دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹ - ۰۸:۰۵
نمایش‌های رقت‌آمیز همبستگی با پناهجویان چیزی را حل نمی‌کند

کامران برادران می‌گوید: نمایش‌های رقت‌آمیز همبستگی با پناهجویان چیزی را حل نمی‌کند، بلکه باید بر نزاع طبقاتی و همبستگی با کسانی تاکید کرد که مورد استثمار و ستم واقع شده‌اند، اما به معنای واقعی آن که برآمده از نوعی شقاوت نظری ضروری و بایسته است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) الهام عبادتی: بحران پناه‌جویان فرصتی منحصربه‌فرد را در اختیار اروپا می‌گذارد تا خود را بازتعریف کند و تمایزش را با دو قطبی که مخالف آن‌هاست؛ یعنی نئولیبرالیسم آنگولاساکسونی و سرمایه‌داری خودکامه ملهم از ارزش‌های آسیایی نشان دهد. «اسلاوی ژیژک» فیلسوف و نظریه‌پرداز اسلوونیایی در کتاب «علیه اخاذی مضاعف: پناهجویان، ترور و دیگر دردسرهای مربوط به همسایگان» استدلال می‌کند که چگونه باید به بحران پناه‌جویان واکنش نشان داد و أخاذی را جزئی از ایدئولوژیک جهان معاصر معرفی می‌کند.

این اثر به یکی از مهم‌ترین بحران‌های عصر حاضر، یعنی مسئله پناهجویی، راه حل‌های ارائه شده پیرامون آن و سو استفاده و اخاذی‌های بیشتری که در پی این بحران از سوی قدرت‌ها و دیگر توده‌ها صورت گرفته است می‌پردازد. ژیژک در این کتاب بیان می‌کند که چگونه بحران پناهجویان فرصتی منحصر به فرد را در اختیار اروپا می‌گذارد تا خود را بازتعریف کند و تمایزش را با دو قطبی که مخالف آن‌ها است نشان دهد: نئولیبرالیسم آنگولا ساکسونی و سرمایه‌داری خودکامه ملهم از «ارزش‌های آسیایی». 

کامران برادران مترجم «علیه اخاذی مضاعف: پناهجویان، ترور و دیگر دردسرهای مربوط به همسایگان» که به صورت تخصصی روی آثار و افکار ژیژک کار کرده در گفت‌وگویی که با ایبنا داشته جزئیات ایده‌های ژیژک را درباره حل بحران پناهجویان واکاوی کرده است. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

در مقدمه کوتاه و آتشینی که بر این کتاب نوشتید از این گفتید که «چگونه در فضای فکری که آبستن وقیحانه ترین شکل از ابتذال و مهملاتی چون ایران شهری و آکادمی‌هایی موازی است، ژیژک به عنوان شیاد شناخته می‌شود»، اما شما از کسانی هستید که به صورت تخصصی روی اندیشه و افکار او کار کردید. جایگاه ژیژک در جریان فعلی اندیشه و اهمیت پرداختن به او چیست؟
بحث من در مقدمه این بود که تنها در جهان امروز که به وقیحانه‌ترین شکل از ابتذال دچار است می‌توان از کسی چون ژیژک را شیاد دانست. یعنی، شیوه‌های فعلی انتقاد از ژیژک خود برآمده از نوعی چپ‌ستیزی سراسر متحجرانه است که تلاش دارد هرنوع اندیشه رادیکال و مترقی را سرکوب کند تا دیگر کسی نه حواسش به فجایع سرمایه‌داری باشد و نه جهان دیگری را بتواند متصور شود. شخصا اسلاوی ژیژک را یکی از معدود چهره‌های چپ رادیکال در زمانه فعلی می‌دانم، چهره‌ای که هیچ واهمه‌ای از تاختن به تابوها و بت‌هایی ندارد که مدت‌هاست بدل به ورد زبان اندیشه انتقادی شده‌اند.

