در بیانیه تحلیلی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان به مناسبت آغاز سال تحصیلی؛
بایستههای تغییر نگاه در آموزش و پرورش تشریح شد
در بیانیه انجمن نویسندگان کودک و نوجوان بهمناسبت آغاز سال تحصیلی در 9 بند به ضرورتهای توجه نظام آموزشی به مباحث روز ازجمله کرونا، فضای اموزشی، مافیای کنکور و تولید کتابهای درسی همسو با تحولات اجتماعی تاکید شده و آمده: «قطع شدن ارتباط بدنه کارشناسی جامعه با نظام اداری آموزش و پرورش، خلوتگاهی برای اندیشههای افراطی فراهم کردهاست.»
پیش از هرچیز ضروری است به نوع نگاه و ارزیابی خود از گروه سنی کودک ونوجوان دقت کنیم؛ و از خود جویا شویم آیا این گروه سنی را بهمثابه موجودات ناقصی فرض میکنیم که باید بر آنها حکمرانی کرد؟ یا اینکه آنها را انسانهایی میبیینم که بهرغم کمشمار بودن سالیان عمرشان، باید از تمامی حقوق انسانی بهرهمند باشند؟ اگر آنها را چنین ببینیم، بایسته است احترام به موجودیت آنها را در تمامی برنامهریزیها لحاظ کنیم. کودکان و نوجوانان نه آنچنان که افلاطون و جان لاک پنداشتهاند لوحهای سپیدی برای سیاهمشقهای بزرگترها بهشمار میآیند، و نه آنچنان که دولتمردان اسپارت میپنداشتند سربازان گوش به فرمان ما هستند. بلکه انسانهای صاحب حقی هستند که به دلیل کمتوانیهای طبیعیشان نیازمند کمک بزرگترها هستند، اما این کمک نباید ما را در این توهم فرو ببرد که هر تصمیمی را میتوانیم بر آنها تحمیل کنیم.
با چنین نگاهی بایسته است در سال تحصیلی جدید به این اولویتها توجه کنیم:
1. نمیتوان منکر شد بهعلت خطرهای ناشی از بیماری کرونا فرآیند آموزش رسمی و حضوری با اختلالی جدی مواجه شدهاست. برخی از دستاندرکاران تلاش میکنند این وضعيت اضطراری را به حالتی عادی برگردانند؛ چنان که شاهد بودیم جامعه به نوعي در اين زمينه دچار سردرگمي شد و تلاش منسجمی برای اقناع فضای عمومی جامعه در مورد تصميمگيریهای مسئولان در بازگشايی حضوری يا غيرحضوری مدارس صورت نگرفت. در این وضعيت جا دارد همه افراد و نهادهای دلسوز بر این اصل پافشاری کنند که حفظ سلامتی و جان دانشآموزان بر هر موضوع دیگری اولویت دارد.
2. احترام به جسم و جان دانشآموزان، ایجاب میکند که ایمنسازی مدارس بهویژه در مناطق محروم مورد توجه قرار گیرد. خسارتهای جانی که در حوادث سالهای گذشته متوجه دانشآموزان و کادر آموزشی شده، ازجمله وقوع آتشسوزیها ایجاب میکند بهمنظور جلوگیری از تکرار حوادث، اهتمام ویژهای در این زمینه صورت گيرد.
3. نگاه اطاعتطلب به فضای آموزشی سالهاست که مورد نقد کارشناسان و صاحبنظران مسائل آموزشی است. پیرو چنین نگاهی است که خشونت در ساختار آموزشی نه با چوب وفلک، بلکه با فرض این که دانشآموزان باید پیرو محض دستور باشند، فضایی عاری از لطافت و زیبایی بر بسياری از محیطهای آموزشی تحمیل کردهاست. این نگاه بهویژه در مدارس دختران با سختگیریهای مضاعف توأم بوده که البته درعمل نتیجهای معکوس به دنبال داشتهاست؛ و در نهایت دستاوردی که به همراه داشته، تشویق کودکان و نوجوانان به نوعی ریاکاری بوده، بی آنکه راهی منطقی برای جا افتادن ارزشهای اخلاقی دنبال شود. اگر در این مسیر تجدید نظر نشود، شکاف نسلی باز هم عمیقتر خواهد شد و بحرانهای ناشی از آن دامن خانواده و جامعه را بیش از پیش خواهد گرفت.
فراهم کردن زمینههای تبادل اندیشه و گفتوگو با دانشآموزان در مدارس میتواند نقطه مقابل این نگاه سخت و كمانعطاف باشد. باید فضایی را فراهم آورد که دانشآموزان بدون ترس از مواخذه و تنبیه، اندیشههای خود را به معرض نقد و بررسی دیگران بگذارند.
4. دنبال کردن سیاستهای تبعیضآمیز و جنسیتزده حتی تا طرح روی جلد کتابهای درسی نیز گسترده و به حذف تصویر دختران منجر شده و حتی زمانی هم که عذرخواهی میشود، این موضوع به نوعی بدسلیقگی عاملان تقلیل داده میشود. هرچند این خطر حس میشود كه بهتدریج مهار آموزش و پرورش به دست کسانی افتاده که نگاهی جنسیتی به امر آموزش دارند. به واقع قطع شدن ارتباط بدنه کارشناسی جامعه با نظام اداری آموزش و پرورش، خلوتگاهی برای اندیشههای افراطی فراهم کرده که منجر به چنین خسارتهایی شدهاست.
