گفتوگو با صادق حضرتی آشتیانی، مولف کتاب «یاد و یادگار»
وجود یک «میرزا» در دیاری که پیشینه هفت هزار ساله دارد
حضرتی آشتیانی میگوید: به گواهی اسناد زمانی که در پهنه سرزمین ایران جهل و بیسوادی بیداد میکرد، قصبه آن روز آشتیان با توجه به جغرافیای محدود خود، سهم مهمی در ایجاد کانونهای علم و هنر داشتند بهگونهای که در هر خانوادهای دست کم یک میرزا وجود داشت.
در این پژوهش تلاش شده تا با استناد به نوشتههای منتقدان و بررسی منابع مکتوب و نیز تفحص در آثار معماری و بناهای قدیمی بازمانده از روزگاران گذشته، مردان و زنان تاریخساز و تاثیرگذار منسوب به این منطقه که هر یک نقش بزرگی در تحولات فکری و سیاسی و اجتماعی روزگاران خود داشتهاند، غبار رخوت و فراموشی از زوایای تاریخ این شهر زدوده شود و در حد توان سیمای آشتیان پرشکوه از پس قرون و اعصار تاریخ نمایان شود. با صادق حضرتی آشتیانی درباره این کتاب گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
در ابتدا از این کتاب بگویید؟ بهگمانم کتابی نیز پیشتر درباره آشتیان و با نام رجال و مشاهیر آشتیان نوشتهاید؟ این کتاب دنباله همان کتاب قبلی است؟
کتاب «یاد و یادگار، گزیده تاریخ، فرهنگ و زندگینامه نخبگان و مشاهیر آشتیان» ویراست دوم کتابی است که نخستینبار به نام رجال و مشاهیر آشتیان در سال 1384 به چاپ رسید و پس از چندی نایاب شد. این کتاب معرفی بزرگان و معاریف آشتیانی و برخی رخدادهای فرهنگی و تاریخی آن دیار را دربردارد، چاپ نخست با خطاهایی همراه شد در ویرایش کنونی ضمن اصلاح اشتباههای چاپی، شرح و احوال بزرگان و مستوفیان گرکان، مطالب تاریخی و فرهنگی، ینز مدخلهای درخور توجهی به کتاب افزوده شده است. همچنین در فصلهای چندگانه به یادداشتهای سفرنامهنویسان و رخدادهایی از اوضاع تاریخی و فرهنگی و اجتماعی دوره قاجار و پهلوی و نیز آثار و بناهای قدیمی باستانی روستاها اشاره شده و با بهرهمندی از گزارش باستانشناسی مطالب و اطلاعات تازهای درباره قدمت و نیز تاریخ و تمدن شهر و روستا به میان آمده است. این کتاب یک اثر تحقیقی و پژوهشی است که نگارش آن چندین سال طول کشیده و شامل یادداشتهای بکر و مهمی از تاریخ منطقه آشتیان است. همچنین بخش کوچکی در این کتاب تحت نام رجال و مشاهیر در این کتاب هم هست.
زندهیاد باستانیپاریزی بر این کتاب مقدمه مفصلی نوشته و به تاریخ فرهنگی آشتیان و حکمرانانی که در این منطقه بودهاند پرداخته است. وی به چه نکات مهم تاریخی اشاره کرده است؟
در ویرایش نخست مقدمه کتاب به قلم نویسنده و مورخ بزرگ زندهیاد دکتر محمدابراهیم باستانیپاریزی نگاشته شده و چون مقدمه دارای اعتبار و ویژگیهایی است و در تاریخ اجتماعی و فرهنگی این منطقه حاوی نکات ارزشمندی است در ویرایش دوم نیز گنجانده شده است. وی در این مقدمه به دو نکته مهم اشاره کرده است: نخست این تصور که پراکندگی اهل دیوان از ولایات آشتیان، فراهان و تفرش تنها در عصر قاجاریه صورت گرفته به دلایل خاص نحوه حکومت قاجار و دوم اینکه چون چند نفر از این ولایت در صدر قاجار و اواخر این عهد امکاناتی در کار دیوانی داشتهاند، پی در پی قوم و خویش و همولایتیها را به کار گماشته، اختیار امور دیوانی مملکت را به آنها سپردهاند.