یکی از نقدهایی که معمولا به کار ژیژک می‌کنند این است عقاید او بی‌معنی و غالبا تکراری و این‌همان‌گویانه است. با این حال، از کانت آموخته‌ایم که فلسفه چیزی نیست جز آوردگاهی از مواضع که با حفظ ویژگی منحصربه‌فردش خود را درگیر مواضع و دیدگاه‌های گوناگون می‌کند. این را نیز باید در نظر گرفت که بنا به پارادوکسی سراسر دولوزی، امر نو صرفا از طریق تکرار است که می‌تواند ظاهر شود. بنابراین، اگر بخواهیم نوعی متدولوژی برای ژیژک در نظر بگیریم، آن چیزی نیست جز پرداختن به معنای دقیقی کلمه به آن‌چه می‌توان نام «تکرار فلسفه» را بر آن گذاشت. این درست همان چیزی است که در زمانه فعلی، در میانه ایده‌های بی‌سروتهی چون ایرانشهری  باید بر آن انگشت گذاشت.

به نظر می‌آید که در ایران پرفروش‌ترین کتاب‌های ژیژک در ایران آثاری بوده اند که با موضوعات عامه پسند ارتباط بیشتری داشتند و اساسا کمتر آثار فلسفی‌تر و سیاستی‌تر او ترجمه شده‌اند چرا؟
خب، بخشی از این قضیه برآمده از منطق بازار و سود است. البته لفظ عامه‌پسند را چندان قبول ندارم، اما شکی نیست که کارهای کمتر فلسفی و سیاسی ژیژک در ایران و البته باقی کشورها با اقبال بیشتری مواجه شده است. همان‌طور که در مقدمه کتاب «علیه اخاذی مضاعف» توضیح دادم، این همان تکرار قضیه قهوه بدون کافئین است؛ یعنی تهی کردن اندیشه ژیژک از وجه رادیکال و کمونیستی‌اش تا بتوان آن را به دیگر حوزه‌های لوس و احمقانه مطالعات فرهنگی یا منطق سرمایه‌داری متاخیر فرو کاهید.

دست آخر، اما معتقدم که مخاطبان آثار سیاسی و فلسفی ژیژک بسیار بیشتر از آنچه در ابتدا به نظر می‌رسد باشند. یک بخش سؤاستفاده از آرای ژیژک در وضعیت فعلی ما، استفاده از فلسفه او در معنای ready-made است؛ چیزی که من اسمش را می‌گذارم «فلسفه پایان‌نامه‌ای»! یعنی شما برای آن‌که معنایی عمیق را به یک فیلم یا کتاب بی‌معنی و مزخرف زور کنید، سریع چند کلیدواژه را از کتاب‌های ژیژک وام می‌گیرد: مثلا می‌گویید در این صفحه از کتاب یا در این نما از فیلم با نوعی امر واقعی سروکار داریم، یا این کارکتر همان ابژه پتی a است! خب، تاریخ مصرف این مدل افاضات سریع تمام می‌شود، چراکه اولا 90 درصد کسانی که از منطق «پایان‌نامه» برای اباطیل‌شان بهره می‌برند هیچ درکی از ساوزکار و پس‌زمینه اندیشه ژیژک (یعنی مارکس، هگل و لکان) ندارند و نتیجتا زیاد نمی‌توانند روی این مسائل مانور دهند. دوم آن‌که این مدل نقدهای تعینی و دم‌دستی سریعا در میان انبوه صفحاتی که مدام روزنامه‌ها و  مجلات و سایت‌ها را پر می‌کنند گم شده و به فنا می‌روند. بنابراین چندان نباید نگران این نوع از نگاه به ژیژک بود چون دست آخر کمتر فیلسوفی را می‌توان یافت که از نوع استفاده ابزاری جان سالم به در برده باشد! با این حال، معتقدم که هسته اندیشه ژیژک از هرگونه بازاری شدن صرف سر باز می‌زند. کافی‌ست نگاهی به نقدهایی که علیه او مطرح شده است بیندازید؛ با یک نگاه کلی مشخص می‌شود این‌که کسی ژیژک را «دلقک» و الی آخر می‌داند یکبار هم به خودش زحمت داده برود پنج کار متفاوت او را بخواند. همین منطق درباره اراجیفی که مدتی است در نقد «فرنچ تئوری» هم مطرح شده صادق است!

