در ابتدای کتاب ذکر کردهاید که این اثر از دل یک طرح پژوهشی و سه مقاله بیرون آمده، اما تفاوتهای بنیادین با آن طرح دارد. ابتدا کمی درباره این تفاوتها توضیح دهید و از اساس بفرمائید که پرداختن شما به کتاب ایوب بر مبنای یک دغدغه شخصی بود یا از دل یک سفارش بیرون آمد؟ چه شد که به داستان ایوب علاقهمند شدید؟
همانطور كه در سرآغاز كتاب آوردهام، داستان كتابم سر درازی دارد. طبیعی است كه وقتی از چند مقاله و طرح پژوهشی و در نهایت یك كتاب سخن میگوییم، بدون دغدغههای شخصی امكان چنین استمرار و پشتكاری وجود ندارد. هسته كانونی ایوب در زمانی رخ داد كه در سالهای دور، هنگام كار بالینی با بیمارانم متوجه شدم كه پاسخ آنها به درمان در روزهای متفاوت بسیار متفاوت است. لذا شروع كردم به مطالعه كتابهای روانشناسی و عرفان و فلسفه و... از جمله مقالهای راجع به رنج ایوب. سالها بعد هنگام همكاری با مركز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی كه چند مدخل برای تالیف به من واگذار شد، با شوق و علاقه مقاله كتاب ایوب را پذیرفتم. با مطالعه بیشتر متوجه شدم وارد چه دنیای شگفتی شدهام كه همزمان ادبیات، عرفان، الاهیات، فلسفه، دین و اخلاق را در بر میگیرد. آن هم وقتی كه نویسنده بزرگی چون ویكتور هوگو چنان جملهای راجع به كتاب ایوب میگوید: «اگر قرار باشد كل آثار ادبی نابود شود و من اجازه داشته باشم فقط یكی را بردارم، آن كتاب ایوب خواهد بود.» به نظرم رسید كاملا گنجایش پرداختن در قالب یك طرح پژوهشی را دارد. از دل آن طرح، دو مقاله علمی ـ پژوهشی در آمد و پس از گذشت دو سال مقاله سومی را دادم و فصلنامه معرفت ادیان، وابسته به دانشگاه امام خمینی هم اظهار علاقهمندی كرد آن سهگانه را در قالب كتابی چاپ كند. اما با محذوریتهای مالی آن مركز علمی كار به تعویق افتاد. در این مدت چندین ایمیل از دانشجویان مختلف تحصیلات تكمیلی به من رسید كه راجع به ابعاد گوناگون كار به ویژه روشهای بررسی متون دینی از من میپرسیدند. همچنین متوجه شدم مقالاتم به عنوان منبع برای كتابها و مقالات و تحقیقات پیرامون ایوب و كتابش مورد استفاده واقع شده است. همچنان با تحقیق و تأمل بیشتر به دریافتهای جالبی رسیدم كه به نظرم میتوانست برای مطالعات تاریخی و الهیات ادیان ابراهیمی مفید باشد. به هرحال خود كتاب ایوب به راحتی شما را همراه خود میكند و بیبهره نمیگذارد.
در مقدمه گفتهاید کتاب ایوب را یکی از شاهکارهای ادبی جهان میدانند. این نگاه از سوی چه کسانی طرح میشود؟ نگاه باورمندان به جنبه قدسی اثر هم به این کتاب اینگونه است؟ کمی درباره تاریخچه نگاه به اثری مانند کتاب ایوب به مثابه اثری ادبی سخن بگوئیم.