این دو نکته هر چند شواهد مشخصی دارد و قابل انکار هم نیست اما تمام حقیقت هم نیست. حقیقت این است که نه تنها از عصر قاجار بلکه از عصر زندیه و صفویه و پیش از آن نیز ساکنان این ولایت در امور دیوانی وارد و صاحب نفوذ بودهاند. دوم اینکه نه قوم و خویش بازی (هر چند به هر حال یک عامل ورود مردمان این ولایت به کارهای دیوانی بوده است) اما بالعکس گاهی رقابتها و حسادتها موجب جلوگیری از پیشرفت و قوم و خویشها و اهل ولایت هم میشود. اما یک استعداد ذاتی و یک ژن خاص در مردم آشتیان و تفرش بوده که آنها را در این سمتها ارتقا میداده است و این نکتهای است که شواهد متعددی برای آن توان یافت.
پیشینه و قدمت آشتیان که رد و پای آن در تاریخ ایران باستان بسیار پررنگ است و آتشکدههای بسیاری را در خود داشته است به چه دورهای برمیگردد؟
با توجه به مدارک موجود آشتیان با تاریخی 7 هزار ساله در تاریخ ایران جای داشته است. با استناد به گزارشهای باستانشناختی، وجود نشانههایی از فرهنگ و تمدن در دورههای ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی سیر تاریخی و حیات منطقه را در آن دوران به اثبات میرساند و همین شواهد توانسته مقداری از خلاءهای تاریخی را پرکند. پس از ورود آریاییها در اواخر هزاره دوم پیش از میلاد، ورود مادها و پارسها و درآمیختن مادها با بومیان که از هزاره پنجم در آشتیان بودهاند روشن است که این منطقه نیز در تقسیمبندی سیاسی و جغرافیایی ماد بزرگ قرار میگیرد.
وجود آتشکدههای منطقه وره در مجاورت فراهان و نیز نزدیکی آن با آتش مزدجان (فردجان) بیش از پیش اهمیت و موقعیت نظامی و مذهبی منطقه وره را روشن میسازد. کشف دو خمره بزرگ در روستای ورسان و آهو و سکههای پیدا شده در مزرعه نو و اناجرد و آشتیان مربوط به دورههای هخامنشی، اشکانی و ساسانی و نیز وجود ویرانههایی از قلاع در مناطق مختلف و پراکندگی سفالهای اواخر دوره تاریخی در بسیاری از جاهای نفوذ و حضور دولت ساسانی را نشان میدهند. افزون بر این از کتاب مسالکالممالک برمیآید که پیش از اسلام شهرهایی از قبیل قم، همدان، ساوه، آشتیان و تفرش جزء حصه قباد بوده که با نام «خوره قباد» ضبط شده است.
همانطور که در صحبتهایتان واژه «وره» را به کار بردید، در متون کهن و بر پایه گفتههای برخی تاریخنویسان نیز از آشتیان با نام وره یاد شده است. دلیل بهرهگیری از این نام چه بوده است؟
آشتیان همان سرزمینی است که در متونی مانند البلدان و تاریخ قم از آن به نام ورّه یاد شده است. این ناحیه در گذشتههای دور جزء سرزمین کوهستانی پهناوری بوده که یونانیان آن را مدیا (سرزمین مادها) و جغرافیانویسان اسلامی آن را جبال یا کوهستان و به نام عراق عجم نامیدهاند. آشتیان همان رستاق کهن ورّه و شهر کنونی آشتیان نیز همان اشتگان (استجان) از جمله دیدههای باستانی آن بوده است. پیش از تحقیقات باستانشناسی قدمت شهرستان با توجه به متون دوره اسلامی حداکثر تا دوره ساسانیان تعریف میشد اما با توجه به مدارک و شواهد این منطقه یکی از مناطق پیش از تاریخ همزمان و قابل مقاسه با تمدنهای سیلک کاشان، قره تپه شهریار و تپه حصار دامغان، با تاریخی 7 هزار ساله از گذشته تا کنون بیوقفه دارای فرهنگ و تمدن بوده است. پیش از این پژوهشگرانی که درباره تاریخ آشتیان مطلبی نوشتهاند، ابرشتیجان، ابرستیجان را آشتیان کنوی پنداشتهاند، مولف تاریخ قم در تفصیل سکک ابر شتیجان، اسامی را برشمرده که هیچ یک در محدوده کنونی آشتیان وجود ندارد و مربوط به رستاقهای بیست و یکگانه قم بوده است.
