طراحی و نظارت بر ساخت چهارمین ضریح مطهر امامرضا(ع)را برعهده گرفت و سالهای طولانی در مشهد مقدس همراه و یاور خلق خدا بود و سرانجام در 23 اردیبهشت 1360 بدرود حیات گفت و در کنار همان ضریحی که خود ساخته بود میهمان صاحب حرم شد. به بهانه سالگرد ارتحال این دانشمند برجسته و عالم ربانی، طی روزهای گذشته حیات و سلوک او را با سیده فیروزه حافظیان، دختر آن مرحوم مرور کردهایم که حاصل آن را میخوانید.
به نظر میرسد سلوک اجتماعی مرحوم حافظیان تحتالشعاع شخصیت عرفانی و تعبدی ایشان قرار گرفته است؛ شاید خیلی از فعالان اجتماعی و فرهنگی ایران از جمله شاگردان ایشان بودند اما معمولا کمتر به این بعد از شخصیت ایشان پرداخته میشود؛ علت این امر چیست؟
شخصیتهایی که از لحاظ عرفانی و معنوی در سطح بسیار بالایی قرار دارند و با معانی و مفاهیم عارفانه زندگی کردند و در کنارش اصالتهای عارفانه را درک کردند مثل علامه حافظیان یا بزرگان دیگر که با حقیقت عرفان آشنا شدند، شخصیتهای تک بعدی محسوب نمیشوند، علامه حافظیان را در زندگیاش اگر مورد مطالعه و بررسی قرار بدهیم میبینیم که در کنار فضاهای عارفانه و معنوی که در سیر آفاقی و انفسی داشتند به موقعیتهای بزرگ رسیدند و نسبت به مسائل اجتماعی و تعاملهای اجتماعی حساس و پر توجه بوده است. در خانه او به روی همه باز بود بسیاری از کسانی که خبر نداشتند کمکهای او شامل حالشان میشد و گاه به صورت گمنام حتی در معرض کمکهای ایشان قرار می گرفتند. آن مرحوم در راه گشایی و گره گشایی و کمک به مردم به اشکال مختلف گام بر میداشتند؛ همچنین دربه تعاملهای اجتماعی توجه فراوانی داشتند. ایشان به صله ارحام، بیداری اجتماعی و آگاهی اجتماعی در جلسات مختلف تاکید میکردند؛ البته در ارتباطهای اجتماعی از تواضع و فروتنی عمیقی برخوردار بودند؛ چند نمونه را میتوانم بگویم: پدرم گاهی منزل خانم و آقای مسنی از مریدان خود میرفتند که دسترسی مالی زیادی نداشتند، وقتی آقا آنجا میروند، برای پذیرایی هندوانهای میآورند، برای ایشان قاچ میکنند که کال و سفیدرنگ درمیآید، برای آنکه آنها دلشکسته نشوند، به آنها میگویند من مدتهاست دنبال هندوانه اینجوری میگردم که پزشک به من توصیه کرده و پیدا نکردم و مشغول خوردن میشوند؛ پدرم میگفتند احساس رضایت و خوشحالی در نگاه آنان را فراموش نمیکنم... این یک برخورد اجتماعی است که قابل بررسی است و در جایی دیگر شخصی در مواجه با آن مرحوم دچار خطا و اشتباهی میشود و ایشان به جای پرخاش و برخورد مخرب بسیار با مهربانی و فروتنی رفتار میکند که آن شخص خطاکار تحت تاثیر قرار میگیرد... از این نمونهها خیلی زیاد است. تعامل اجتماعی ایشان با افراد مختلف در سطوح گوناگون، به واسطه تاسی به پیغمبر اکرم صلی الله حتی از لحاظ بازی با کودکان و بچه ها زبانزد بود.
کمکهای اجتماعی ایشان به مردم فوقالعاده بود. تمام وقت و زندگی علامه وقف خدمت به خلق بود. استاد محمدرضا حکیمی درباره ایشان میگوید: درباره حافظیان باید شهر به شهر کوی به کوی و خانه به خانه رفت و پرسید و سوال کرد شاید بتوان کمی به شخصیت و خدمات او پی برد و او را شناخت.