علاوه بر ویكتور هوگو، لرد تنیسون، ادیب بزرگ انگلیسی سده نوزدهم، این كتاب را بزرگترین اثر ادبی دوره باستان و مدرن معرفی میكند. در همان قرن بیستم این كتاب الهام بخش آثار ادبی فراوانی میشود مانند آثار فرانتس كافكا، الی ویزل، رابرت فراست و... یونگ هم در اثر معروف خود به نام پاسخ به ایوب از سرمشق ایوب برای تفسیر روانشناختی خود در حوزه الهیات مسیحی بهره میگیرد. اینها غیر از توجه متالهان و متكلمان و مفسران مسیحی و یهودی است كه در طول تاریخ دینی خود تحت تاثیر كتاب ایوب و آموزهها یا چالشهای مطرح شده در آن جریانهای فكری فلسفی مختلف به وجود آوردهاند. این تاثیرات صرفا متعلق به الهیات سنتی یا ارتدوكس در قلمرو یهودیت و مسیحیت نیست. بلكه در دوره روشنگری بر افرادی چون لوتر، كالون و فرقههای مختلف پروتستانی، در مدرنیته بر الهیات رهاییبخش، جریانهای فكری آنتیتئودیسه یا تئودیسه اعتراضی و آنتروپودیسه تاثیر جدی گذاشته كه نخستین بار در ایران توسط مقاله خودم در كنفرانسی مطرح شد. همانطور كه قبلا گفتهام شهرت این كتاب به ادبیات رنج، ادبیات حكمت، ادبیات معنای زندگی، ادبیات تئودیسه و... همگی حاكی از مورد توجه واقع شدن این كتاب از سوی هم باورمندان به جنبه قدسی كتاب است كه باعث شده آن را اوج ادبیات حكمی یهود بدانند و هم غیرمومنان.
ایوب عهد عتیق چه نسبتی با ایوبی که در قرآن و منابع اسلامی ذکری از او به میان آمده دارد؟
ابتدا بهتر است بگویم كه كتاب ایوب در ساختار خود بسیار پیچیده است. فعلا همین قدر داشته باشیم كه از دو بخش منثور و منظوم تشكیل شده كه بخش منثور آن بسیار كوتاه و در ابتدا و انتهای كتاب قرار گرفته و بخش منظوم میان این دو. اگر بخواهیم مقایسهای ساده بین ایوب در قرآن كریم و منابع اسلامی خود داشته باشیم و ایوب در عهد قدیم، باید بگویم كه ایوب در بخش منثور عهد قدیم شباهت بیشتری با ایوب قرآنی دارد و بندهای است تسلیم و متقی است كه پس از ابتلائات فراوان و فوق بشری،كلمهای دال بر اعتراض نمیگوید. اما ایوب بخش منظوم در چهره یك منتقد جدی ظاهر میشود كه چالشهای فكری فلسفی زیادی مطرح میكند و كاملا به عنوان یك انسان با مطالبات و انتظارات انسانی ظاهر میشود. از جمله این كه طالب ملاقات رودررو با خداست و میخواهد با خدای قادر مطلق سخن بگوید و بحث كند! رابطه علّی ـ معلولی بین گناه و كیفر را قبول ندارد و اساسا نمیپذیرد كه گناهكار است! اگر به زبان و زمان الهیاتهای دوره تمدن اسلامی برگردیم و سخن بگوییم او مثل اشاعره، تنها قدرت مطلق الهی را قبول دارد و عدالت را نه در آفرینش و نه در گردش جهان نمیپذیرد و نكته جالب دیگر آن است كه در طول گفتوگوهایی كه با دوستانش دارد مرتب بر «تجربه زیسته» انسانی تكیه میكند. آنچه كه امروزه اصطلاحا Erlebte Erfahung نامیده میشود. خلاصه اینکه این ایوب گویی یكی از ما انسانهای معمولی با دهها پرسش است كه در طول زندگی روزمره مرتب با آنها درگیریم. اما ایوب نمیتواند این پرسشها را سرسری بگیرد و دقیقا همین جرات و جسارت او در طرح چالشهاست كه او را دوستداشتنی میكند و شما كتاب را تا پایانش زمین نمیگذارید و با او احساس همدلی میكنید.
