امروز، بیستم مهر، روز بزرگداشت حافظ است. او از جمله شاعرانی است که با مطالعه آثار گذشتگان و آموختن از آنها، توانسته است اشعاری بسراید که امروز هم علاقهمند و مخاطب دارد. در این گزارش به این موضوع میپردازیم.
در این گزارش مسعود آلگونه، استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان و حافظپژوه معاصر نیز در یافتن پاسخ این پرسشها ما را همراهی میکند. در ادامه میبینیم که تاثیر چه کسانی را میتوانیم در شعر او ببینیم. یا به عبارت دیگر: چه کسانی حافظ را حافظ کردند؟
آنکه در طرز سخن نکته به حافظ آموخت
یا در سنایی رو کند
سنایی در قرن ششم هجری میزیست، اولین کسی بود که مضامین عارفانه را نیز وارد غزل کرد، آن را در کنار موضوع اول غزل، یعنی عشق، قرار داد و غزل عارفانهعاشقانه را به وجود آورد. او اولین کسی بود که حدیث از مطرب و میخانه و خرابات به میان آورد و به سرزنش زهد ریایی و... پرداخت. همانطور که میدانیم بسیاری از غزلهای حافظ نیز همین موضوع را دارد. حافظ شاعری بود که این مضامین را به اوج رساند. آلگونه درباره مسئله تاثیرپذیری یک شاعر از شاعری دیگر معتقد است: «شعر اساسا حاصل جذب عناصر هنری، هضم و بازتولید آنهاست. انسان در مواجهه با جهان واقع برخی از احساسات و عواطف را جذب، هضم و بازتولید میکند. بخش عمدهای از تجربه شاعر در رویارویی با جهان، رویارویی با آثار پیشنیان است. تی. اس. اولیوت درباره شاعران میگوید: «شاعر خوب تقلید میکند؛ اما شاعر بزرگ میدزدد.» یعنی شاعر بزرگ در اثر غور و تفحص در دیوانهای پیش از خود، وجوه برجسته یک اثر را بیرون میکشد. از همین راه است که حافظ، حافظ شده است. او به داستانهای عامیانه، تفسیرهای قرآن و متون نثر دیگر نیز نظر دارد. زیرکی حافظ این است که از تقلید صرف فراتر رفته و تبدیل به یک شاعر مولد و پروراننده شده است.»
اما تاثیر سنایی بر حافظ تنها به این محدود نمیشود. تعداد قابلتوجهی از غزلهای حافظ مشابهتهایی با غزلهای سنایی دارند. نمونهای از اینها را در ادامه میبینیم:
سنایی: مرد یزدان گر نباشی جفت اهریمن مباش
حافظ: مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
نمونهای دیگر:
سنایی: ساقیا برخیز و می در جام کن
حافظ: ساقیا برخیز و در ده جام را
یا بو دهد عطار را
او نیز یکی از شاعران قرن شش است. شباهت اشعار عطار و حافظ بیشتر شباهتهای لفظی است. مثلا عطار در بیتی سروده است: همهکس طالب یارند ولیک/ مفلسی مست پدیدار کجاست و حافظ در یکی از غزلهای خود از این بیت عطار اینگونه تاثیر پذیرفته است:
همهکس طالب یارند چه هشیار و چه مست/ همهجا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
از تعدد این شباهتها در باقی آثار این دو شاعر میتوان به تاثیرپذیری حافظ از عطار پی برد.
انوری با فلک برابر بود
یکی دیگر از شاعرانی که حافظ به شعر او علاقه داشته و بعضی از بیتهایش را نیز در غزل خود آورده است، انوری است. انوری نیز شاعری قرنششمی است و حافظ او را شاعری چیرهدست میدانسته است. قبل از آنکه نمونههایی از تاثیرپذیری حافظ از شعر انوری بیاوریم، باید این را بگوییم که آوردن بیتی یا مصراعی از شاعری در شعر شاعری دیگر را «تضمین» میگویند و این یک صنعت ادبی است. حافظ در این شعر خود مصرعی از انوری را تصمین کرده است:
انوری: نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی/ سلیما، ابلها، لا بلکه مرحوما و مسکینا
حافظ: خیال چنبر زلفش فریبت میدهد حافظ/ نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی
طبع خاقانی به نظم آورد و دیوان تازه کرد
به نظر میآید که حافظ دیوان خاقانی را میخوانده است و از او نیز تاثیراتی را گرفته است. در دیوان حافظ غزلهایی را میبینیم که به وزن و قافیه غزلهای خاقانی سروده شده است. ابیات زیر نمونههایی برای اثبات این حرف است:
خاقانی: دارم از چرخ تهی دو گله چندان که مپرس
حافظ: دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
یا
خاقانی: ای صبحدم ببین که کجا میفرستمت/ نزدیک آفتاب وفا میفرستمت
حافظ: ای هدهد صبا به صبا میفرستمت/ بنگر که از کجا به کجا میفرستمت
نظیر آنکه نظامی به نظم میگوید
حافظ شیرازی در سرودن ساقینامه خود به دو منظومه شرفنامه و اقبالنامه نظامی گنجوی نظر بسیار داشته است و از او تاثیر بسیار پذیرفته است. وزن این دو منظومه یکی است و مشابهتهای بسیاری هم در ابیات آنها دیده میشود. در غزلیات نیز از آثار دیگر نظامی مانند مخزنالاسرار تاثیر پذیرفته است. مثلا:
نظامی: هرچه خلافآمد عادت بود/ قافله سالار سعادت بود
حافظ: در حلاف آمد عادت بطلب کام که من/ کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
استاد سخن سعدیست پیش همهکس اما...