از راست- عبدالنبی کجوری- سید ابولحسن حافظیان- شیخ هاشم قزوینی-سید جلیل زرآبادی-شیخ مجتبی قزوینی
اما نکتهای که باید در مورد ایشان توجه قرار بگیرد این است؛ چرا کسانی که با ایشان همراه بودند درباره ابعاد اجتماعی ایشان گفتوگو نکردهاند، سوال مهم این است که آیا از آنها پرسش شده یا نشده، این که ما بخواهیم این شخصیتها را داخل این مقوله قرار بدهیم مقداری ایراد روششناسی دارد اولا باید با فضای فکری این انسانها آشنا بشویم؛ فضای فکری این انسانها فضایی نیست که به سادگی و وضوح برای همگان قابل درک باشد، حتی نزدیکترین افراد به آنها ممکن است به فضای فکری آنها آگاهی نداشته باشند. چه برسد به کسانی که از آنها دوراند، در این قلمروهای عارفانه و معنوی فضا با یک توسل و وجود خاصی همراه است لازمه درک این فضاها این است که قدری از آن پلکان بالا رفته باشیم.
بنابراین اینکه بخواهیم به خاطر آن فضای اجتماعی ایشان را با آن قیاس کنیم قیاسی نامناسب خواهد بود؛ نکته دیگری که از اهمیت زیادی برخوردار است، این است که هرکدام از این عرفا، در فضای فکری خودشان، براساس سلوک عارفانه و بینش و بصیرت و فراستی که داشتند، عمل میکردند، این طور نبوده که اینها صرفا به صورت انفعالی و واکنشی یک کاری را انجام بدهند و طبیعی است که انسان های که در این مرتبه قرار میگیرند، نگاهشان میتواند به مسائل بهعنوان یک طیف گسترده از جنبههای مختلف قابل بررسی و توجه باشد.
مرحوم حافظیان بیش از نیم قرن از عمر خود را در هند و پاکستان سپری کردند؛ علت این اقامت طولانی چه بود ؟ آیا احساس میکردند که حضورشان در ایران ضرورتی ندارد و نمیتواند تاثیرگذار باشد یا اینکه ممکن بود فضای فکری خاص حاکم بر ایران را مانع از اقدامات و فعالیتهای شخصی و عمومی خود می دیدند؟
ایشان بعد از سالها درس و تحصیل در محضر مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی و آقا موسی زرآبادی و اساتید دیگر در حوزه علمیه خراسان و قزوین، صاحب مقامات بلند عرفانی شد که زبانزد خاص و عام بود. در این زمان بیست و چند ساله بود که به بیماری سخت ذات الریه مبتلا شد که پزشکان از ایشان قطع امید کردند؛ دراین میان شفا یافتن او توسط جدش حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام هم بحث جداگانهای دارد، بعد از استشفاء، به تجویز پزشکان سرمای زمستان را برای ایشان مفید ندانستند و باید به نقطه گرمسیر میرفتند، خود آن مرحوم در مثنوی بلندی دراین باره میگوید:
سه طبیب معالجم یکسر
حکم کردند به لزوم سفر
در زمستان به ملک گرم برو
چون به سردی مرض رسد از نو
شوق هندوستان زد به سرم
با اجازه ز مادر و پدرم...
البته اول قرار بود به طبس بروند که خودشان میفرمودند، شوق سفر به هندوستان ایجاد. سفر اول علامه 10 سال و نیم طول کشید. در سفری که به هند دارند، عملا دو اتفاق مهم برایشان میافتد؛ اول اینکه به درجات عالی تر عرفانی و سوکی دست مییابند و دیگر اینکه نقش ناجی و مرشد برای مردم پیدا میکنند. البته در هند به محافل و مجامع مختلفی هم راه پیدا میکنند. کرامات او در این مختصر نمیگنجد؛ او در خدمت به مردم زبانزد شده بود، مریدان و علاقهمندان زیادی در میان دانشمندان، رجال و دانشگاهیان به ویژه در میان توده مردم پیدا کرده بود که همه از او یاریهای معنوی میجستند و نتیجه هم میگرفتند.
