کامیار عابدی، منتقد ادبی در یادداشتی که در اختیار ایبنا قرار داده است به سه کتاب منتشر شده در روزگار کرونا پرداخته است.
در این روزهای کرونایی، که بدبختانه به تدریج به روزگار کرونایی تبدیل شده است، بی مناسبت نیست به سه کتاب تالیفی اشاره و آن را به خوانندگان آثار تحقیقی و ادبی معرفی کنم:
کتاب نخست «شصت چهره از میان قاجاریان و معاصران» (نشر کتاب بهار،521 ص) نام دارد. مولف این کتاب استاد عبدالحسین آذرنگ است و بی نیاز از معرفی. این کتاب مشتمل است بر شصت مقاله دانشنامهای که در دهههای 1360-1390 تالیف شده است. به طبع، مقالهها با رویکردی پژوهشی تالیف شده است. اما علاوه بر این، نکته بارز این مقالهها لحن بسیار مطبوع و منصفانه مولف است که این مقالههای مستندنگارانه را به مجموعهای غیرجانبدارانه و خواندنی تبدیل کرده است. استاد آذرنگ در تالیف مقالههای دانشنامهای ذوق و تبحر و توانایی خاصی دارد. با این که ممکن است برخی تاریخنگاران متخصص حوزه سیاست یا فرهنگ یا ادب هنگام مطالعه این مجموعه به چند ملاحظه مختصر درباره دو-سه مقاله رسیده باشند، اما بی شک این مجموعه الگویی است بسیار مناسب برای پژوهشگران جوانی که علاقهمندند با صرف وقت و مطالعه به تالیف مقاله و کتاب بپردازند. زندگی و آثار حاج سیّاح، حسن وثوق، سلیمان حییم، امینۀ پاکروان، بیژن جزنی، غلامحسین مصاحب، مهدی بازرگان، محمد درخشش، هما ناطق، احسان یارشاطر و پنجاه چهره سیاسی و فرهنگی و ادبی دیگر در کتاب مورد نظر مورد بررسی قرار گرفته است.
نام کتاب دوم «آذربایجان و شاهنامه» (انتشارات موقوفات افشار،778ص) است. مولف این کتاب دکتر سجاد آیدِنلو است و با وجود جوانی، بی نیاز از معرفی. این شاهنامهپژوه بسیار خبره در کتاب مورد نظر، حاصل دو دهه تلاش تحقیقی و انتقادی بی وقفه خود را درباره شاهنامه و ادبیات حماسی مرتبط با آذربایجان، زبان ترکی و آراء شاعران و ادیبان و نویسندگان آذربایجانی در طول سدهها، گردآوری و منتظم کرده است. با آن که در حدود دو دهه اخیر چند تن از قلمزنان آذربایجانی در مطبوعات تهران و تبریز و ارومیه تحلیلها و سخنهای عجیب و نادرستی درباره شاهنامه منتشر کردهاند، دکتر آیدنلو در فصل پایانی کتابش با دقت و نگاه و استدلال علمی، و بی هیچ خشم و خشونت، آراء این گروه را بررسی کرده است. کتاب آیدنلو در هفت فصل از نظر وسعت تتبع و تحقیق در روزگاری که در دانشگاههای ما پژوهش جای خود را به نظریهپردازی داده است، نمونهای مثال زدنی است.
عنوان کتاب سوم ،که یک پایاننامه دکتری در رشته زبان و ادبیات فارسی است، «جهانی در خلوت تنهایی» (انتشارات زوار،896 ص) است. مولف کتاب، دکتر محمدرضا شعبانی، دراین کتاب به تفصیل به معرفی و تحلیل بسیار خوب و همدلانهای از آثار استاد برجسته ادب و فرهنگ ما، عبدالحسین زرینکوب، به جز آثار مرتبط با تاریخ سیاسی و اجتماعی، پرداخته است. وی در راه این معرفی و تحلیل، نه از شیوه موضوعی که از روش شناخت کتاب به کتاب نه بر حسب تاریخ انتشار، پیروی کرده است.
در دو فصل نخست، از زندگی زرینکوب و موقعیت او در نقد ادبی ایران یاد شده است. در پنج فصل بعد، کتابهای پُربهای استاد در حوزههای نقد ادبی، تاریخ ادبی، عرفان و تصوف، تکنگاری و مولاناشناسی شناسانده شده است. دکتر شعبانی یکایک آثار استاد را با دقت و حوصله خوانده است. وسعت تحقیق و تحلیل مولف برای شناخت این آثار بسیار چشمگیر است. اما نکتهای که شاید تا حدی کتاب را از حالت اعتدال خارج کرده، توجه بیش از حد مولف به انتقادهای ابراز شده بر برخی از کتابهای استاد زرینکوب است.
البته، دقت نظر در موضوع تحقیق و شناخت ابعاد آن بسیار اهمیت دارد. اما پرداختن وسیع به این نکته، آن هم در متن و نه در حاشیه، ممکن است تحقیق را به نوعی دفاعیه تبدیل کند. در حالی که استادی به بزرگیِ زرینکوب –که صاحب این قلم در هنگام درگذشتش در مقالهای با عنوان «یاد خداوندگار» از او در مقام «پر برگ و بارترین پژوهشگر علوم انسانی» در ایرانِ دوره تجدد یادکرد (جهان کتاب،س4، ش18-17،آبان 1378،صص32-30) به طبع نیازی به دفاعیه ندارد. امید است این نکته که از قرار، یکی از استادان راهنمای پایاننامه، دکتر حسین نجفدری (ص203) هم به دکتر شعبانی یادآور شده، همراه با ویرایش زبانی دقیق و زدودن برخی تکرارها، در چاپهای بعدی کتاب مورد توجه این مولف و محقق کوشا و ارجمند قرار گیرد.
نظر شما