بدرالزمان قریب، بانویی دانشمند با پشتی خمیده اما راست قامت در تحقیق و زنی سخت کوش از تبار زنان نامآور ایرانی بود.
دوشنبهها توفیق دیدارش را داشتم. با پشت خمیده اما راست قامت در تحقیق، عصا زنان و آرام میآمد. صدای عصا را که میشنیدم، بلافاصله مقابل در اتاقم خبردار میایستادم تا سلام کنم و عظمت فرهنگ ایران را در قامت استاد ببینم. فروتن، گشادهرو، دقیق، جدی، مهربان، متواضع، سادهزیست، موشکاف و بزرگمنش بود. اما یکسالی از دیدار این انسان وارسته در شورا و اتاق محروم شده بودم. حالا دگر خبری از صدای عصای او نیست. بیماری، تمام توانش را گرفته بود.
نود و یک سال ایستاد به استادی و پژوهش. صدها شاگرد تربیت کرد که هریک اکنون سکاندار فرهنگ و زبانهای باستانی در چهارگوشه این کشورند. اما هفتم مرداد ایران یکی از ایرانشناسان شهیر خود را از دست داد. کسی که تمام عمرش را به پژوهش در فرهنگ و زبان سغدی سپری کرد. کاری که کسی نکرده بود و راهی که دیگری نرفته بودند. تألیف فرهنگ سُغدی (سُغدی ـ فارسی ـ انگلیسی) پژوهشی سترگ بود که فقط او توانست از عهده برآید و اکنون یگانه مرجع زبان پژوهان است. ده سال را به جمعآوری واژههای مختلف سغدی از متون مختلف بودایی، مانوی و مسیحی وقت گذاشت. فرهنگنامه سغدی کتاب سال هم شد. او با این رفتار علمی خود نشان داد که تمرکز بر یک موضوع، تا چه اندازه میتواند نتایج عالی و تخصصی و مثمر داشته باشد. جز فرهنگ سُغدی، تحلیل ساختاری فعل در زبان سُغدی؛ داستان تولد بودا به روایت سُغدی؛ مطالعات سُغدی را هم در تکمیل دانش سغدشناسی نگاشت. بانوی فرهیختة ایران جز آثار مربوط به زبان سغدی؛ زبانهای خاموش، یوهان فریدریش (ترجمه، با همکاری یداللّه ثمره)؛ وسنتره جاتکه، تاریخچه گویششناسی در ایران و پژوهشهای ایرانی باستان و میانه را هم نوشت.
دکتر قریب به خاندانی اصیل و فرهیخته تعلق داشت، همه قبیله او عالمان دین بودند. از نوادگان شمسالعلمای قریب گرکانی صاحب ابدع البدایع و اهل گرکان آشتیان بود. به ادبیات عشق میورزید. طبع شعر هم داشت. بدری تخلص میکرد. در دانشکده ادبیات استادان بزرگی را به خود دیده بود؛ چون محمد معین، ابراهیم پورداوود، پرویز ناتل خانلری، بدیعالزمان فروزانفر، محمدتقی مدرس رضوی، جلالالدین همایی و ذبیحالله صفا. دوران دانشجویی او مصادف بود با کودتای ۲۸ مرداد و گرایش به مصدق. حتی برای مصدق قصیدهای هم گفته بود که عبدالکریم قریب، به دکتر مصدق رساند.
بانو قریب زنی سخت کوش از تبار زنان نامآور ایرانی بود. استاد دکتر فتحالله مجتبائی، همدوره بانوی ایرانشناس، نقل میکند: «پس از اینکه ایشان مدرک دکتری خود را از دانشگاه پنسیلوانیا اخذ کردند، برای گذراندن دورۀ فوقدکتری و تحصیل زبان خوارزمی به دانشگاه هاروارد آمدند و در کلاسهای پروفسور فرای حاضر شدند. پروفسور فرای کلاس دیگری نیز در دانشگاه هاروارد داشت و آن کلاس زبان فارسی باستان بود که خانم دکتر قریب در آنجا نیز شرکت میکردند. ایشان گاهی در باب مسائل زبانشناختی نکتههای بسیار مفید و مؤثری را بیان میکردند.»
از گروه زبانشناسی و خاورشناسی دانشگاه پنسیلوانیا مدرک فوق لیسانس گرفت و به مدت یک سال نیز در دانشگاه میشیگان مشغول به تحصیل آواشناسی شد. او همچنین علاوه بر زبان سانسکریت، زبانشناسی هند و اروپایی را نیز آموخت. در این دوره با جورج کامرون نویسنده کتاب «تاریخ عیلام» و والتر هنینگ، استاد دانشگاه برکلی آشنا شد و در نهایت مدرک دکترای خود را با دفاع از پایاننامهای با عنوان «تحلیل ساختاری فعل در زبان سغدی» به دست آورد. بانوی ایراندوست ما پس از تحصیل در آمریکا نماند. بازگشت تا به قول خودش دانستههایش در این سرزمین بارور شود. مدتی در دانشگاه شیراز به تدریس مشغول شد و با تاسیس گروه زبانشناسی همگانی و فرهنگ و زبانهای باستانی در دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۰ نخستین کرسی آموزش زبان سغدی را در این دانشگاه تاسیس کرد. او استادی معتمد و مرجع جامعه علمی و صاحب شهرت و اعتبار جهانی بود. از مفاخر علمی کشور به شمار میآمد. عضویت پیوستۀ فقید فرهنگستان زبان و ادب فارسی، عضو شورای علمی مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، چهره ماندگار سال ۱۳۸۱ و اخذ جوایز فراوان همگی گواه این مدعاست.
نظر شما