در آن زمان تصویر او در بیشتر کتابفروشیهای هند و در منازل مریدان او دیده می شد. سالهای بعد ازدواج او با یکی از نوادگان میر سید علی همدانی ـ عارف بزرگ ایرانی که در هند و کشمیر میزیست و مریدان بسیاری دارد و در ترویج اسلام بسیار کوشیده بود ـ به نام سید فاطمه سلطان شریفی انجام گرفت. بعد به ایران آمدند و معمولا در فصل تابستان در ایران و زمستان ها در هند و بعدها پاکستان بودند.
در ایران هم مردم از نظر ایشان کسب فیض میکردند، شاگردان برجسته داشتند حتی اساتید و دانشجویان فیزیک و ریاضی دانشگاهها برنامهها و جلسات خاصی با ایشان داشتند، این جلسات با قرار قبلی تعیین میشد و گاه از شهرهای دیگر به ویژه دانشگاهیان شیراز و مشهد علاقهمند به استفاده علمی بودند. علامه حافظیان تمام ساعات عمرش را به کسب علم و معرفت یا ریاضت گذراند و درس گرفت و درس داد.
یکی از شاگردان مرحوم حافظیان نقل میکند که ایشان در مجموعه عکسهای خود تصویری از گاندی را نگهداری میکردند؛ آیا از زبان ایشان شنیده بودید که چرا به گاندی علاقه داشتند؟
نظر ایشان در مورد گاندی مثبت بود، از گاندی و ارادت او به سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام میگفتند که او در کارهایش برای ملت هند از قیام و جهاد سرور شهیدان درس گرفته است؛ عکس گاندی را در مجلس روضه خوانی در روز عاشورا که پایین منبر نشسته بود، داشتند. در آن مراسم عزاداری گاندی هم شرکت کرده بود و ارادت و احترام خود را به سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام نشان داده بود که نمیدانم آن عکس الان کجاست، متاسفانه آن را بعدها نیافتیم.
البته دوستی پدر با شخصیتهای والای آن دیار نیز بسیار مهم است: مانند اقبال لاهوری، محمد علی جناح، ژنرال محمد موسی خان و فرمانده کل قوای پاکستان، ژنرال ایوب خان رئیسجمهور پاکستان، دکتر ذاکر حسین بنیانگذار دانشگاه عظیم جامعه علمیه اسلامیه که این شخصیت بعدها رئیسجمهور هند شد؛ دکتر ذاکر حسین نزد پدرم دروس علوم غریبه میگرفت و شیعه بود؛ دوستی با پادشاه حیدرآباد دکن ـ که از شیعیان مخلص بود، شفای عروس بیمار او درحالی که تمام دکترها او را جواب کرده بودند، با دعای علامه صورت گرفت ـ آوازه حافظیان همه جا بود و مردم از نفس او بهره میبردند. رجال بازرگانان، مهاراجه هایی که در ایالات مختلف هند حکم میراندند از مریدان و دوستان او بودند. او باکلام گیرا و روش اسلامی، هندوهای بسیاری را تحت تاثیر قرار داد که به اسلام گرویدند. دوستی و خاطرات او از بزرگان فراوان بود. علامه حافظیان در اواخر عمرشان درباره اقبال لاهوری که با او موانست و مجالست داشتند؛ درباره تاثیرپذیری او از اسلام و شخصیت علمیاش، مشغول نگارش کتابی شدند که البته تمام نشد. تمام عمر پدرم وقف مردم بود، به درد آنان می رسید، از غنی و فقیر در خانه او به روی همه گشوده بود.
روحانیون بنابر مقتضیات مختلف از وجوهات شرعی استفاده میکنند؛ اما درباره مرحوم حافظیان نقل شده که در زمان اقامت در پاکستان به فعالیتهای تجاری مشغول بودهاند و از این طریق هزینههای خود را تامین میکردند... شاید جالب باشد که از زبان شما بشنویم چطور شخصیتی چون سید ابوالحسن حافظیان که شخصیت علمی و حوزوی و صاحب مقامات عرفانی هم بوده است، دنیا گریز و عزلت نشین نیست و برای تامین معاش خود به تجارت میپردازد...
