نخستین نمایشنامه روایتگر گفتوگوی بانویی ثروتمند و سالخورده با جوانی جاهطلب است که برای به دست آوردن شغلی نامعلوم تلاش میکند. امانوئل پلوسو در «روز به خیر!» به زوال فضیلت این مرد جوان میپردازد؛ زن با زیرکی سعی میکند به زندگی شخصی این جوان وارد شود و این فرد که در ابتدا انسانی مبادی آداب است کم کم در این گپوگفت روی حقیقی خود را به نمایش میگذارد.
در قسمتی از این نمایشنامه می خوانیم:
«جوان: شما در ازای دویست- سیصد دلار خیلی چیزها را میخواهید بدانید.
بانو: من؟
جوان: بله شما.
بانو: تو نسبت به پول بیاعتنا شدهای.
جوان: شما هم انتظار دارید همه افکارم را در دیسِ نقرهای تقدیمتان کنم.
بانو: به پول اشاره کردی من بی انصاف نیستم. یک هزار دلار میپردازم.
جوان: ببینید من به خاطر پول بیشتر چانه نمیزنم.»
صحنهای از نمایش «آهای، بیرونیها!»
«آهای، بیرونیها!» نمایشنامه دیگر این کتاب در یک زندان کوچک تگزاس میگذرد و ماجرای عاشقانه دو شخصیت اصلی این نمایش، یک مرد جوان قمارباز و یک دختر را بازگو میکند که قصد دارند به سانفرانسیسکو بروند، اما وقتی افرادی که به دنبال مرد جوان هستند او را پیدا میکنند، نقشههایشان خراب میشود و او را میکشند.
«ازدواج با زنی لال» نوشته آناتول فرانس نیز یک کمدی است که در این کتاب گنجانده شده است و بازنمایی بخشی از زندگی یک خانواده است. در بخشی از این نمایشنامه میخوانیم:
«کاترین: بسیار خب؛ اگه محرمانهس نمیخواد بگی.
لئوناردو: اجازه میدی جواب بدم؟ دارم پرونده یه قضیه حقوقی رو مطالعه میکنم تا حکم صادر کنم.
کاترین: یعنی صادر کردن حکم انقدر اهمیت داره؟
لئوناردو: بله. قطعا. [کاترین روی صندلی کنار پنجره مینشیند، آوازی را زمزمه میکند و گاهی نگاهی به بیرون میاندازد] اول این که شرافت اشخاص، آزادیشون و بعضی وقتها حتی زندگیشون وابستهاس به همین احکام صادره. بعد هم، یک قاضی در انشاء و صدور حکم باید هم عمق اندیشه و هم کمال سبک خودشو نشون بده.»
انتشارات شباهنگ کتاب «روز به خیر! و دو نمایشنامه دیگر» اثر امانوئل پلوسو و دیگران را با ترجمه محمد حفاظی در 500 نسخه، 143 صفحه و با قیمت 25000 تومان منتشر کرده است.
نظر شما