به واژه «ور» در اوستا نیز اشاره شده چه پیوندی میان «ور» و «وره» وجود دارد؟ و آشتیان در چه دوره باستانی به این نام نامیده میشد؟
آشتیان همان سرزمینی است که در دوره ساسانیان به ناحیه وره معروف بوده است. در فرهنگ واژههای اوستا، نامواژه وَرَ به معنای دین آوردن، جای سرپوشیده پناهگاه و غار آمده است. برابر نوشتههای پهلوی، وره، به دستیاری جمشید جم ساخته شده، همین واژه در یاگار زریران به زبان پهلوی ساسانی به معنای دریاچه و مرداب ضبط شده، در اوستا کتاب مقدس زرتشتیان به صورت «ورنگه» و «ورنیرنگ» آمده و در پهلوی «ور» شده و معنا و مفهوم آن آزمایش بیگناهی یا آزمایش ایزدی یا نوعی داوری قضایی بوده که در میان ملل و اقوام مرسوم بوده، هر گاه کسی مورد تهمت و افترا قرار میگرفت، برای اثبات مدعای خویش تن به چنین آزمایشهایی میداد، هر گاه پس از آزمایش آسیبی به او نمیرسید، بیگناه و پاک شناخته میشد. در ادبیات پارسی و شاهنامه، داستان سیاوش اشارهای به این موضوع دارد. در این باره سودابه همسر کاووس که دختر شاه هاماوران (یمن) بود به سیاوش، ناپسریش نرد عشق باخت، تا جایی که سیاوش را نزد همه بدنام ساخت. سیاوش برای اثبات این دروغ به آزمایش (ورآتش) تن در داد. همینگونه میتوان آن را «وره» منسوب به ورجمکرد (ورجمشید) به معنای محوطه و جای وسیع و خوش، جایگاه پاک و خاطرپسند دانست،
اگر بخواهید مهمترین شاخصههای فرهنگی و تاریخی آشتیان را مطرح کنید به چه مواردی اشاره میکنید؟
بناها و خانههای قدیمی یکی از شاخصههای فرهنگی و تاریخی شهر آشتیان است که به گفته کارشناسان این خانهها به دلیل امنیت همه جانبه آن در تاریخ معماری و شهرسازی ایران ارزش ثبت و تثبیت داشتهاند. تقریبا همه خانههای اطراف رودخانه و شمار درخور توجهی در بافت قدیمی و نیز محلات چندگانه، دارای سقف نوشتههای ممتازی بودهاند که از نظر معماری و نوشتاری سه ویژگی هنر، ادب و اخلاق را در دل خود داشتهاند، این گونه تمایزهای فرهنگی را میتوان در برخی از خانههای قدیمی گرکان، نجفآباد و آهو ملاحظه کرد. در دوره قاجار فرهنگ جوشننویسی رواج داشت نه تنها در خانه مستوفیان و بزرگان بلکه چنین رویکردی در خانههای برخی کشاورزان و پیشهوران هم دیده میشد. مطالب عمده سقفنوشتهها، آیات قرآن، اشعار، رویدادهای تاریخی (بیماری، قحطی، گرانی) و دعا و طلسم بود به طور نسبی بیشتر اشعار سعدی، شیخ محمد شبستری، خیام، فردوسی و حافظ به کار میرفتند و سخن سعدی در این میان کاربرد بیشتری داشته است.
