اهمیت متنی که در پی میآید نیز از همین ناشی میشود. «شاج موهان»، فیلسوف و نویسنده صاحبنام هندی که کتاب «گاندی و فلسفه: در باب ضدسیاست الهیاتی» او که «ژان-لوک نانسی»، نظریهپرداز نامآشنای فرانسوی نیز مقدمهای بر آن نوشته سروصدای زیادی در دنیای اندیشه به پا کرد، در این یادداشت تولد دوست خود «ژان-لوک نانسی» را تبریک میگوید و آن را به ایده هستی و زمانمندی گره میزند.
نمیدانم چه نامی بر رابطهام با تو بگذارم، چراکه به چنگ نمیآید و آغازش همواره شگفتزدهام میکند. بله، دوستی، چراکه همچو «هستی» کلمهای است که میتواند کمابیش هر رابطه و واقعهای را گرد هم آورد. در آغاز، دانشجویی بودم که «جرارد بنسوسان» [استاد فلسفه در دانشگاه استراسبورگ 2] مرا به تو معرفی کرد. درباره «الگوریتمها» و «رساله پارمندیس افلاطون» بهت ایمیل زدم، زمانی که برای اتصال به اینترنت نیاز به «مودم دیالآپ» بود. بلافاصله جوابم را دادی و وعده کرده که پس از اتمام ارزیابیهای دانشجویانت ایمیلی طولانیتر برایم بفرستی.
هر زمان که دیدار میکردیم، از جمله زمانی که وضعیت برایم پر از چالش بود، سریع درک میکردی که چه از سر میگذرانم، چراکه میتوانم حس کنم که درکم میکنی. با کوچکترین حرکت همهچیز را درست میکنی. هر زمان که گرفتاری و غرق کار دلم برایت تنگ میشود، همانگونه که اکنون دلم تنگ توست.
اما این یک مقاله است. اینجا میخواهم به پرسشهایی فکر کرده و اشاره کنم که اندیشه تو پیش کشیده و بابشان را باز کرده است: رابطهای دیگر با فناوری. بگذار روزی در استراسبورگ را به یادت آورم که در کلیسایی با یکدیگر حرف زدیم. من و تو که عاری از اعتقادات مذهبی هستیم، صبورانه منتظر ماندیم تا درهای کلیسا زیر نور درخشان خورشید گشوده شود. با شور و شوق فراوان وارد شدیم و دریافتیم که طاقها در تاریکی فرو رفته و تنها کنارههایشان را به ما نشان میدهند. همهچیز در برابر این صفحه تار و ظلمانی آشکار میشود.
ویتگنشتاین درباره عظمت کلیسای سنت پل که به انجیل خیانت کرد گفت: «در آنجا همه ابنای بشر با یکدیگر برابرند و خود خدا در مرتبه بشر قرار گرفته است. در سنت پل نوعی سلسلهمراتب در کار است، افتخارات و مناصب رسمی.» اما ما نگران سلسلهمراتبها، مراسمها و آیینهایی نبودیم که با دقت از نظر میگذراندیم. تشریفات، همراه با شکیبایی موشکافانه در برابر تغییرات اعصار، شکل نمایشی ویژهای را از نظر میگذراند که اغلب بحران بازنمایی را در بر میگیرد. هرچند که ممکن است چنین به نظر رسد که ماشینها که به شیوه خاص خود تشریفاتی بوده ناتوان از مدارا و سازگاری هستند. با این همه، این قضیه درباره ماشینآلات، بهویژه ساعت مکانیکی محاسباتی بزرگ کلیسای جامع استراسبورگ که از قرن 14 در حال ساخت است، صادق نیست. طی سالیان، این ساعت بار دیگر به کار افتاد، تعمیر و قطعاتی به آن افزوده شد. بدین معنی، ماشینی بیتفاوت نسبت به زمان نیست، چراکه بشر اکنون این تمایل رایج را دارد که ماشینهایی را که از نیروهای زمان رنج بردهاند به گوشهای بیندازد.
همچنا که منتظر بودیم و گردشگران از دیدن پنجرههای بزرگ در حیرت فرو رفته بودند، درباره نیهیلیسم حرف زدیم: «اتفاقا اینجا خبری از نیهیلیسم نیست!» مکانیسم ساعت نشاندهنده زمان است، شامل ساعات روز، فصول، کسوفها، درامهای کتاب مقدس و طبیعت است. این اعجاز محاسباتی عصرش بود و به همین خاطر تا به امروز نیز دقت آن حیرتانگیز است. ما در برابر مکانیسم ساعت در حیرت فرو میرویم، همانگونه که در برابر لاله عباسی تعجب میکنیم که سر ساعت چهار غنچه میکند. این حیرت و بهت برآمده از فشار و لذت تولد است؛ یعنی این حقیقت که هیچگاه نمیتوانیم در برابر اینکه چیزی نوین در زمانی مشخص متولد شده دست از حیرت بکشیم، حال هرچقدر هم با آن آشنا باشیم.
