معاون مركز مطالعات فرهنگی بينالمللی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی:
ایران در بازار کتاب افغانستان رقیب ندارد
مجتبی نوروزی میگوید، نااشران ایران نباید از حضور در کشور افغانستان هراس داشته باشند؛ چراکه افغانستان تنها کشوری است که میتوانند کتاب خود را بدون واسطه و دخل و تصرف برای جمعیت 30 میلیونی و جوان آن عرضه کنند.
مجتبی نوروزی، معاون مركز مطالعات فرهنگی بينالمللی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی که سابقه پژوهش 12 ساله درباره مسائل افغانستان را دارد و سه سال بهعنوان معاون رایزن فرهنگی ایران در افغانستان فعالیت داشته، جامعه افغانستان را کتابخوانتر از مردم ایران میداند و معتقد است ناشران میتوانند با دو رفتار توامان بدون ترس و البته با احتیاط به بازار نشر افغانستان ورود کنند.
موقعیت بازار کتاب افغانستان برای ناشران ایرانی چگونه است؟
بازار افغانستان، تنها بازاری است که تولیدکنندگان محصولات فرهنگی در ایران ازجمله در حوزه کتاب، میتوانند بدون هیچ دخل و تصرفی تولیدات خود را عرضه کنند. همزبانی، رسمالخط یکسان، پیوندهای فرهنگی، وجود مهاجران افغانستانی در ایران، ارتباط دانشگاهی مستمر و فعالیت مراکز آموزشی ایرانی در افغانستان موجب شده تا کتاب ایران و ایرانی در افغانستان دیده و خوانده شود.
در بازار افغاستان این جریان مشهود است و میتوان گفت بازار کتاب در افغانستان، تفاوت چندانی با وضعیت موجودی کتاب در خیابان انقلاب ندارد؛ بهعبارت دیگر هرآنچه در ایران وجود دارد در بازار کتاب افغانستان نیز دیده میشود و به نظر من، عرصه کتاب، موفقترین بُعد حضور فرهنگی ایران در افغانستان است؛ بهطوری که بررسیها نشان میدهد فعالیت فرهنگی کشورهای مختلف در این کشور در ایستگاه کتاب، متوقف شدهاست و مجبور شدهاند، سراغ کتابهای جمهوری اسلامی بیایند. بهعنوان مثال اماراتیها با بودجه قابل توجه به ساخت دانشگاه در افغانستان اقدام کردند اما بخش عمده منابع کتابخانهای این دانشگاه، ایرانی و نشاندهنده پیوندهای عمیق بین دو کشور است.
همکاری ناشران افغانستانی و ایرانی از نظر آماری چگونه است؟
یکی از دلایل موفقیت ایران در بازار کتاب افغانستان، حضور پررنگ نشر بخش خصوصی در مقایسه با بخش دولتی است. ناشران و کتابفروشان افغانستان، سالها برای خرید و انتقال کتاب از ایران در رفتوآمد یا جمعی از موزعان ایرانی با حضور در بازار کتاب افغانستان با ناشران و کتابفروشان در تعامل بودند؛ بنابراین نمیتوان آمار و ارقام دقیقی از میزان فعالیت ناشران خصوصی ارائه کرد.
بین 30 تا 50 ناشر ایرانی با حجم قابلتوجهی کتاب در نمایشگاههای افغانستان ازجمله هرات و کابل سابقه حضور دارند. نکته قابلتوجه اینکه حتی یک جلد کتاب از این ناشران به کشور بازگردانده نشده و حتی کتاب برخی ناشران به دومین روز نمایشگاه هم نرسیدهاست. از ویژگیهای مهم کشور افغانستان، جامعه جوان آن و توجه به آموزش با وجود سطح پایین سواد در این کشور است. علاوهبراین جمعیت با سواد افغانستان بهطور کلی از ایرانیها کتابخوانتر هستند؛ بهعبارت دیگر تعداد مخاطبان حرفهای و تخصصی کتاب در این کشور خیلی خیلی قابلتوجه است این وضعیت نشان میدهد، کتاب، بازار جذابی در افغانستان دارد.
کنار ناشران افغانستانی با سابقه حدود 100 سال که فعالیت آنها بهدلیل مشکلات داخلی، دچار وقفه و ضعف شده بود، ناشران جدید در سالهای گذشته شکل گرفتهاند اما حجم تولیدات آنها پاسخگوی نیاز بازار داخل نیست. این ناشران با ناشران ایرانی ارتباطات خوبی در زمینههای مختلف ازجمله تبادل رایت کتاب، چاپ مشترک و یا تجدید چاپ وجود دارد.