شما در این اثر از ابزاری به نام «نقد تاریخی» بهره بردهاید. نقد تاریخی یک متن ادبی به چه معناست و چه شاخصههایی را در برمیگیرد؟
كتاب ایوب برای مطالعات دینی صرفا یك كتاب ادبی نیست بلكه پیش از هر چیز بخشی از كتاب مقدس است. پس جایگاه تاریخی آن تعیین كننده روش یا ابزار ماست. نقد تاریخی همراه با نقد متنی با زیرشاخههایشان مثل نقد صوری، نقد منابع، نقد تحریری، نقد سنت و نقد مشروعیت طی مراحل مختلف به ما كمك میكنند تا متن را بفهمیم و آماده تفسیر، بررسی یا تحلیل محتوا شویم و همه این مراحل، دقیقا همان متدولوژی یا روش مطالعه و بررسی متون دینی و مذهبی است كه یك دینشناس باید با آن آشنا باشد. متاسفانه ما در محافل دانشگاهی ایران، در بهكارگیری این روشها بسیار ضعیف هستیم و حتی در سطوح دكتری رشتههای مختلف و مرتبط با ادیان بسیار ناوارد و ناآگاه. لذا دیده میشود كه هنگام ورود به عرصه فهم، تفسیر یا بررسی متن با روشهای سنتی و نقلی یا غیرتاریخی و یا حتی فلسفی و كلامی به متن نزدیك میشویم و قادر نیستیم اینها را از هم تفكیك كنیم. این عدم اطلاع باعث شد تا در همان ابتدای كتاب به شرح روششناسی این مراحل بپردازم و شماتیك آن را هم بیاورم تا دست كم پاسخی به ایمیلهای دانشجویان عزیز و مشتاق در سطوح دكتری داده شود. باید بپذیریم مادر همه علوم انسانی، تاریخ است و بدون علم تاریخ نمیتوان به عرصه فهم و تفسیر یا تحلیل و بررسی هیچ متنی، اعم از دینی یا غیردینی وارد شد. البته این سخن بدان معنا نیست كه امكان ندارد از موضع ادبی به متن مقدس نزدیك شویم. اما آنگاه باید درباره خاستگاه زبانی متن مطلع باشیم كه متاسفانه راجع به كتاب ایوب یكی از معضلات تاریخی همین مساله است كه نمیدانیم نخستینبار این كتاب به چه زبانی نگاشته شده است. برخلاف تصور استادان بزرگوارم در حوزه ادیان، این كتاب به زبان عبری تالیف نشده و اگر هم باشد عبری بودن آن، خود یكی از نظریههای محتمل است. میبینیم كه باز هم به دادههای تاریخی بیشتری نیاز داریم تا از سویه ادبی كتاب هم بتوانیم پردهبرداری كنیم. درواقع ما با مشكل ترجمه آیات روبهرو هستیم و فردی چون لوتر، كتاب ایوب را دشوارترین بخش كتاب مقدس برای ترجمه میدانند. سوءترجمه و بدفهمی نخستین مترجمان این كتاب باعث شده تا قرائتهای مختلفی از بسیاری آیات شود و فهم متن را پیچیدهتر و دشوارتر كند. معضلات زبان شناختی از این هم فراتر میرود. چون با شناسایی همین زبان است كه میتوان قدمت كتابی را تخمین زد. برای مثال، نام شیطان نخستینبار در عهد قدیم در همین كتاب ایوب و در بخش منثور آن ظاهر میشود و ما میدانیم كه یهودیان پس از برخورد با ایرانیان و در دوره اسارات بابلی بود كه با شیطان آشنا شدند. از این رو میتوان قدمت كتاب را حوالی همین دوره تخمین زد. در حالی كه به نظر میرسد بخش منثور به مراتب قدیمیتر از بخش منظوم باشد! از سوی دیگر در همین بخش منظوم نام یهوه نیامده و از اسامی باستانی و معمول میان بنی اسرائیل مثل اِلشَدی و الوهیم استفاده شده، مفهوم ایمان دیده نمیشود و از عقاید باستانی عبرانیان مثل اعتقاد به شئول یا عدم اعتقاد به حیات پس از مرگ یاد میشود. ظاهرا میتوان نتیجه گرفت كه از حیث محتوایی قدمت آن به زمان حضرت موسی یا پیش از او هم میرسد. در حالی كه زبان بخش منظوم بیشتر صبغه آرامی دارد و بنیاسرائیل در زمان حضرت موسی به این زبان تكلم نمیكردهاند! همه این دادهها را كنار هم بگذارید و غیراسرائیلی بودن ایوب را هم بدان اضافه كنید! چون ایوب متعلق به قبیلهای عربتبار است و اساسا اسرائیلی نبوده است.
