیز به آنجا میرفتند. از این رو، هر قهوهخانه دارای یک غرفه بزرگ به نام شاهنشین بود که اسباب اوقات مفرح را برای شاهان فراهم میکرد. شاردن نیز در سیاحتنامه خود قهوهخانههای زمان حکومت صفوی را مکانهایی دارای تالارهای بزرگ، مسقف با سقفهای بلند و اشکال گوناگون که برای تفریح قشر بالانشین ساخته شده است، توصیف میکند.
بنابراین، قهوهخانه در وهله اول جایی برای خوشنشینی شاهان و بالادستان جامعه بوده است. رفتهرفته و با گذر زمان رفتن به قهوهخانهها جای خود را در میان تودههای مردم نیز باز کرد؛ به این معنا که شاعران، هنرمندان، سخنوران و اهالی دل در آن جمع شده و به گفت و شنود مشغول میشدند. درست در همان دوران حکومت صفوی و همزمان با رفتوآمد شاهان به قهوهخانهها، این اماکن میدانی برای رفت و آمد و برو بیا، به زودی محل اعتراض بسیاری از علما و روحانیون قرار گرفت. تا آنجا که شیخ بهایی با حضور در قهوهخانه و شرکت در مجالس بزم و شاهنامهخوانی از طرف برخی روحانیون مورد نقد و طرد قرار گرفت.
مجلسگرمکنها در قهوهخانه
از مشاغلی که در قهوهخانهها وجود داشته و موجد شکلگیری افراد در کنار یکدیگر میشده است، مراسم شاهنامهخوانی بوده است. در واقع یکی از عادات اصلی افراد در دوران حکومت صفوی و پس از آن در حکومت قاجار، رفتن به قهوهخانه برای شنیدن قصص شاهنامه بوده است. مردم در این زمان مشتریهای پروپاقرص داستانهایحماسی شاهنامه بودند و اهمیت این مسئله تا به آنجا بود که در موقع شاهنامهخوانی در قهوهخانه سر و صدای کمتری شنیده میشد.
با وجود این، برخی از متفکران بر این باورند که قهوهخانه در ایران، در آغاز مکانی میانراهی بود که بین جادهها برای استراحت مسافران در راه احداث میشدند. بر اساس نظر این دسته از محققان: «کاروانسراها شکل اولیه و ابتدایی قهوهخانهها بودند و بعدها با افزایش شهرنشینی نیاز به محلی برای مبادله کالاها احساس میشد و میدانهای عمومی شهرها محل خوبی برای این تبادلات بودند. بنابراین، قهوهخانهها در جوار شهرها به خصوص در شهرهای بزرگ ظهور کرد. این مکان، محل تجمع افراد مرفه جامعه بود که در قسمتهای مرکزی و با اهمیت شهر احداث میشد که البته بعدها کارکرد آنها نیر تغییر کرد. اما شاید رواج قهوهخانهها در زمان حکومت صفویه در ایران دلایل دیگری داشته باشد. با امنیت و آرامشی که در دوران پادشاهان صفوی به خصوص روزگار عباس اول پدید آمد، مردم ایران از زندگی مرفهی برخوردار شدند همین آسایش نسبی بود که سبب توجه مردم به جنبههای تفننی زندگی گردید و مراکزی را به وجود آورد که مردم ساعات و اوقات فراغت خود را آنجا بگذرانند.
اینچنین قهوهخانهها در زمان صفویه رونق بسیاری پیدا کرد؛ تا آنجا که گاه شاه عباس صفوی بیخبر به قهوهخانهها میرفت و با شاعران و هنرمندانی که در آنجا جمع بودند به گفتوگو مینشست. وی همچنین گاه میهمانان عالیقدر و سفیران بیگانه را با نیز با خود به قهوهخانهها میبرد و از ایشان در آنجا پذیرایی میکرد. شاه عباس حتی: «با لباس مبدل ساعاتی از شبانه روز را با حضور در قهوهخانهها به کسب اطلاعات دقیق از وضع معیشت مشکلات و مسائل مردم و ارزیابی از ماموران حکومتی میپرداخت.»
نویسنده در این کتاب کوشش کرده تا ویژگیهای این معانی را برای مخاطب تشریح کرده و تمایزات آن را نسبت به یک امر بدیهی و آشنا بیان کند. همچنین نتایج این موردنظر در این نوشتار و گفتار موردهای پژوهششده در آن نشان میدهد که افراد کافهرو با وجود اینکه دلایل کلی و متمایزی برای رفتن به کافه دارند، به گونهای در صدد احیا کردن گذشته و بازسازی تصاویر خود از کافه نیز هستند. او در فصلهای مختلف به معانی قهوهخانههای ایرانی، کافه و کافهنشینی در عصر حاضر و چرا به کافه میرویم یا لذتی به نام کافهنشینی پرداخته است.
کتاب از «قهوهخانه تا کافه» اثر هاله میرمیری در 167 صفحه به بهای 25 هزارتومان از سوی نشر علمی و فرهنگی منتشر شده است.
نظر شما