سه‌شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۹ - ۱۲:۲۲
در دنیا اثری هم‌تراز «بوف کور» سراغ ندارم

آندره بروتون، «بوف کور» صادق هدایت را نقطه عطفی در ادبیات جهان می‌دانست و وقتی بنیانگذار سورئالیسم چنین حرفی می‌زند، بیانگر ارزش ادبی «بوف کور»‌ است.

علی تسلیمی در گفت‌وگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در توضیح اثر جدیدش که به صادق هدایت و رمان «بوف کور» می‌پردازد، اظهار کرد: «بوف کور در سایه‌روشن غرب»‌ عنوان اثر جدیدم است که‌ کارهای نگارش آن تمام شده است و به زودی از سوی انتشارات ماه و خورشید راهی بازار نشر خواهد شد. من در این اثر، رمان «بوف کور»‌ را از دیدگاه‌های مختلف بررسی کردم. یکی دیگر از اهداف من از نگارش این اثر ارائه نقد ادبی و چند نظریه مشخص درباره این اثر بوده است؛ اما هدف اصلی این بوده، که بتوانم بخش قابل توجهی از ابهامات بوف کور را استخراج کنم.

وی ادامه داد: با این حال به نظرم ابهامات زیادی از رمان «بوف کور» باقی مانده است که هنوز کسی به آن اشاره نکرده است و متاسفانه هیچ حرفی هم درباره آنها زده نمی‌شود؛ من در این اثر به این ابهامات پرداخته‌ام و به بهانه نظریات مختلف ادبی به سراغ برخی از این ابهامات عجیب «بوف کور» رفته‌ام، که به شکلی با آنها زندگی‌ کردم. البته این رمان هنوز هم ابهامات زیادی دارد که باید به آن پرداخته شود.
 
این محقق و پژوهشگر با اشاره به نظریه‌های مورد استفاده در اثر جدیدش گفت: از دیدگاه نظریات مختلف مثل آگامبن، میدان بوردیو و نظم گفتمانی فرکلاف به بررسی «بوف کور» پرداختم. البته موارد دیگری مثل فاصله‌گذاری برشت نیز لحاظ شده است. همچنین در فصل دوم این اثر با استفاده از نظریات کتاب‌های سه‌گانه خودم به نام «نفرات نیما و نظریه‌ی افسانه‌گردانی»، «پیام هدایت و نظریه‌ی شرق و غرب شناسی» و «رباعی‌های خیام و نظریهِ کیمیت زمان» ‌حرف‌هایی زده‌ام که بر اساس این نظریات «بوف کور» مورد بررسی قرار می‌گیرد.
 
وی ادامه داد: در فصل بعدی این اثر  از مقالاتی که دانشجویان من در مجلات علمی- پژوهشی یا غیرعلمی-پژوهشی درباره «بوف کور» نوشته‌اند، استفاده شده است. مقالات دیگر خودم مانند اقلیت و فاصله‌گذاری در «بوف کور» نیز دوباره بازنویسی شده و از آنها در این کتاب استفاده شده است.
 
نویسنده کتاب «مکتب‌های ادبی» درباره ابهامات «بوف کور» اظهار کرد: جامعه ادبی امروز نسبت به جامعه ادبی زمان هدایت پیشرفت محسوسی داشته است. بد نیست که بدانید «بوف کور» در زمان صادق هدایت در 50 نسخه چاپ شد و فروش هم نرفت؛ چراکه جامعه ادبی آن زمان نیازی به چنین اثری نداشت و شوخی‌های جمال‌زاده برای‌اش بس بود و در نهایت می‌رسید به یک سری آثاری رئالسیتی که آخرش افسانه باشد و نه سورئالیست.
 
وی ادامه داد: اگر جامعه امروز هم توانسته به جایی برسد که مقداری صادق هدایت و «بوف کور» را درک کند، جامعه‌ای است که تحت‌تاثیر جامعه غربی است و اگر تحت تاثیر خودش (جامعه ایرانی) بود، هیچ وقت «بوف کور» به عنوان یک اثر مهم و تاثیرگذار در آن مطرح نمی‌شد. البته هنوز هم  «بوف کور» به اندازه‌ای که من توقع دارم و به نظرم باید مطرح شود، در جامعه مطرح نشده است.
 
تسلیمی درباره مسیر صادق هدایت و «بوف کور»‌ گفت:‌ من در یکی از کتاب‌هایم مطرح کردم که خیام به اروپا سفر کرد و با کالبد هدایت به ایران برگشت. یعنی خیام در زمان حیات جلوتر از زمان خودش بود و هدایت هم نزدیک 100 سال پیش، جلوتر از جامعه خود حرکت می‌کرد. در زمان مشروطه افراد کمی بودند که اروپا رفتند با این حال، زمانی که هدایت به اروپا رفت، همان زمانی بود که عده‌ای از روشنفکران قبل از او مثل آخوندزاده و دیگران در تفلیس بودند و از اروپا خبر داشتند؛ اما کم خبر داشتند. به همین دلیل انقلاب مشروطه آنچنان که باید و شاید ثمربخش نبود.