البته من منکر محدودیت‌های اندیشه ژیژک نبوده و نیستم. اما معتقدم کسی که بخواهد به سراغ ژیژک برود باید متوجه نوعی فرمولاسیون دقیق و حساب‌شده در آثار او باشد. نوعی گره برومری متشکل از فلسفه، روانکاوی و سیاست. به نظر من یگانه شیوه وفاداری به ژیژک ملزم کردن اندیشه او به نوعی فرمولاسیون سختگیرانه است، نوعی تکرار در مقام خیانت و ساختارمندی.

یکی از وجوهی که ژیژک را در مقایسه با سایر فیلسوفان همزمان خودش متمایز می‌کند اظهار نظرهای دائمی او درباره مسائل روز جامعه جهانی است. این بار هم او در کتاب «علیه اخاذی مضاعف» درباره موضوعی سخن می‌گوید که طی ماه‌های اخیر خبرساز بوده است. وضعیت پناهجویان به ویژه در کشوری مانند ترکیه گاه باعث رقم خوردن فاجعه‌های انسانی هم شده است. حالا به نظر می‌رسد اظهار نظر ژیژک درباره این موضوع و استفاده از واژه اخاذی ایدئولوژیک از وجه رادیکال فلسفه او رونمایی می‌کند لطفا در این باره بیشتر توضیح دهید؟
به نظر من می‌توان اخاذی مضاعف را یکی از مهم‌ترین کتاب‌های ژیژک در چند سال اخیر دانست. دلیلش هم واضح است. او در این کتاب به مهم‌ترین مسائلی می‌تازد که ورد زبان چپ‌ها در سال‌های اخیر شده است، از مطالعات استعماری گرفته تا چپ پوپولیستی به‌عنوان مسیری رو به جلو. در اینجا با فیلسوفی مواجه‌ایم که کوچکترین ترسی از آن ندارد که دیگران تکفیرش کنند. خاصه آن‌که نسخه انگلیسی این کتاب درست زمان منتشر شد که جهان پر بود از واکنش‌های احساسی و ابلهانه به مقوله پناهجویان. همین موضوع هم باعث شد که بسیاری پس از انتشار این کتاب به ژیژک حمله کرده و او را تکفیر کنند.

دلیلش هم این است که ژیژک در این کتاب درست دست بر نکاتی می‌گذارد که اندیشه انتقادی امروزی از اظهارنظر درباره‌شان واهمه داشت؛ این‌که در پس تمامی اظهارات شیک و تئوریک، باید به این پرسش مهم لنین بازگشت: چه باید کرد؟ در این زمینه، یکی از نکاتی که ژیژک روی آن انگشت می‌گذارد پذیرش تمام‌وکمال پناهجویان به‌عنوان اقدامی صرفا انسان‌دوستانه است. بنا به نظر ژیژک، مقوله ورود پناهجویان به اروپا نه یک انتخاب سانتی‌مانتال و اخلاقی بلکه مسئله‌ای سراسر سیاسی است که لازمه آن تجدیدنظر در تمامی ابعاد اندیشه و حیات روزمره است. او به‌خوبی نشان می‌دهد که واکنش‌های احساسی و فاقد اندیشه در نهایت به سویه وقیح خود یعنی رشد پوپولیسم مهاجرستیز دامن می‌زند.

