رمان «پناه» نوشته «فاطمه عبدی سعیدی» نوجوان اهوازی، توسط انتشارات «پژوهندگان راه دانش» منتشر شد.
«پناه» دختر اهوازی است که با وجود استعداد و علاقه وافر به تحصیل به علت فقر شدید خانواده، مجبور به ترک تحصیل میشود. او در شرکتی که مادرش مستخدم خانه مدیر اوست، مشغول کار شده اما در کش و قوسهای کار، مدیر شرکت دلباختهاش میشود؛ در حالی که دختر حقیقت بزرگی را از او پنهان کرده است. سمیرا، دوست پناه نیز که بهدلیل اعتیاد پدر در فقر به سر میبرد، در همان شرکت استخدام میشود. داستان وارد یک مثلث عشقی رازآلود شده و مخاطب را بارها در جریان این کش و قوس غافلگیر کرده و در هر بخش راز جدیدی فاش میکند.
در بخش از این کتاب آمده است:
به نظر میرسد مرضیه خانم قانع شده باشد، چون دیگر چیزی نگفت. سرش را پایین انداخت و آه سوزناکی کشید، آهی که حکایت غم و اندوه آتش درونش بود. هیچ چیز برای یک مادر بدتر از این نبود که دختر جوان و دسته گلش را برای کلفتی به خانه مردم بفرستد و خود در خانه بنشیند و نتواند کاری بکند. دختری زیبا و مغروری چون پناه که فقط مادر از آرزوهای بزرگ او خبر داشت. خجالت زده و شرمگین بود. هم شرمنده دخترش و هم آقا مرتضی همسرش. میدانست اگر زنده بود هرگز اجازه نمیداد دختر عزیز و دوست دشتنیاش دست به این کار بزند. اما سرنوشت برای مرضیه و فرزندانش بد رقم خورده بود و چارهای جز سر فرود آوردن و تسلیم شدن در برابر بازی روزگار نداشتند.
«فاطمه عبدی سعیدی» پیش از این کتاب «نوازش» را درسن 14 سالگی منتشر کرده بود.
نظر شما