بازنشر این شماره از قاب روایت توسط خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به بهانه درگذشت زندهیاد پرویز کردوانی است؛ روحشان قرین رحمت.
متن این شماره قاب روایت به شرح زیر است:
قطار به ایستگاه رسیده بود و کارگران مشغول تخلیه بارها بودند. جوان دانشجو منتظر تحویل گرفتن بارَش بود. او برای تحقیق درباره میزان تأثیر کودهای شیمیایی در باروری خاک کویر، به یک تُن خاک ایران نیاز داشت. میخواست موضوع رساله دکترایش کاربردی باشد و به درد کشورش بخورد. به زحمت موافقت خروج خاک از ایران را گرفته بود. خاکها را از طریق کشور ترکیه با قطار به آلمان آورده بودند. اولین گونی خاک را که روی زمین گذاشتند، خود را روی آن انداخت و خاک داخلش را بوسید. این کارش تعجب اطرافیان را برانگیخت. مردی آلمانی از او پرسید: «این چه کاری است که میکنی؟» پرویز کردوانی، دانشجوی عمرانِ کویر دانشگاه بُن آلمان، نگاهی به مرد انداخت و گفت: «این خاک وطنم ایران است و شما نمیدانید بوسه بر این خاک چه لذّتی دارد.» کارگران همچنان مشغول آوردن گونیهای خاک بودند. او سر از خاک برداشت و به شمارش گونیهای تخلیه شده پرداخت.
نظر شما