داستان اول و آخر این مجموعه کاملاً اشارات دینی دارد و درعینحال بستر شکلگیری روایت و بسته شدن نطفه اصلی داستانها دهه 60 و ناآرامیهای چند سال منتهی به این دهه است. البته ناآرامیها نه به معنای منفی، بلکه به معنای تحولی که اتفاق افتاد و درنتیجه آن بهصورت دومینووار در جامعه رخ داد. در این دو داستان، به مهمترین تحول سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی صد سال اخیر ایران یعنی انقلاب اسلامی پرداخته شده است.
در بعضی داستانهای دیگر این مجموعه اشاراتی به رابطه هنرمند با جامعه و نسبت هنرمند با مردمی که هنرمند از میان آنها برخاسته، شده است؛ و این مسئله موضوع قصهگویی قرار گرفته است. درواقع نگاهی که یک هنرمند به مردم جامعهاش داشته باشد، با فضایی که در آن سیر میکند و آنچه مردم عادی با او بهعنوان هنرمند روبرو میشوند، دستمایه داستانگویی قرار گرفته است.
دو داستان دیگر یعنی «شرافت» و «سین بلال» هرکدام به نوعی بخشی از آنچه هویت فراموششده ماست را مورد تطبیق و بازبینی قرار میدهند. البته همه داستانها اشاراتی به مسئله بازنگری و رجوع به هویت ایرانی اسلامی دارد.
نظر شما