ایشان در کراچی پاکستان محلی را برای کسب داشتند به نام ایرانیان تی کمپنی (فروشگاه چای ایرانیان) پدرم در تجارت چای و فروش آن وارد شدند البته آنجا توسط آقایی به نام حاج رمضان که یزدی و مردی صالح و درستکار بودند اداره میشد، زندگی علامه و خانواده از آنجا تامین میشد. پدر من هیچگاه از وجوهات استفاده نکردند؛ نظرشان این طور بود... ایشان صدر (رئیس) انجمن ایرانیان در پاکستان بودند و کارها و کمکهای بسیار بزرگی برای شیعیان آن دیار را انجام دادند. علامه عطاردی در کتاب فرهنگ خراسان مینویسد: برای تحقیقهای علمی باید به سرزمین هند میرفتم خدمت علامه امینی صاحب الغدیر رفتم و از ایشان راهنمایی خواستم ایشان فرمودند که به خدمت و دیدار حافظیان برو ( او کلید علم هند و پاکستان است)... ایشان هیچگاه برای خود صله و هدیهای قبول نکردند حتی وقتی ضریح مبارک حضرت علی بن موسی الرضا (ع)به همت ایشان ساخته شد، هرچه تولیت و شخصیتهای مسوول به ایشان اصرار به گرفتن هدایا و زمین و این چیزها کردند، قبول نکردند. ناگفته نماند ایشان با وجود ناراحتی ریه و هوای سرد زمستان مشهد دوسال به خاطر ساخت ضریح در مشهد ماندند و هر روز برای نظارت ساخت ضریح در محلی که در صحن مطهر بود میرفتند و به برکت حضرت امام رضا علیه السلام مریض نشدند. مادرم میگفتند حتی ایشان ناهار در محل ساخت ضریح نمیخوردند و به منزل میآمدند و ناهار میخوردند. نظرشان این بود که غذا متعلق به کارگران و زوار است.
ساخت ضریح شیر و شکر(طلا و نقره) حضرت رضا علیه السلام در اسناد آستان قدس مفصلا چاپ شده و آیات قرآنی آن همه به انتخاب حافظیان و به مناسبت نوشته و کار شده است دو کتیبههای ضریح شامل سوره یاسین، سوره انسان، اسماء الهی و احادیثی در شان حضرت امام رضا علیه السلام و اسماء چهارده معصوم است. درحقیقت متن کتیبههای انتخاب شده برای کتابت بر ضریح با علم به باطن آیات و احادیث همراه است.
در آثار مختلف شاهد هستیم که اشعاری از مرحوم حافظیان به یادگار مانده است، بهعنوان فرزند ایشان و البته دستی هم در شعر وشاعری دارید؛ ارزیابی تان از ذوق ادبی پدر چگونه است؟
پدرم آثار و اشعاری دارند، در این اشعار نوع خاصی از بلوغ و تکامل را میتوان دید که حائز اهمیت بسیار است. شعر زبان روح است و جریانی باشکوه و از جان برخاسته، مهمترین مفاهیمی که در اشعار علامه میتوان دید ذکر احوال شهودی اوست. گاه جوششی شدید از درون دریای او بر خاسته که با بیانی هنرمندانه آن جوشش را بیان میکند:
من ملک هستم و در عالم حقی طیرم
چندی از اوج و بلندی شد پستی سیرم
محرمی کو که به او راز دل ابراز کنم
دری از شهر حقیقت به رویش باز کنم
در جایی دیگر میگوید:
هر طرف مینگرم نور رخش تابیده است
لیگ بیدار من و خلق جهان خوابیده است
آتش و شعله وی بر همه جان باریده است
بی خبر ز آتش و آتش همه سوزانیده است
البته الگوی اول ذهن علامه پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) هستند ، او در اندیشه پیروی عاشقانه ازاین ذوات مقدسه است:
روی حرفم به خلقت اول
حضرت ختمی مرتبت باشد
اگر قبول افتدم به عز و شرف
بر سرم تاج اصطفی باشد
شفعایم محمد است و علی
قابل التوبه ام خدا باشد
گاه حالی خوش داشته در حالتی روحانی و عرفانی قرار میگیرد:
من که مرغ سحرم هو هو هو
قاصد خوش خبرم هو هو هو
تاج زرین به سرم هو هو هو
حاکم بال و پرم هو هو هو
و گاه میگوید:
بشنو و آواز و صدایم هُوَ هو یا من هُو
مظهر وصف خدایم هُوَ هُو یا من هُو
مسلما حالتی خاص بر او رفته که نمیتواند این چشمه جوشان را خاموش کند، باید محرمی سخنان وی را بشنود که توان درک داشته باشد که میگوید:
محرمی کو که دهم از دل خود آگاهی
پرده بردارد و بیند درِ الّا الّهی
علامه حافظیان میتوانست از بیان شعر بگذرد و مانند برخی از عرفا و فقها کلام مکتوبی از خود به جای نگذارد، اما ذوق و هنرمندی روحش وی را بر آن داشت که از سفرها و دغدغههایش بگوید و درحالت شیدایی خدایی، از مشهوداتش بگوید.