آنطور که از مطالعه اشعار حافظ برمیآید، او به دیوان سعدی، شاعر همشهری خویش نیز نظر داشته است و بسیار آن را میخوانده است. نظر مسعود آلگونه این است که حافظ از نظر فرمال و ساختاری از سعدی بسیار تاثیر گرفته است. تعدادی از غزلهای حافظ بر وزن و قافیه غزلهای سعدی سروده شده است. مثلا در دیوان حافظ غزلی با مطلع صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را/ که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را وجود دارد که به استقبال از غزل سعدی با مطلع اگر تو فارغی از حال دوستان یارا/ فراغت از تو میسر نمیشود ما را سروده شده است. غزل دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدا را/ دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا از نظر وزن و قافیه با غزل مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا/ گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را از سعدی یکسان است.
حافظ در بعضی از اشعار خود از شاعران به القاب و عناوینی یاد کرده است و برخی از بیتهای آنها را در شعر خود تضمین کرده است. مثلا از امیرخسرو دهلوی با نام «طوطیان هند» و از اوحدی مراغهای با لقب «پیر طریقت» یاد میکند و بیت مجو درستی عهد از جهان سست نهاد/ که این عجوزه عروس هزارداماد است را از او در غزل بیا که قصر عمل سخت سست بنیاد است آورده است. این امر نشان میدهد حافظ با این شاعران و آثارشان آشنا بوده است.
این حرفها و شاهدها و مثالها نشان میدهد حافظ برای سرودن اشعار خود، آنگونه که پس از قرنها همچنان مخاطب داشته باشد و خوانده شود، زمان بسیاری را صرف مطالعه آثار پیشنیان خود کرده است و از تمام آنها نکتهای و مطلبی آموخته است.
آلگونه درباره دلیل ماندگاری شعر حافظ میگوید: «ارسطو میگوید شعر فلسفیتر از تاریخ و تاریخیتر از فلسفه است. اگر بخواهیم این جمله را درباره کار حافظ ترجمه و تفسیر کنیم، باید بگوییم امور جزئی تاریخ، یعنی حوادث و رویدادهای فردی، اهمیتهای جزئیتری دارند. اگر بخواهیم تاریخ در این سطح را به امری کلیتر و جهانشمولتر تبدیل کنیم، یعنی آن را فلسفیتر از تاریخ کنیم، از دغدغه یک فرد تبدیل به دغدغه تمام انسانها در تمام ادوار تاریخ میشود. مسئله جدی کار حافظ که بسیار در غزلیاتش نمود دارد، همین نکته است. او تمام آن رویدادهای فردی را به سطح جهانشمولش ارتقا داده است و این یکی از رازهای ماندگاری شعر حافظ و گستردگی در مخاطب است. نکته دیگر آن است که حافظ بخش اعظمی از مشکلات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی زمانه خودش را در اشعارش آورده است. او این مسائل را به گونهای بیان میکند که تبدیل به دردی مشترک و دغدغهای مشترک میشود. به عنوان مثال افسوس خوردن به خاطر گذر عمر و میل به آزاد زیستن، پرهیز از ریا و تزویر و... امروز ما وقتی به دیوان حافظ پناه میبریم، میتوانیم بهآسانی با او همذاتپنداری کنیم و تفسیری بنا بر حال خودمان در آن لحظه از او دریافت کنیم.»
دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو
شباهت شعر حافظ و تاثیرپذیری او از شعر خواجوی کرمانی بسیار مشهور است. اگر مقدمه دیوان خواجوی کرمانی به تصحیح سهیلی خوانساری را ببینید، متوجه میشوید شعر حافظ از نظر مضمون، قافیه، وزن، خیال و... به شعر خواجو شباهت بسیار دارد. آلگونه معتقد است: «به لحاظ سبکی حافظ بیشتر متاثر از خواجوی کرمانی است.» مثالهایی که در ادامه میآید، نشاندهنده این شباهتها است.
خواجو: همچنین رفتهست در عهد ازل تقدیر ما
حافظ: کاینچنین رفتهست در عهد ازل تقدیر ما
یا
خواجو: خرم آن روز که از خطه کرمان بروم/ دل و دین داده ز دست از پی جانان بروم
حافظ: خرم آن روز کزین منزل ویران بروم/ راحت جان طلبم وز پی جانان بروم
یا
خواجو: خوشخبر باش ای نسیم شمال
حافظ: خوشخبر باشی ای نسیم شمال
شعر حافظ وامدار شاعران پیش از خودش است. او توانسته است با پروراندن آن آموختهها و جای دادن تمام آنها در شعر خود، چکیدهای از دیوانهای گذشتگان به وجود بیاوردکه امروز توسط هر قشری خوانده میشود و مهمانی عزیز در خانه تمام ایرانیان است.
نظر شما