درباره چاپ مشترک مصداقی بفرمایید.
ابتدا باید درباره چند نکته توضیح بدهم. فروش رایت کتابهای پُرفروش ایرانی در افغانستان بهعنوان یک اقدام مهم در جریان است. پیشتر بهدلیل هزینههای سنگین انتقال، کتاب ایرانی به شکل افست در پاکستان و بعدها حتی در چاپخانههای افغانستان بهصورت قاچاق منتشر میشد؛ بنابراین اقدام ناشر ایرانی در واگذاری رایت کتاب به ناشر افغانستانی موجب میشود تا ناشر طرف قرارداد براساس اصل حفظ منافع خود از حقوق آن کتاب نیز محافظت میکند. واگذاری رایت کتاب از مهمترین اتفاقات حاشیهای نمایشگاههای کتاب افغانستان است.
هرچند روابط فرهنگی باید دوجانبه باشد اما متاسفانه کتاب پدیدآورندگان افغانستانی بهویژه در حوزه ادبیات با توجه به آثار قابلاعتنای شعرا و نویسندگان افغانستانی چندان در بازار ایران شناخته شده نیست اما میتوان پیشبینی کرد عرضه هر کدام از این آثار با استقبال اهالی کتاب و ادبیات روبهرو شود. بنابراین؛ اتفاق مهم دیگر، عرضه برخی کتاب نویسندگان افغانستانی در ایران براساس مذاکره و تبادل رایت است و فکر میکنم در سال جاری شاهد اتفاق خوبی در این زمینه باشیم. البته اگر با مشکل شیوه ویروس کرونا مواجه نمیشدیم، حتما خیلی زودتر شاهد این اتفاق بودیم.
اتفاق سوم، تولید و چاپ مشترک کتاب در دو شاخه تالیف یا ترجمه است، به این صورت که دو ناشر ایرانی و افغانستانی، همزمان به چاپ و عرضه کتاب اقدام کنند. مصداق این همکاری در پاسخ پرسش شما، چاپ و عرضه همزمان کتاب جان بولتون «اتاقی که در آن اتفاق افتاد» در ایران و افغانستان، البته با ترجمه مترجم ایرانی است. این همکاری بین ناشران روابط فرهنگی در حوزه کتاب را توسعه میدهد و نکته مثبت اینکه این تعامل در قالب بخش خصوصی شکل گرفته و دنبال میشود.
میدانیم که افغانستان برخلاف جمهوری اسلامی ایران به معاهده برن پیوسته است. این وضعیت میتواند زمینه بروز مشکلاتی ازجمله نادیده گرفتن حقوق پدیدآورندگان ایرانی را در پیداشته باشد. راهکار چیست؟
با توجه به اینکه افغانستان برخلاف ایران به معاهده برن پیوسته، اگر کتاب پدیدآورندگان ایرانی بهطور غیرقانونی در این کشور منتشر شود، امکان دفاع از سوی ناشر و نویسنده ایرانی وجود ندارد؛ بنابراین موضوع مذاکره مستقیم ناشران دو کشور برای تبادل رایت کتاب از بروز مشکل، بسیار مهم و پیشگیرانه است.
علاوهبر ناشران خصوصی، عملکرد سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها(سمت) بهعنوان یک ناشر دولتی که حضور موفقی در بازار نشر دانشگاهی افغانستان داشت را چطور ارزیابی میکنید؟
تنها نماینده دولتی ایران که در افغانستان بهصورت رسمی به تاسیس فروشگاه و ایجاد شعبه اقدام کرده، انتشارات «الهدی» وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی است و در سالهای ابتدایی پایان حکومت طالبان و زمانی که هنوز بازار نشر در افغانستان شکل نگرفته بود، منشاء خدمات بزرگی در این کشور شد. اما بعد از مدتی با توجه به اینکه ناشران افغانستانی با سفر به ایران به خرید و انتقال کتاب اقدام میکردند، همکاران انتشارات الهدی به این نتیجه رسیدند که این مدل حضور ضرورتی ندارد.