راه گریز از این بن‌بست از منظر ژیژک بازگشت به غایت تمامی این مصیبت‌ها یعنی سرمایه‌داری جهانی است. کمبود مواد غذایی یا مورد اخیر پاندمی کرونا را صرفا نمی‌توان به ناتوانی یک دولت یا کشور خاص در زمینه کنترل ویروس یا مدیریت چرخه مواد غذایی محدود کرد بلکه باید قدمی عقب‌تر گذاشت و این بحران‌ها را ناشی از اثرات جهانی‌سازی کشاورزی و کذلک دانست.

در اینجا ژیژک سراغ اروپا رفته و آن را گرفتار در منطق سرمایه‌داری افساگسیخته آمریکایی و آنچه سرمایه‌داری با ارزش‌های آسیایی (نمونه چین) می‌نامد تصویر می‌کند. از منظر ژیژک اما اروپا مدت‌هاست که در مسیر انحطاط قرار گرفته و دیگر خبری از ارزش‌های به‌ظاهر ازلی آن نیست. وضعیت کشوری مثل یونان یا کودتای سیاسی اخیر در کوزوو که با کنار رفتن آلبین کورتی، نخست‌وزیر منتخب، همراه بود خود نشان از آن دارد که این بلوک دچار زوالی حیقیقی شده است و دیگر نمی‌توان امید چندانی به آن داشت. در یونان شاهد بودیم که تمامی کشورهای سرمایه‌دار اتحادیه اروپا، با زانو بر گردن دولت آن زمان کمونیست این کشور فشار آوردند تا تمامی مصادیق ریاضت اقتصادی را بپذیرد. اما ژیژک در عین حال بر گذشته‌ای از دست رفته نیز مویه نمی‌کند. حرف او آن است که «گذشته غرورآفرین اروپا» نتیجه‌ای جز ادغام در سرمایه‌داری جهانی نمی‌توانست داشته باشد. بنابراین باید رویکردی سراسر متفاوت و بنیادی را پیش گرفت. نمونه این منطق را می‌توان در نقد ژیژک به مه 68 و تمامی آن نوستالژی‌هایی که چپ‌ها هنوز برای آن دوران دارند دید. او معتقد است که نظم نوین جهانی اتفاقا برآمده از همان دوران به ظاهر رادیکال و عصیان‌گر بود، نظمی که در آن کسی چون آنگلا مرکل به‌عنوان رهبری دلسوز ستایش می‌شود و امانوئل ماکرون بانکدار یگانه گزینه سیاسی و رقیب لوپن در جبهه راست افراطی!  

در سطحی جزئی، تاکید ژیژک در زمینه پناهجویان (و همچنین مورد اخیر ویروس کرونا) این است که برای فائق آمدن بر این بحران‌ها نیازمند اقدامی دقیق، حساب‌شده و همچنین هماهنگ هستیم، سازوکاری منسجم که بتواند مسئله را از ریشه حل کرده و در عین حال آن را در سطح خرد-سیاست نیز پیگیری کند.