چه چیزی در عالم وجود داشت که پدر شما را بیش از دیگر چیزها، به وجد میآورد؟
خدمت به مردم و رفع حاجت حاجتمندان! وقتی رفع گرفتاری مردم را میدید، بسیار خوشحال میشد. گاه که دردها و رنج مردم را میشنیدند و میگفتند در چشمهایشان اندوه و اشک بود و در صورتی که رفع گرفتاری آنها میشد، بسیار خوشحال میشدند و خدا را شکر میکردند. البته ایشان به خانواده به ویژه همسر و فرزندانشان بسیار علاقهمند بودند؛ در جمع آنان مهربان و گاه شوخطبع بودند و با ابراز محبت فراوان و دادن هدیه و به قول خودشان دادن انعام، همه را شاد میکردند. در مورد ناراحتی و مریضی فرزندان حساس بودند، مهربانی میکردند و پیامبرگونه در اخلاق حسنه میکوشیدند. از مهمترین و مشخصترین دیدگاههای شناختی پدر، مهربانی و رفتار بسیار صمیمی ایشان با افراد بود.
اجازه دهید به آثار قلمی ایشان هم اشارهای داشته باشیم که تالیفات چاپی از ایشان به یادگار مانده است؟ ظاهرا دو کتاب و اثر مهم یکی لوح محفوظ و دیگری رساله سلوک که خیلی مورد توجه اهل علم در ایران قرار گرفته است.
درباره لوح محفوظ، ماهها پدرم در کشمیر برای ابداع آن در واقع ریاضت گونه کار کردند. درحقیقت همه مندرجات این لوح در مدح و منقبت حضرت رسول اکرم (ص) است. درباره لوح محفوظ علما، اساتید دانشگاهها و دانشمندان، تقریظهای بسیاری نوشتهاند و این لوح را از عجایب علمی قرن بیستم میدانند. علامه حافظیان لوح محفوظ حقیقی را سینه پاک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله میداند که همه اسرار عالم را میداند و در آن محفوظ است. مرحوم حضرت آیتالله العظمی بروجردی رحمت الله علیه درباره لوح محفوظ حافظیان فرموده بودند: چون به بستر میروم به فکر این لوحم (لوح محفوظ) از حیرت آن خواب از سرم میرود که چگونه مرتب شده است.
لوح محفوظ به گفته دانشمندان بی نظیر است و محتوای آن نشان میدهد که افاضات ربانیه و عنایات سبوحیه بر قلب پاک این عارف پاکباخته تابیدن گرفته؛ لوح محفوظ در عالم اعداد بینظیر است که چندین و چند مقاله درباره آن نوشته شده و باعث حیرت و اعجاب همگان شده است.
اما درباره رساله «سلوک» یکی از شاگردان برجسته ایشان میگفتند که در خدمت حضرت علامه شیخ مجتبی قزوینی بودیم با سه تن از شاگردان ایشان که از بزرگان بودند؛ رساله «سلوک» را علامه حافظیان با دستخط خود در دفتری بسیار زیبا با کاغذ اعلا نوشته بودند که دست به دست میشد و باعث تحسین و اعجاب همگان شده بود.