مدل دیگر حضور ناشران دولتی مانند سمت، (سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها) اعطا نمایندگی رسمی به ناشر معتبر افغانستانی یعنی انتشارات «سعادت» است. انتشارات سعادت با تاسیس فروشگاه اختصاصی به عرضه کتاب این نشر اقدام کرد. اقدام قابلتوجه سمت که در توان ناشران خصوصی نبود، چاپ آثار دانشگاهی پدیدآورندگان افغانستانی بود و نزدیک به 50 عنوان کتاب بهاین صورت منتشر شد و بازار قابلقبولی را ایجاد و البته جایگاه سمت را نیز تقویت کرد.
بهنظر میرسد ناشری مانند سمت جایگاه خود در بازار افغانستان را از دست دادهاست؟ اینطور نیست؟
خیلی با این صحبت درباره جایگاه سمت موافق نیستم. بروز برخی ناهماهنگیها موجب شد تا مشکلاتی برای این ناشر دولتی در افغانستان بهوجود بیاید.
درباره مدل سوم همکاری ناشران دو کشور بفرمایید.
مدل سوم تعامل در حوزه نشر ایران و افغانستان، ارتباط با یک ناشر و یا موزعان ایرانی فعال در افغانستان است. البته تعداد موزعان قابلتوجه نیست و این مدل در چند سال گذشته بیش از مدلهای دیگر مورد توجه ناشران ایرانی بوده؛ چراکه فروش تضمینی را برای آنها به همراه دارد. هرچند زمان دریافت مبلغ فروش مدتدار است. بهنظر میرسد مهمترین آسیب تعامل براساس الگوی سوم، بازنشر غیرقانونی کتاب است.
رایزنهای فرهنگی ازجمله مهمترین رابطهای تعاملات فرهنگی کشورها هستند. درباره نقش رایزن فرهنگی ایران در افغانستان در زمینه تقویت ارتباط بین ناشران ایران و افغانستان بفرمایید؛ البته با این نگاه که برخی فعالان ایرانی این حوزه بهویژه آژانسهای ادبی انتقادهایی درباره اینکه نشر برای رایزنها اولویت نیست.
رایزنهای فرهنگی با توجه به امکانات و نیروی انسانی، محدودیتهای خود را دارند. عموما یک نفر، بهعنوان رایزن فرهنگی به کشورهای مختلف اعزام میشود؛ درحالیکه در حوزه فرهنگ، مجموعه وسیعی از فعالیتها وجود دارد که فعالان آنها حوزه خود را دارای اولویت میدانند. یک رایزن باید به همه این مطالبات پاسخ دهد و گاهی این مطالبات فراتر از توان و امکانات رایزن است. وی براساس کدام امکانات میتواند مستقیما متولی مقوله نشر باشد؟ با وجود همه این مشکلات، اصلیترین وظیفه رایزنها ایجاد ارتباط است. بهعنوان مثال؛ ایجاد فضا و امکان حضور متقابل ناشران دو کشور در نمایشگاههای کتاب و یا ایجاد نمایشگاه چراکه زمینه قابلتوجهی برای تعامل محسوب میشود تا ناشران بازار هدف خود را بشناسند.
یکی از اقدامات مهم رایزن فرهنگی ایران در افغانستان، برگزاری نمایشگاه بود و هر ناشر با مجوز از وازارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فرصت حضور در این نمایشگاه را داشت فرصت حضور ناشران بدون هیچ محدودیت، ایجاد شدهبود. علاوهبر برگزاری نمایشگاه، تاسیس اتاق ایرانشناسی در برترین دانشگاههای افغانستان شامل 10 دانشگاه که کتابخانه و محل برگزاری نشستهای تخصصی محسوب میشود از دیگر اقدامات رایزن است. در دانشگاه کابل 20 هزار جلد برای استفاده اندیشمندان وجود دارد. هزینه تامین منابع و مدیریت این کتابخانهها در اختیار رایزنهای فرهنگی است. اهداء کتاب به مراکز فرهنگی نیز از دیگر اقدامات رایزنهای فرهنگی در مقام واسط، محسوب میشود؛ البته پیشتر هزینه انتقال این کتابها از سوی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی تامین میشد.