درباره ماشینهای دوران باستان حرف زدیم، درباره اروپای قرون وسطی، آدمهای ماشینی آلبرتوس ماگنوس و دوران ماشینهایی که نه صرفا وسیله بلکه شگفتیهایی بودند که باید متناسب با زمان بهشان پرداخته میشد. این بدان معناست که در دورانی ماشینها در رمز و راز جهان شریک بودند، برعکس دورانی که تمامی رازها را ذیل کاراییهای عملکردی قرار میدهد و امروزه در برابرشان دچار حیرت شدهایم.
یکی از ویژگیهای بحران ما پیچیدگی روابطی است که با ماشینها داریم. کامپیوتر مکانیکی کلیسا چیزی را نشانمان میدهد که قادر به دیدنش نیستیم ـ مانند کسوف در قرنی دیگر ـ و برای ما از اهمیت زیادی برخوردار است. مکانیسم ساعت به موازات طبیعت یا حرکت آسمانها کار میکند، با جنبشهای مکانیکی خاص خود که هیچ شباهتی به طبیعت ندارند و در عین حال طبیعت را با سرعتهای گوناگون قوانین برای ما، پیش از خود طبیعت، به تصویر میکشد. اینها بازیهای عقل و خرد است که بهعنوان روابط میان قاعدههای متغیر و بینظمیهای معین انگاشته میشود. این ما را از به انجام رساندن آنچه باید از سر رابطه با خودِ دلالت بکنیم باز نمیدارد: مایی که از پایانههای معنا محروم شدهایم. معنای آنچه نشان داده شده برایمان مبهم نیست، گرچه خودِ معنا چنین است. در اینجا فنشناسان امروزی که همهچیز برایشان قابلمحاسبه بوده (و امر قابلمحاسبه معادل است با وجود) بهشکلی اسفبار در اشتباه هستند. در این کلیسا همچنین دریافتم که تو میان دو عصر ماشین پیش میروی تا به دورهای سوم برسی؛ از نخستین فیلسوفان بودی که خود را با کامپیوتر سازگار کرد و خانهات پر است از سیم و بست. تو در اندیشه سومین عصر ماشینها هستی. اما این عصر سوم باید بر چیزی نظر داشته باشد که تو نام «تداوم پدیده» و نتیجتا راز تولد را بر آن گذاشتهای، یا تجربه مبهم تولد «که هیچگاه متوقف نخواهد شد.»
این پندار که «چیزی پیش از تولد در کار نخواهد بود» زایش گمراهکننده اندیشهای است که در تمامی صورتهای احتمالیاش آن را بررسی کردهای. این پژوهشها (بهویژه در کتابهای «تفکر متناهی»، «معنای جهان» و «زایش حضور») سبب شد آدمی چنین حس کند که چیزی را «میبینی» که در دیگر ابعاد کنار گذاشته شده بود، ابعادی که با دقت در قالب کلمات بیان شد و بهشکلی معجزهآسا آنها را بار دیگر به کار بستی، همانگونه که مکعب تِسرکت در سه بعد باز میشود، زایش رازآمیز وجود؛ «زایش نامِ هستی است.»
اجازه بده این ایده را به شکلی دیگر مطرح کنم. برای کسانی که علاقه بسیار به «توضیح همهچیز» دارند (که امروزه جز در میان فنشناسان اشتیاقی است فرسوده)، روابط روبهرشد ادراک با توجه به یکی از مؤلفههای آن چیز دریافت میشود. این سؤتفاهم تجربه رشد ادراک را در کنترل خود میگیرد. تو نمایش ناممکنی منطقی چنین اقدامی را کنار نگذاشته و در عوض فلسفه را در معرض «تداوم پدیده» قرار دادی که فراسوی مقولات وضعی قرار دارد و انفجار از آن زاده میشود و هرگز بخشی از آنچه زاده میشود نیست.
به این معنا، فلسفه را از بار معنای اندیشیدن به یک ضرورت مطلق رهانیدی. یعنی، ما «نزدیکی وجود» را با «وجود» تعیین میکنیم که اندیشهای است فراتر از انتظارات و پیشبینیها، چراکه «هر لحظه ما را در برابر ضرورت خود قرار میدهد.»
این ضرورت تولد، قریبالوقوعی مطلق زایش، همان چیزی است که ما انتظارات، ناامیدیها و شگفتیهایمان را در جهان خود مشخص کرده و غالبا از یاد میبریم که شگفتیمان در برابر همهچیز و هر چیز همان اعجاز است در برابر قریبالوقوعی مطلق.
تولدهای ژان-لوک نانسی مایه حیرتم است.
با عشق بیکران!
منبع: http://www.journal-psychoanalysis.eu/the-marvelous-births-of-jean-luc-nancy
نظر شما