ژیژک در بخشی از این کتاب نقدی را به پناهجویان وارد می‌کند و می گوید هیچ نروژی وجود ندارد و رویاهای پناهجویانی که سودای رفتن به نروژ را در سر می‌پرورانند نمونه‌ای فانتزی ایدئولوژیک است! البته نقدهای او برای پناهجویانی که می‌خواهند در داخل اروپا جا به جا شوند ممکن است قابل تسری باشد اما به واقع این نقدها را چه قدر می‌توان بر وضعیت پناهجویانی که در مرزهای ترکیه و یونان به اسارت گرفته  شدند وارد دانست؟ آیا آنها هم به قول ژیژک هم خدا را می‌خواهند هم خرما را؟
کل ایده ژیژک در این‌باره آن است که اصولا پناهجویان نباید چندان امید واهی به مقصدهایشان در اروپا داشته باشند. نکته‌ای که البته بسیاری نسبت به آن دیدی احساسی و غالبا ابلهانه دارند این است که برای مثال، پناهجویان هم می‌خواهند در اروپای متمدن (البته در معنایی بسیار کلی) زندگی کنند و هم بسیاری از شیوه‌های بربرانه حیات پیشین خود را حفظ کنند. حال این وسط، یک عده این شیوه‌های بربرمنشانه را بخشی از «فرم زیست» یا «فرهنگ» را آداب و رسوم می‌دانند. جالب اینجاست که این نگاه سریع محدودیت‌های خود را نمایان می‌کند. آدمی راحت می‌تواند نسبت به موسیقی یا غذای پناهجویان از خودش تساهل نشان دهد، اما دیگر وجوهی که در پس این دیدگاه نهفته است چه؟ اگر خانواده‌ای که از شرق به غرب رفته تصمیم بگیرد کودک‌همسری را ادامه داده یا انقیاد و سرکوب زنان را آنچنان که در شرق رسم است پیش ببرد چه؟ آیا اینجا هم باید گفت که این «بخشی از فرهنگ آن‌هاست»؟ بنابراین نکته مد نظر ژیژک این است که این رؤیا چیزی نیست جز یک فانتزی ایدئولوژیک و در نهایت تنها بر آنتاگونیسم نهفته در این معادله سرپوش می‌گذارد. بنابراین مسیر راحتی برای رفتن به آغوش غرب و در عین حال حفظ سازوکار پیشین وجود ندارد. حال هرچقدر هم که این قضیه می‌خواهد برای برخی گران بیاید!

راه حلی که ژیژک برای برخورد با پناهجویان در کشورهای اروپایی می‌دهد و اینکه معتقد است صرف پذیرش و سخاوتمندانه برخورد کردن با پناهجویان کافی نیست و برای رهایی حقیقی لازم است که آنها برای آزادی خودشان و دیگران آموزش ببینند. این موضوع با توجه به شرایط فعلی که در جهان حاکم است بیش از حد آیده‌آل گرا نیست؟
راستش به نظر من این مخالفان چنین ایده‌هایی هستند که دل در گروه ایده‌آلیسم دارند. البته نظم حاکم سال‌هاست که از این منطق استفاده کرده و آن را بسط می‌دهد. مدام به همه گفته می‌شود که وضعیت فعلی جهان تنها چیزی است که با آن سروکار داریم و هرگونه تلاش برای بر هم زدن این نظم و مستقر کردن جهانی دیگر چیزی نیست جز تن دادن به ایده‌های خام. البته خودِ چپ در این قضیه مقصر است! همان‌گونه که نظم حاکم به‌خوبی توانست مفهوم اخلاق را در خود حل کرده و چپ را همچو دیوانه‌های مستهجنی نشان دهد که جز کارهای عجیب‌وغریب و بی‌معنا کار دیگری بلد نیستند. در زمینه سیاست نیز همین منطق حاکم است. نظم موجود هرگونه امکان تغییر را در جبهه خود حفظ کرده است. اما درست همین‌جاست که اهمیت ژیژک خود را نشان می‌دهد. وی به‌خوبی آشکار می‌کند که اتفاقا تصور این‌که وضعیت فعلی می‌تواند ادامه داشته باشد و پناهجویان نیز می‌توانند بر طبق روال به اروپا آمده و قاره سبز نیز برحسب انسانیت باید پذیرای آن‌ها باشد نمی‌تواند راه به جایی ببرد! قدم به عقب گذاشتن و تلاش برای تغییر بنیادین مختصاتی که تمامی این فرآیند را موجب می شود، یگانه اقدام واقع‌گرایانه و ممکن است! در غیر این صورت، سرانجامی جز جهان فیلم «اینک آخرالزمان» نخواهیم داشت!

