به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک، در این دورهمی هفتگی دوشنبههای مثنوی خوانی، شامگاه دوشنبه با خوانش و تفسیر حکایت «آن دزد که می پرسیدندش چه میکنی نیم شب در بُن این دیوار؟ گفت: دهل میزنم» و بخشی از حکایت «جواب آن مَثَل که منکران گفتند از رسالت خرگوش پیغامِ پیل از ماه آسمان» با حضور ابوالفضل نیک عهد مدرس این نشست پرداخته شد.
ابیات حکایت «آن دزد کی پرسیدند چه میکنی نیمشب در بن این دیوار گفت: دهل میزنم» در زیر میخوانید:
این مثل بشنو که شب دزدی عنید
در بن دیوار حفره میبرید
نیمبیداری که او رنجور بود
طقطق آهستهاش را میشنود
رفت بر بام و فرو آویخت سر
گفت او را در چه کاری ای پدر
خیر باشد نیمشب چه میکنی
تو کیی گفتا دهلزن ای سنی
در چه کاری گفت میکوبم دهل
گفت کو بانگ دهل ای بوسبل
گفت فردا بشنوی این بانگ را
نعره یا حسرتا وا ویلتا
آن دروغست و کژ و بر ساخته
سر آن کژ را تو هم نشناخته
خلاصه:
«این مثل دربارهی دزدی است که در نیمههای شب سعی میکند دیواری را خراب کند. فردی نیمهبیدار صدای او را میشنود و از او میپرسد که در چه کار است. دزد به شوخی میگوید که در حال نواختن دهل است و به او اطمینان میدهد که فردا صدای دهل را خواهد شنید. اما در واقع این حرفها دروغ و فریب است و فرد بیدار باید به هوش باشد و فریب نخورده و خطر را نشناسد.»
به گزارش ایبنا، بخشی از ابیات حکایت «جواب آن مثل کی منکران گفتند از رسالت خرگوش پیغام به پیل از ماه آسمان» را در زیر میخوانید:
سر آن خرگوش دان دیو فضول
که به پیش نفس تو آمد رسول
تا که نفس گول را محروم کرد
ز آب حیوانی که از وی خضر خورد
بازگونه کردهای معنیش را
کفر گفتی مستعد شو نیش را
اضطراب ماه گفتی در زلال
که بترسانید پیلان را شغال
قصهٔ خرگوش و پیل آری و آب
خشیت پیلان ز مه در اضطراب
این چه ماند آخر ای کوران خام
با مهی که شد زبونش خاص و عام
«این بیت به سخنانی اشاره دارد درباره موجودی (خرگوش) که از طرف یک دیو فضول برای تو پیام آورده است. این پیام آور به ساحتی بالاتر و معنادارتر نظر دارد و در واقع نمایانگر آن است که ممکن است گاهی اوقات اطلاعات یا پیامهایی که به ما میرسند، از سوی مخلوقاتی سطح پایین یا غیرقابل اعتماد باشند. لذا، این بیت بر اهمیت توجه به منبع پیامها و نشانههایی که به سوی ما میآید، تأکید دارد.»
تا که نفس گول را محروم کرد
ز آب حیوانی که از وی خضر خورد
زمانی که روح فریبنده و نیرنگ باز از نوشیدن آب جاودانی که خضر نوشید، محروم شد.
بازگونه کردهای معنیش را
کفر گفتی مستعد شو نیش را
به نظر میرسد که تو معنای کلام را به گونهای تغییر دادهای که در آن به ناواژهای مانند کفر اشاره میشود. بهتر است خود را برای شنیدن انتقاد و عواقب آن آماده کنی.
اضطراب ماه گفتی در زلال
که بترسانید پیلان را شغال
گویی ماه در نور زلال خود دچار اضطراب شده و شغالها را وحشتزده کرده که از پیلان بترسند.
قصهٔ خرگوش و پیل آری و آب
خشیت پیلان ز مه در اضطراب
داستان خرگوش و فیل را میگوید؛ در این داستان، آب و هوای فیلها به شدت تحت تأثیر ماه است و آنها در حال نگرانی و اضطراب هستند.
این چه ماند آخر ای کوران خام
با مهی که شد زبونش خاص و عام
این چه حالتی است که شما کوران خام در آن به سر میبرید، در حالی که ماهی که روزگاری خاص و ممتاز بود، اکنون برای همه و هر کسی عادی و کمارزش شده است.
نظر شما