در رساله سلوک بیان شده است که یک انسان طالب حق و حقیقت خدا از چه مراحلی باید بگذرد که به نتایج عالی برسد؛ همان کاری که حافظیان کرد... متاسفانه رساله «سلوک» در دسترس نیست و معلوم هم نیست که کجاست.
اما یکی دیگر از آثارمعنوی و علمی ایشان، لوح جنة الاسماء است که در جای خود باید به گفته آید؛ در زیر لوح مبارک، علامه نوشته اند: در زمان سیاحت هندوستان نظر به خدمت دوستان، این لوح مبارک عظیمالشأن را نوشته ام( که کنزی است از کنوز و سری است از اسرار و مخزنی است از اسماء اعظم الهی موسوم به جنت الاسماء و منسوب به مظهرالعجائب امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام است مع ملحقات نوشته و متعدد نمودم تا یادگار از این حقیر فقیر بماند برای حصول برکات و رفع نحوست و دفع آفات و بلیات) آقای دکتر فتوت نصیری سوادکوهی استاد دانشگاه و نویسنده و محقق، مقالهای در اسرار و رموز آن نوشته اند و تاریخ و پیشینه آن را هم بیان کردهاند.
پس از درگذشت پدر چه اقداماتی در تدوین تاریخ شفاهی زندگی نامه و حفظ نشر آثار و افکار ایشان انجام شده است؟
آنچه که برای علامه حافظیان انجام شده و از جمله اقدامات خانواده بوده به اصرار دوستان و علاقهمندان علامه بوده است. آثار ایشان (لوح محفوظ) و (جنة الاسماء) توسط موسسه فرهنگی خاتون قلم چاپ شد است. همچنین ارج نامهای به قلم اساتید و شاگردان برجسته ایشان بنام حافظ اسرار نیز به کوشش اینجانب تهیه و تدوین شد و در سال ۱۳۸۹ در بزرگداشت علامه حافظیان در دانشگاه کشمیر با همکاری رایزنی فرهنگی ایران رونمایی شد، البته چاپ دوم آن هم در ایران منتشر شد. البته مشغول به تدوین جلد دوم کتاب که شامل کرامات و زندگینامه و اشعار و... است، هستم. متاسفانه برخی از نهاد های فرهنگی همکاری لازم را با ما نداشته و ندارند.
بزرگداشت دیگری هم از طرف دفتر نمایندگی دفتر مقام معظم رهبری و دانشگاه جامعه علمیه اسلامیه در دهلی با همکاری جامعه المصطفی در بهمنماه ۱۳۹4 دردهلی برگزار شد مقالات زیادی هم از سوی اندیشمندان کشورهای مختلف به همایش رسید، کتاب حافظ اسرار هم توسط دفتر نماینده مقام معظم رهبری حجتالاسلام والمسلمین مهدوی پور به زبان انگلیسی و فارسی ترجمه و چاپ شد.
کتاب شرح و تفسیر لوح محفوظ به قلم علامه حافظیان به چاپ نهم رسیده است، ولی متاسفانه فعلا بلاتکلیف است. این کتاب توسط موسسه فرهنگی خاتون قلم، به زبانهای انگلیسی و اردو هم چاپ شده و به مراکز فرهنگی شبه قاره توسط سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ارسال شده است. امیدوار بودیم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی همکاری بهتری با ما در این باره داشتند.
پروفسور قمر غفار رئیس بخش فارسی دانشگاه جامعه علمیه اسلامیه در یکی از سخنرانیهایش میگوید متاسفانه آنقدری که حافظیان را در هندوستان می شناسند در ایران نمی شناسند و من خیلی تعجب میکنم! شایسته بود و هست که دولتمردان ما برای شناساندن این شخصیت بزرگ ایرانی که با اقبال لاهوری و گاندی اقدامات بزرگی انجام داده است، توجه بیشتری داشته باشند.
نظرات