از جمله مباحثی که در کتاب شما طرح شده بررسی منابع احتمالی کتاب ایوب است. شما این بحث را در فصلی مطرح کردهاید که به سبک و ساختار کتاب ایوب میپردازد. ضمن توضیحی کوتاه درباره منابع احتمالی کتاب بفرمائید این تنوع منابع تا چه میزان بر سبک و ساختار کتاب ایوب تاثیر داشته است؟
حقیقت آن است كه كتاب ایوب پیشروانی دارد. یعنی پیش از تالیفش آثار مشابهی در ادبیات حكمی مصر و بابل دیده شده كه هم در سبك و ساختار و هم در بنمایهها و محتوا شباهت چشمگیری با هم دارند. مجموعه آنها را در زبان آلمانی Hiobliteratur یعنی ادبیات ایوبی مینامند. برای مثال در مصر اثری داریم متعلق به 21 ق. م. كه چهارچوب تدوین آن مشابه كتاب ایوب، 9 خطابه نیمهشاعرانه است كه بین دو بخش مقدمه و مؤخره منثور قرار گرفتهاند. یك روایت سومری هم از تكگویی پرهیزگار مصیبتدیدهای متعلق به 18-20 قرن قبل از میلاد دیده می شود كه از حیث محتوایی به خوبی قابل مقایسه هستند و از همه جالبتر ایوب بابلی است، یك منظومه اكدی به نام بلاكش درستكار كه در زمره ادبیات حكمی بابل به شمار میآید و پیش از اسارت بابلی برای جماعت اسرائیلیان شناخته شده بود. در اینجا هم قهرمان داستان از بیماری مرموزی شفا مییابد و سرود ستایش خود را به خدایش نثار میكند. سخنان آمده در آن یادآور سخنان ایوب درباره خدایش است كه تیرهای بلا بر او فرستاده است و سرانجام اثر مشهور به تئودیسه بابلی كه پرسشهایی شبیه ایوب مطرح میكند. اینكه چرا خداوند اجازه میدهد بهترین بندگانش كیفر ببینند و رنج بكشند. پس این نوع ادبیات سابقه داشته است و نمیتوان در تحلیل و بررسی كتاب ایوب از آنها چشم پوشید. كمترین و اولین نتیجهای كه از این مقایسهها می توان گرفت آن است كه كتاب ایوب مثل سایر كتابهای عهد قدیم بدون پیشزمینههای تاریخی تالیف نشده است بلكه حتما در میان اسرائیلیان قطعات پراكنده یا سنتهای شفاهی و مكتوب پراكنده وجود داشته كه در سیری طولانی در دورههای مختلف راه خود را در میان مجموعه كانن كتاب مقدس باز كردهاند. این امر در تلقی وحی در یهودیت تاثیر زیادی میگذارد.
یکی از مقولههایی که در فصل دوم کتاب طرح شده تبیین فرضیه وجود دو ایوب است. این فرضیه چه میگوید و از سوی چه کسانی طرح شده؟ باورمندان به جنبه قدسی اثر یا محققان؟
نه مومنان یهودی و نه مومنان مسیحی قائل به وجود دو ایوب نیستند.از حیث تاریخی یك ایوب بیشتر وجود نداشته است كه یقینا خودش مولف زندگینامه و عقایدش نبوده است! بلكه محققان با همان رویكرد انتقادی و با مطالعه و بررسی كتاب به این نتیجه رسیدهاند كه مولف كتاب یك نفر نبوده است. چون ایوب ظاهر شده در بخش منثور و ایوب ظاهر شده در بخش منظوم كه بخش گفتوگوها و چالشهای فكری است، چنان تفاوتهای جدیای با هم دارند كه ناگزیریم بپذیریم این كتاب دستكم در دو دوره زمانی و حتی مكانی مختلف توسط دو مؤلف متفاوت با دو دیدگاه كاملا متمایز تالیف شدهاند. ایوب در بخش منثور یك متقی شكیبا و اهل تسلیم و رضاست و منطبق با سنتهای دینی كه قربانی هم میكند در حالی كه ایوب ظاهر شده در گفتوگوها، یك منتقد جدی و ناشكیب و چالشگر است كه به شیوه عقلگرایان یونانی جدل میكند و نظریههایی خلاف سنتهای فكری ـ فلسفی زمانهاش مطرح میكند و آنها را نقد میكند و به شدت اخلاقگراست تا شریعتگرا. لذا فرضیه دو ایوب، نظریهای برای حل معمای مؤلف كتاب است كه به نظر میرسد یك نفر نبوده و دست كم دو مؤلف وجود داشته كه توانستهاند سنتهای شفاهی و مكتوب پیرامون ایوب را متناسب با شرایط مختلف شخصیتپردازی كرده و سرانجام یك ویراستار چهارچوبی واحد به كلیت كتاب بدهد. من مسیر این الحاقات و اضافات و تغییرات را گام به گام تا تدوین و تالیف نهایی به صورت شماتیك آوردهام و از حیث تاریخی مراحل گردآوری و تنظیم را تا سده دوم ق. م. توسط ویراستار نهایی نشان دادهام.
نظر شما