در کتاب به این مورد اشاره کردهاید که یکی از مسایل عمده و برجسته فرهنگی در دو قرن اخیر در آشتیان شکلگیری کانونهای علم و دانش و بروز انگیزه «میرزا شدن» بوده است؟ منظورتان چه بوده است؟
وقتی کریم خان زند فرزندان آقامحسن آشتیانی را به شیراز فراخواند و به هر یک مقام و منصبی درخور بخشید، به تدریج این خانواده کهن و اصیل در ساختار دیوانسالاری زندیه و قاجاریه نقش سازندهای ایفا کردهاند و با شایستگی و تدبیر، صاحب قدرت و جایگاه شدند. پس از آن هر یک به سلیقه و شناخت خود نزدیکان و آشنایان خوشخط و ربط را به امور دولتی گماشتند، این روند طولی نکشید و خیلی زود ریشه دواند و روال و سنت شد حتی شکل موروثی به خود گرفت و تا سلسله پهلوی قباله کهنه استیفا و مستوفیگری، همچنان به نام ایشان مسجل بود به گونهای که در دستگاه مالیه آن دوره ادعای حق ریشه میکردند و دیوانسالاری عهد قاجار را وامدار صداقت خود میدانستند، پیداست که برخی آنان را از طریق وابستگی و رابطه و موقعیت بزرگان که به اصطلاح سنگ ته اجاق بهشمار میآمدند، به چنین مقام و مرتبهای دست یافتند! اما نمیتوان جوهره دانایی و کاردانی آنان را نادیده انگاشت. به گواهی اسناد زمانی که در پهنه سرزمین ایران جهل و بیسوادی بیداد میکرد، قصبه آن روز آشتیان با توجه به جغرافیای محدود خود سهم مهمی در ایجاد کانونهای علم و هنر داشت. بر این اساس رقابت همراه با عشق و علاقه و نیز رسیدن به مقام میرزایی، ازدیاد مکتبخانهها و افزایش دانشآموزان را رقم زد، بهگونهای که در هر خانوادهای دست کم یک میرزا وجود داشت.
چرا ولایت فراهان و آشتیان و گرکان تا این حد در تاریخ اداری ایران صاحب نفوذ شده بودند و افرادی همچون قوامالسطنه فاتح آذربایجان و مردانی مانند دکتر محمد مصدق و رجالی از گروه میرزا ابوالقاسم قائم مقام و عباس اقبال آشتیانی و دکتر قریب و... از این منطقه سربرآوردند؟
افزون بر این افراد که کمابیش نامشان بیشتر در تاریخ ایران مطرح شده است، افرادی نیز در این خطه وجود داشتند که شناخته شده نیستند مانند میرزا یوسف مستوفیالممالک، میرزا حسن مستوفی و میرزا شفیع صاحب دیوان به اصطلاح دانه درشتها، به دلیل خدمات و منش پاک و مردمگرایی مورد احترام و تکریم اهل زمانه بودند به طوری که دیده یا شنیده نشد در طول تصدی امور دیوانی و حیات آنان، یک نفر به سایه آنان بیادبی کند. گروه دیگر بزرگان و برآمدگان منطقه مورد نظر انسانهایی هستند برخاسته از طبقه متوسط و گاه فرودست اما با روحی تلاشگرو نستوه که در زمینههای گوناگون به جایگاه ارزندهای دست یافتند، در میان این گروه کلان، مورخ، شاعر، خوشنویس، فیلسوف، عارف، مجتهد، نویسنده، نقش، پزشک و... فراوان دیده میشود و نباید فراموش کرد که زیربنای چنین تحول فرهنگی به اوائل حکومت قاجاریان بازمیگردد، در عصر محرومیت وقتی افرادی محلی در کوچه و بازار به چشم خود میدیدند که ملاهای یک لاقبای دیروز چگونه از کاه به کهکشان رسیدهاند و در کوی و برزن مورد احترام همگان هستند، زمینه و انگیزه رقابت میان طبقات محروم و البته فرودست پدید آمد. به این ترتیب میل و رغبت توام با حرص به سوادآموزی و فراگیری علم سیاق، بهویژه زیباترین هنر اسلامی، یعنی خطنویسی، افزایش چشمگیری پیدا کرد، انگیزه باسواد شدن و آموختن خط در روح و ضمیر ساکنان بهویژه نوباوگان و جوانان رشد کرد و دیری نپایید که حس برتریجویی در کسب فضیلت، ضمیر خاموش کهنسالان را روشن کرد و پیرو آن ارکان فکری سالخوردگان، زن و مرد را هم متاثر ساخت. بنا به گواهی اسناد و دستنوشتهها، پیشهور و کشاورز در کنار فعالیتهای روزانه خود زمانی را هم به آموختن و یادگیری سواد اختصاص میدادند.
نظر شما