این نویسنده در توضیح ارزش ادبی و جهانی «بوف کور» اظهار کرد: در حال حاضر فضاهای مجازی و دنیای ادبیات و ترجمه به حدی شده که ما تازه می‌توانیم ارزش «بوف کور» را متوجه شویم. هنوز هم شاید یک سری اعتقاد داشته باشند که آثار مطرحی که در جهان ادبیات آفریده شده، چیزی از «بوف کور» بیشتر ندارد. آندره بروتون می‌گوید: «بوف کور صادق هدایت نقطه عطفی در ادبیات است.» منظور از این حرف ادبیات ایران که نیست! منظور ادبیات جهان است.

وی ادامه داد:‌ وقتی که هدایت در اروپا و جهان نقطه عطف باشد و آندره بروتون به‌عنوان بنیانگذار سورئالیسم  از «بوف کور» حرف می‌زند و آن را یکی از آثار بزرگ سورئالیسمی جهان می‌داند، بیانگر ارزش این اثر است. بنابراین من معتقدم که یکی سری افراد در دنیای امروز غرب باید از این اثر حرف بزنند تا این اثر به جایگاه واقعی خودش دست پیدا کند.
 
تسلیمی درباره معرفی «بوف کور» به دنیای غرب گفت: متاسفانه «بوف کور» و صادق هدایت آن طور که باید و شاید به جامعه غرب معرفی نشده است و این موضوع دلایل مختلف و متنوعی دارد. به نظر من «بوف کور» اثری است که تاریخ مصرف ندارد و هر وقت که آدم آن را مطالعه می‌کند، متوجه نکات جدیدی می‌شود و انگار با هر بار خواندن و تمام شدن اثر متوجه می‌شویم که این رمان ادامه دارد و دوباره باید آن را خواند. تا زمانی که در جهان غرب، همچنان یک سری باورهای عربی وجود دارد، این اثر زنده است؛ درست مانند ویلیام بلک، کامو، داستایفسکی و خیلی از اروپایی‌ها که درباره تاخت‌وتاز جهان عرب صحبت کرده‌اند.
 
وی افزود:‌ با این حال صادق هدایت اصلا یک ضدعرب نیست؛ چون به ابوالعَلاء مَعَرّی و دیگران احترام می‌گذاشت اما تا زمانی که عرب به این فکر می‌افتد که در جهان آشوب به پا کند، این آثار زنده‌ هستند. به عبارتی تا زمانی که عناصر آزاردهنده این داستان‌ها زنده هستند، این کتاب‌ها هم خوانده می‌شود؛ برای مثال حافظ بعد از قرن‌ها هنوز در ایران زنده است؛ چراکه ریاکاری هنوز در ایران زنده است. بنابراین اگر ریاکاری از بین برود شعرهای حافظ هم فراموش خواهد شد. البته به نظر من چنین اتفاقی هیچ وقت برای «بوف کور» رخ نمی‌دهد زیرا این اثر پیوندهای ادبی و هنری دارد و این ویژگی‌ها با شعر فرق می‌کند.
 
این محقق و پژوهشگر در پاسخ به این سوال که آیا راه، دغدغه و تفکر «بوف کور» ادامه داشته است، گفت: اگر بخواهیم از جهت ارزش ادبی درباره «بوف کور» صحبت کنم، باید بگویم که نه تنها در ایران بلکه در دنیا نیز اثری هم‌تراز این اثر سراغ ندارم. این حرف را به حساب تعصب من نگذارید و این نظر ادبی من است. بنابراین بعد از «بوف کور» چنین اثری نه در ایران و نه در جهان به وجود نیامده‌است؛ اما این اثر دنباله‌دار است و بخاطر دارم که هوشنگ گلشیری می‌گفت، همه آثار بعد از بوف کور باید حساب‌شان را با بوف کور تسویه کنند، یعنی یا با بوف‌کور هستند یا بدون آن. در واقع می‌توان گفت که گلشیری، تقی مدرسی، «ملکوت» بهرام صادقی، «باغ ملی» کورش  اسدی، «همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها» اثر رضا قاسمی و حتی آثار بعدی هدایت و آثار زیاد دیگری تحت تاثیر «بوف کور» بوده‌اند.  

وی در پایان اظهار کرد:‌ درست است که امروز نویسنده‌ای که سورئالیسم خالص بنویسد، وجود ندارد؛ چون امروزه همه چیز با پسامدرن و پساساختگرا و چیزهای دیگر قاطی شده است؛ اما به هر حال آثار زیادی تحت تاثیر «بوف کور» است. من در میان همه آثاری که منتشر شده، نزدیک‌ترین اثر به «بوف کور» را «پیکر فرهاد» عباس معروفی می‌دانم که ادای دینی به «بوف کور»‌ است. البته داستان‌ها متفاوت‌ هستند؛ چراکه در دنیایی که صادق هدایت زندگی می‌کرد هنوز فمنیست وجود نداشت و در داستانی مثل «پیکر فرهاد» فمنیست معنا پیدا کرده است و زن‌ها می توانند حرف بزنند.

برچسب‌ها

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بهمن ۲۳:۱۰ - ۱۳۹۹/۰۱/۱۹
    این حرفها را خیلی از آدمها نمیتوانند بزنند ناگهان احساس کردم آنها که خوب بیان میکنند یک وضع و حالی به آدمهایی که آن را میخوانند میدهند فراموشی را پس میرانند انگار صدای چرق چروق مغز به گوش میرسد انگار به مغز که به انقباض وادار میشود انبساط را یاد آوری میکند.ورز میخورد تامل میطلبد .
  • محمت ۰۲:۳۸ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۲
    تا این حد مزخرف گفتن واقعا هنر است!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها