کتاب مقیم دل دو بخش اصلی دارد. بخش اول نوشتارهای مقدماتی و بخش دوم حکایتهاست. در بخش اول مخاطب با چه محتوایی روبروست؟
کتابهای منقبتی و تذکرهای چه ماهیت و کاربردی دارند؟
بیشتر کتابهاي منقبتی را میتوان چونان معادن زغال سنگی دانست که هم رگههای الماس و هم زغال سنگش به کار میآید. آنچه در یک معدن است هم پیامد آلودهسازی محیط زیستی دارد و هم الماسی دارد که از سختترینها و زیباترینها و گرانبهاترین نعمتهای طبیعی است. هر چند بسیاری از داستانهایی که در این نوع کتابها آمده آکنده از بزرگنماييها و اسطوره سازيهای شگفتانگیز است و نامعقول و افسانهای مینمایند اما خود این حکایتها، از بینش مردمان، زمینههای زیستی و پارادایمها و چارچوبهای فکری، سبک نگارش معمول روزگار نگارش نیز گزارش میکنند. هر چه هست باید پذیرفت اگر مناقبالعارفینها نبودند چگونه نسلهای بعد به رگههاي الماس درخشان اخبار معقول درباره بزرگان دست مييافتند؟!
شما با توجه به برخی حکایتها مولانا را فردی عادی معرفی کردید که میتواند برای انسانهای روزگار فعلی الگو باشد، چقدر این کتاب میتواند در رسیدن به معنویت و سیر و سلوک عرفانی افراد این روزگار را یاری کند و باعث رسیدن به معنای زندگی شود؟
او را فردی عادی نپنداشتهام. او تاکنون در فرهنگ بشری بینظیر است. گفتهام اسطورهای مافوق بشری با کرامات بالاتر از اعجاز پیامبران نیست اما او بشری مافوق و پیشتاز است. به همین دلیل بخشهایی از سبک زندگی او برای همگان قابل الگو برداری است. مثلا تحمل و رواداریاش، مهربانیاش، توجه به طبیعت و حیوانات، نیایش گری او... این کتاب با هدف گسترش برداشت مستند از زندگی مولانا نوشته شده است و در واقع گزیدهای است چونان رگههای الماس در معدن زغال سنگ روایتهای نامعقول و اغراقآمیز که در کتاب مناقب العارفین آمده است.
حکایتهای بخش دوم از کتاب مناقبالعارفین انتخاب شده که جامعترین کتاب درباره زندگی و سیره مولاناست، از طرفی هم بسیاری از مولویشناسان خارجی و داخلی معتقدند کتاب سپهسالار کهنترین سند درباره زندگی مولاناست. نظر شما در مورد این دو کتاب چیست؟
معیارهای شما برای گزینش روایت بر چه مبنایی بوده است؟
روايتهایی که از کتاب مناقبالعارفین برگزیده شده است به زعم نگارنده با «خردِ متعارف» و «روحِ روزگار» ما سازگارند. این داستانها میتوانند براي انسان امروز درس آموز باشند. بسیاری از روایتهای مناقب، بیان کرامات اغراقآمیز و گاه چندش آور درباره است. رفتار قهرمانان افلاکی در پارهای روایتها، قهرمانان فیلمهای تخیلی را به مولوی و استادان و فرزندان اوست. او بویژه درباره مولانا مطالب را به گونهای تنظیم میکند تا بتواند پارهای از رفتارهای شیخ خود امیر عارف را توجیه کند. هر چند بسیاری از روایتهای دیگر مناقبالعارفین که نامعقولند نیز توجیهاتی دارند. جمعبندی کلام معیارهای انتخاب داستانها از کتاب مناقبالعارفین اینگونه بوده است:
ـ متعارض و متضاد نبودن روایتها با چارچوبهای مقبول در عرفان اسلامی
ـ ناسازگار نبودن با عقل سليم بشري.
ـ هماهنگی محتوايي حكايتها با ديدگاههاي مولانا درباره كرامات و مكاشفات در آثارش.
ـ پيامدار بودن (داستان گفتار يا کرداري درس آموز باشد برای انسان امروز)
نامگذاری روایتها با شما بود؟
بله. براي هر يك از داستان با توجه به بخشی از محتواي آنها، نامي نهاده شده است.
در کتاب تلاش شده با رویکرد «دور هرمنوتیکی» برای هر داستان دانه معنی بیان کنید، چرا این رویکرد را انتخاب کردید؟
میدانید که در هرمنوتیک فلسفی، افق متن گشاده است تا مفسر با آن هم افق شده و فهمی نو از آن حاصل کند و به قول مولانا «روح نو بین در تن حرف کهن» دیده شود در دور هرموتیکی سخن بر سر دیدن جز در پرتو کل و سایه افکندن کل در درک جزء است. یعنی داستانی جزیی را باید در پرتو کلیت زندگی مولانا دید . پیر بلخ درباره فرم و محتوا (ظرف و مظرف) میفرماید:
دانه معنی بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را گر گشت نقل
در این نگاه در هر روایت، نکتهها و معانی بسیاری هست که باید آنها را یافت و روی آنها کار کرد. در کتاب حاضر برای هر داستان تلاش شده است در قالب جملههایی یک پیام از داستان استنباط و برکشیده شود. این پیامها بر اساس بیت بالا، «دانه معنی» نام گرفتهاند.
نظر شما