مترجم و منتقدی ادبی، مطالعه رمان «همه بدون استثنا» نوشته آنا کوئیندلن را به مخاطبان پیشنهاد داده و در یادداشتی به آن پرداخته است.
بیشترین نگرانیهای او حول زندگی سه فرزندش میگردد، روبی باهوش و دوستداشتنی و دوقلوهایش مکس و الکس که نماد ینگ و یانگ هستند. اما از همان ابتدای داستان خواننده با واگویههایی از مری بث مواجه میشود که درمییابد در لایههای زیرین این زندگی معمولی و شاد، اتفاقات دیگری پنهان است. اتفاقاتی که به محیط پیرامون آنها و نوع رفتار و نگرششان با محیط مربوط است.
دغدغه و درگیری روبی نوجوان برای حل مشکلات دوستانش به خصوص دوست دوران کودکیاش کرنان – که خانوادهای از هم گسیخته دارد – هشدارهایی به مادر میدهد که در لابهلای دغدغههای زندگی به دست فراموشی سپرده میشود. در حالیکه مکس – یکی از دوقلوهای خانواده- بزرگترین مشکل خانواده لاتام به نظر میرسد، زیر پوست محله اتفاقاتی در شرف وقوع است.
شغل مری بث بعد از تولد فرزندانش ساخت محوطه و فضای سبز است و این شغل نشان میدهد مری بث تا چه حد خود را مسئول به سامان رسانیدن و رشد پیرامونش میداند. گویی آنا کوئیندلن با انتخاب عامدانه این شغل نقش زنانگی و مادرانگی در رشد و پرورش را به تمام خوانندگانش گوشزد میکند.
مری بث نماد اغلب زنانی است که میشناسیم، زنانی که خود را بیحضور فرزندانشان نمیتوانند تصور کنند. این امر را در خلال داستان هنگامی که بچهها به کمپ تابستانی میروند به وضوح در مییابیم. با این همه او مدام احساس تنهایی میکند، اگرچه با دوستانش وقت میگذراند و مدام مشغول کاری است. او از خودش تهی است و این تهی بودن او را رنج میدهد.
اومانیسم جاری در داستان این انتظار را به مخاطب میدهد تا با مسالهای بیرون از حیطه خانواده روبهرو شود و این اتفاق در نهایت در شب سال نو به وقوع میپیوندد. خانواده بیدغدغه و کامل لاتام را حادثهای بیرونی دستخوش خود قرار میدهد، که یک تراژدی به تمام معنا را رقم میزند.
این تراژدی تمام ساختار زندگی مری بث را تحت تاثیر خود قرار میدهد، خانه را که محل امن خود میپنداشته، عوض میکند و از تمام دوستان قدیمی کنارهگیری میکند. در روابطش با دوستانش تجدید نظر میکند، حالا شباهت ظاهری خانوادگی با دوستان کمترین اهمیت را برای او دارد، او با اولیویا– همسایهاش - نوعی از دوستی را برقرار میکند که بر پایه رنج مشترک و سکوت شکل گرفته است.
مادر در داستان آنا کوئیندلن نقش کانونی دارد، خواهیم دید آنچه پس از هم پاشیدگی خانواده اتفاق میافتد باعث درک متقابل بین مری بث و مادرش میشود. گویی به ناگاه مری بث جواب تمام سوالات قدیمی خود را در رابطه با مادر میگیرد. گویی به ناگاه رشد میکند و چیزی بیش از خانواده کوچک خویش را میبیند. مری بث متوجه اهمیت کوچکترین نقش خود در زندگی اطرافیانش میشود. گویی کارما از طریق ماری بث به تمام ما میآموزد برای هر رفتارمان نتیجهای را در نظر بگیریم. یا آنچه که خود او در مکالمهاش با دخترش به آن اشاره میکند: «اثر پروانهای».
آنا کوئیندلن اهمیت نقش مادری را در صفحات واپسین کتاب بیواسطه گوشزد میکند:
«روزی که مادرم برای هماهنگ کردن برنامه سفرشان، به اینجا زنگ زده بود، گفت: چطوری داری دووم میآری؟
دارم سعی میکنم.
سعی میکنم. هر روز سعی میکنم.
به خاطر الکس، سعی میکنم.
به خاطر روبی، سعی میکنم.
به خاطر مکس، سعی میکنم
به خاطر گلن، سعی میکنم
حالا این تنها چیزی است که میدانم، این زندگی من است، من سعی میکنم.»
رمان «همه بدون استثنا» نوشته آنا کوئیندلن را سعید کلاتی ترجمه کرده و از سوی نشر نون در 352 صفحه منتشر شده است.
نظر شما