5. گره خوردن نظام آموزشی با مافیای کنکور و همینطور جریانهایی که آموزش برای انتفاع را در دستور کار خود قرار دادهاند، از دیگر مشکلاتی است که دامنگیر ساختار فراگیر آموزش و پرورش شدهاست. گذشته از آسیبهای روانی این ساختار که منجر به اضطراب دانشآموزان و تحت فشار قرارگرفتن خانوادهها میشود، امور پرورشی ازجمله کتابخوانی و فعالیتهای هنری در مدارس قربانی مسابقه بدفرجامی شده که خروجی آن متاسفانه چیزی جز نادیده گرفتن مهارتهای ارتباطی و اجتماعی دانشآموزان نبودهاست. مطالعات میدانی به خوبی گواهی میدهند در چنین ساختاری حتی اگر دانشآموزان تمایلی به فعالیتهای ادبی و هنری هم داشته باشند، نظام متصلب و بسته آموزشی مجالی به آنها نمیدهد. از اینرو احیای کتابخانههای مدارس و بهکارگیری مجدد کتابدارها نیاز ضروری مدارس است. حذف پست کتابدار در مدارس، از خسارتبارترین تصمیمهایی بوده که در طول سالهای گذشته در نظام آموزش و پرورش گرفته شدهاست.
6. تجربه ماههای اخیر نشان داد اینترنت میتواند ابزار کارآمدی برای آموزش باشد؛ تجربهای كه ضرورت بهروز شدن نظام آموزش و پرورش را دوچندان میکند. با توجه به توسعه روزافزون کتابهای الکترونیک و گرایش دانشآموزان به این گونه کتابها، میتوان فرآیند آموزشی را در فضاهای جدید دنبال کرد؛ امری که به کاهش هزینهها نیز منجر میشود. البته این نکته را نمیتوان نادیده گرفت که در مناطق محروم زیرساختهای آموزش شبکهای فراهم نیست؛ و به همین دلیل جا دارد که در این زمینه نیز سرمایهگذاریهای لازم صورت گیرد تا عدالت آموزشی محقق شود.
7. با نگاهی به کتابهای درسی میتوان دریافت که رسمالخط واحدی در متنها دنبال نمیشود. این ناهماهنگی در جایی که باید ارکان زبانآموزی پایهریزی شود، میتواند بسیار خسارتبار باشد. بایسته است که در این زمینه متخصصان و ویراستاران خبره بهکار گرفته شوند تا وحدت رويهاي ايجاد و كتابهاي درسي براساس رسمالخطی یکسان ویرایش شوند.
8. بر کارشناسان و اهل فن پوشیده نیست که محتوای کتابهای درسی بهویژه ادبیات و تاریخ از ضعف ساختاری رنج میبرند. حذف و کمرنگ کردن آثار شاخص نویسندگان و شاعران از رویههایی بوده که در سالهای گذشته بر فضای کتابهای درسی سایه انداخته است، تا جاییکه حتی چهرههای صاحبنام ادبیات کهن فارسی نیز مشمول این نگاه حذفی شدهاند. بيتوجهی به تنوع فرهنگی اقوام نيز، از دیگر پیامدهای این نگاه حذفی در کتابهای درسی بودهاست؛ همینطور بیاحترامی به باورهای مذهبی اقلیتها که در برخی از متون درسی به چشم میخورد.
بر همین اساس بایسته است فرم و محتوای کتابهای درسی متناسب با تحولات اجتماعی دگرگون شوند تا شکاف میان فضای رسمی آموزش و فضای جامعه را پر کنند. در غیر این صورت بیاعتمادی به محتواهای آموزشی بیش از پیش گسترش خواهد یافت.
9. در روزهای اخير، خبر همتراز فرض كردن مدرک سطح 2 و 3 حوزوی با كارشناسی و كارشناسیارشد رشتههای تخصصی ادبيات فارسی، علوم اجتماعی و تاريخ، بر دغدغههای پيشين افزود و بسياری از پدران و مادران و دلسوزان آموزش و متخصصان رشتههای مذكور را نگران آينده آموزش اين درسها كرد، زيرا پذيرش افرادی برای تدريس اين درسهای تخصصي، با علم به اينكه برنامه تحصيلي متمركز بر علوم ديني بوده و نوعاً فاقد آموزش و مطالعهي منظم و منسجم در رشتههای تخصصي مذكور هستند، آموزش اين درسها را بيش از پيش به مخاطره میاندازد و بر آسيبپذيری آموزش فرزندان ميهن خواهد افزود. از اينرو لازم است مسئولان ذیربط هرچهزودتر در اين تصميم ناموجه بازنگری كنند.
در پایان به این نکته باید اشاره کرد که این نقد ساختاری بهمنزله نادیده گرفتن زحمات و پیگیریهای آموزگاران و مربیان محترم نیست، بلکه توجه دادن به سرمایههای کارشناسی و انسانی است که بخشی از آنها در نظام آموزش و پرورش حضور دارند اما مورد غفلت قرار گرفته یا به حاشیه رانده شدهاند. برای شکلگیری تمامی دگرگونیهایی که به آن اشاره شد، بدون تردید نقش آموزگاران و مربیان کلیدی خواهد بود.
در عینحال نباید تردید کنیم که رهایی از این مشکلات ساختاری جز با تغییرنگاه ممکن نیست؛ و درسایه این تغییر بینشی است که نگاه ابزاری به دانشآموزان از میان برمیخیزد، جسم و جانشان محترم شمرده و آموزش و پرورش تابعی از نیازهای اصیل و واقعی دوران کودکی و نوجوانی میشود.
نظر شما