با توجه به تغییرات اجتماعی و فرهنگی در افغانستان بهنظر میرسد رقبات برای در اختیار گرفتن بازار نشر این کشور از دست ناشران ایرانی نیز جدی شدهاست. بهنظر شما چه رویکردی برای حفظ موقعیت در بازار کشور همزبان و همسایه وجود دارد؟
ابتدا به این نکته اشاره کنم که اساسا جامعه افغانستان با آنچه از طریق رسانهها به نمایش گذاشته میشود بسیار متفاوت است. جامعه افغانستان کاملا سنتی است. هرچند دولتهای غربی طی 20 سال گذشته بسیار هزینه کردند، اما تغییر ساختار اجتماعی افغانستان به این سادگی اتفاق نخواهد افتاد. در حوزه نشر به آن معنا در بازار افغانستان، رقیب نداریم. البته مقوله دیگری در افغانستان وجود دارد بهعنوان «شکاف زبان» و برهمین اساس، غیرفارسی زبانها استدلال میکنند رویکردها بهگونهای باشد تا منجر به قدرت فارسیزبانها نشود. البته این تصور که از سوی غربیها دامن زده میشود، اشتباه است؛ بنابراین در دانشگاهها کتابهای توصیهشده به زبان فارسی است، چه چاپ ایران باشد و چه چاپ افغانستان. غربیها حتما تلاش میکنند تا در این بازار بهعنوان رقیب جدی حاضر باشند اما زیرساخت و توانایی اولیه برای انتشار و یا واردات گسترده کتابهای غیرفارسی در افغانستان وجود ندارد.
کاهش ارزش ریال در مقایسه با پول افغانستان چه تاثیری بر بازار کتاب داشته است؟
یکی از نتایح این وضعیت یعنی کاهش ارزش ریال در مقایسه با افغالی، واحد پول افغانستان جذاب شدن بازار صادرات است. نخستین نتیجه این است که قاچاق کتاب دیگر صرفه اقتصادی ندارد چراکه خرید همان کتاب در داخل کشور بهصرفهتر است.
با توجه به تجربه 12 سال حضور در افغانستان بهنظر شما راههای توسعه ارتباط بین ناشران دو کشور چیست؟
نخستین توصیه این است که ناشران ایرانی از حضور در بازار این کشور هراس نداشته باشند. دوم اینکه در این جریان بیاحتیاط نباشند. این یعنی تعادل. همانطور که گفتم افغانستان تنها کشوری است که ناشران ایرانی میتوانند کتاب خود را بدون واسطه و دخل و تصرف برای جمعیت 30 میلیونی و جوان افغانستان عرضه کنند.
شناخت بازار، نیاز و حساسیت جامعه افغانستان یعنی ورود با احتیاط به بازار نشر افغانستان. ناشران موفق ایرانی در افغانستان با سفر به این کشور میتوانند بهخوبی به شناخت و نیازهای این جامعه آشنا شوند. هرچند حجم فعالیت ناشران دو کشور متفاوت است توجه و ایجاد فضا برای عرضه آثار برتر ناشران افغانستانی در ایران ضروری است.
یک توصیه هم به همکاران و مسئولان رویداد نمایشگاه در ایران وجود دارد. همواره ناشران افغانستانی را برای حضور در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران را تشویق و ترغیب کردهایم اما این ناشران در بخش بینالملل جانمایی شدهاند. با توجه به اینکه این بخش دارای مخاطب اندک و خاص است، حضور ناشر افغانستانی در این بخش رویکرد درستی نیست؛ بهویژه اینکه دستکم سه میلیون نفر مهاجر افغانستانی، 20 هزار دانشجو و 500 هزار دانشآموز افغانستانی در ایران حضور دارند و البته زبان مشترک موید این موضوع است که جانمایی ناشران افغانستانی در بخش عمومی ضروری و خدمت بزرگی به تقویت تعامل نشر این دو کشور است.
توصیه دیگر توجه به حوزههای مغفول است. برخی حوزهها دربازار کشور افغانستان مغفول است و ناشران هر دو کشور به این حوزهها ورود نکردهاند و برای ایجاد بازار نیازی را بهوجود نیاوردهاند. یکی از مهمترین حوزهها ان کتاب کودک و نوجوان است و بهنظر میرسد حضور ناشران ایرانی برای رفع این خلاء در افغانستان و البته برای کمک به ناشران افغانستانی، ضروری است. حضور در بازار کتاب کودک و نوجوان افغانستان بیتردید برای آینده سرمایهگذاری محسوب میشود. یکی از اقدامات مهم رایزنی ایجاد مقدمات برگزاری نمایشگاه تخصصی کتاب کودک و نوجوان است که البته به دلیل مسائل امنیتی بهتعویق افتاد و امیدوارم بعد از شیوع ویروس کرونا این نمایشگاه برگزار شود.
نظر شما