نکته مهم دیگر پرداختن به مفهوم پناهجو به‌عنوان نوعی پرولتاریای وارداتی به اروپا است. شخصا چنین نگاهی را مضحک می‌دانم. در اینجا حتی نیازی به پرداختن به ایده‌های فسلفی هم نیست. شکی نیست که در تحلیلی دقیق، روابط کار در اروپا یا هر جای دیگر نیز مبتنی بر استثمار و سرکوب طبقه کارگر به نفع سرمایه‌داری است. اما شخصا ترجیح می‌دهم در یک کشور اروپایی این فرآیند بیگانه‌زدایی بر سرم بیاید، چون دستکم در آنجا شاید اندکی وضعیت بهتر باشد، خاصه آن‌که کشور مقصد از جمله ملل دارای نظام سوسیال‌دموکراسی باشد. منظورم این است که میان کارگری که در خط تولید کارخانه اپل در ویتنام یا تایلند مشغول جان کندن است و کارگری که در یک کارخانه اتومبیل در آلمان مشغول فعالیت است تفاوت‌هایی وجود دارد. درست است که هر دو در سیستم فوردیستی گرفتارند، اما شیوه این گرفتاری خود بسیار متاثر از سیاست‌های خُرد دولت‌ها و نظام‌های حاکم است! شخصا معتقدم که اتفاقا تنها نگاه درست و پراگماتیک و ممکن، نگاهی است که ژیژک به این مسئله دارد.

مدینه فاضله‌ای که می‌تواند برای پناهجویان ترسیم شود از منظر ژیژک چه مختصاتی دارد؟
تا جایی که به ژیژک مربوط می‌شود، او تفاوتی میان جهان پناهجویان (یا همان خاورمیانه و آسیا) و غرب نمی‌بیند بلکه معتقد است که سرنوشت تمامی نقاط جهان به‌شکلی روزافزون گره در سرنوشت دیگری دارد.

اسلاوی ژیژک معتقد است که تنها اقدامی متحد و سراسری می‌تواند وضعیت پناهجویان را سروسامان دهد و تجربه سال‌های اخیر نیز نشان داد که حق با او بوده است. این‌که کسی چون رجب طیب اردوغان همچنان از پناهجویان گرفتار در مرز این کشور و سوریه برای فشار به یونان و اتحادیه اروپا استفاده می‌کند، خود برآمده از این است که تا وضعیت کشورهایی چون سوریه و عراق و لبنان و فلسطین حل‌ نشود، کمتر بخشی در جهان آرامش خواهد دید. آمریکا نیز تا زمانی که سازوکار مدیریت کارتل‌های مواد مخدر در کشورهای آمریکای لاتین و همچنین فقر به بار آمده از دل سلطه‌گری خود را پایان ندهد، همچنان باید منتظر موج خروشان پناهجویان باشد.

بنابراین باید همچو یک وضعیت جنگی، با اقدامی هماهنگ و جهانی با این مسئله مواجه شد و در جهت پیشبرد آن تلاش کرد. حال این‌که عده‌ای معتقدند این اتوپیستی بوده دیگر برمی‌گردد به تنبلی ذهنی‌شان! ناتوانی در یک اقدام هماهنگ و جهانی باعث شد نتایج پاندمی کووید-19 بسیار بدتر از آنچه باید و شاید بشود. نمایش‌های رقت‌آمیز همبستگی با پناهجویان چیزی را حل نمی‌کند، بلکه باید بر نزاع طبقاتی و همبستگی با کسانی که مورد استثمار و ستم واقع شده‌اند تاکید کرد، اما به معنای واقعی آن که برآمده از نوعی شقاوت نظری ضروری و بایسته است.
 

برچسب‌ها

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۰۱:۱۳ - ۱۳۹۹/۰۴/۱۷
    مصاحبه ماهانه با جانشین ژیژک در ایران دیر شده بود کمی. نگران بودیم. مثل همیشه یک مشت حرف شعاری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها