ژان پل سارتر
«Huis Clos» عبارتی فرانسوی به معنای پشت درهای بسته است و بر اتفاقاتی دلالت دارد که در مکانی در بسته روی میدهد؛ از این رو اختلاف نظر در میان مترجمان بسیار بوده و هرکدام آن را با توجه به برداشت خود از اثر عنوانی برای آن برگزیدند.
امیرحامد دولتآبادی فراهانی مترجم جدید این نمایشنامه، دو مقدمه بر آن نوشته است و با اشاره بر خاص بودن زبان ژان پلسارتر معتقد است آثار او باید به صورت ویژه نیز ترجمه شود؛ یکی از دلایل باز ترجمه خود از «پشت درهای بسته» را همین امر میداند و در قسمتی از این مقدمه آورده است «اکثر ترجمههایی که از این اثر شده است به کلی با حروف شکسته شده و با استفاده از عبارات عامیانه و اکثرا کوچهبازاری ترجمه شده که در اصل، رابطه چندانی با خود متن اصلی اثر ندارد.»
مترجم در ادامه این مقدمهها اشاره میکند که خود سارتر نیز مخالف خودمانی بودن نمایشنامه است و از سخرانی این فیلسوف در آغاز اولین اجرای «پشت درهای بسته» سخن میگوید؛ دولتآبادی فراهانی همچنین از مفهوم آزادی انسان در نگاه این فیلسوف نوشته است و این نمایش را نیز از این قاعده مستثنی نمیداند. همچنین به جنبه روانشناختی اثر و تحلیل شخصیتی مخاطبان از اشخاص نمایش اشاره میکند و میگوید «به نوعی تحلیل شخصیتی که در اثر جاری است، تحلیل شخصیت خود خواننده است؛ زیرا خواننده خود در موقعیت قرار میگیرد؛ وگرنه آدمهای اثر خود، موقعیت اثراند.»
ژان پل سارتر «پشت درهای بسته» را زمان اشغال پاریس توسط آلمان نازی نوشت و نخستین بار در ماه مه 1944 در تئاتر ویوکولومبیه اجرا شد. این نمایشنامه با عناوین مختلف از سوی کارگردانانی چون عرفان بابایی و یاسمن خسروان، گیتی قاسمی و رضا اصغری در ایران روی صحنه رفته است. «پشت درهای بسته» علاوه بر اجراهای گوناگون در سراسر جهان بارها به اشکال مختلف مورد اقتباس قرار گرفت و ژاکلین آودری یکی از کارگردانهایی است که در سال 1954 فیلمی درام با اقتباس از این اثر ساخت.
صحنهای از نمایش «خروج ممنوع» به کارگردانی گیتی قاسمی
سارتر در این نمایشنامه تصویری از زندگی پس از مرگ را به نمایش میگذارد؛ سه شخصیتی که برای همیشه در یک اتاق محبوس میشوند تا مجازات شوند. صحنه «پشت درهای بسته» به گونهای طراحی شده که در ابتدا فرض برآن است که این سه انسان زمانی را در خانه یا اتاقی کنار یکدیگر سپری کنند اما هرچه که پیشتر میرویم در مییابیم که این محیط نه یک خانه و هتل بلکه جهنمی است برای شکنجه آنها. هر کدام از این اشخاص نمایش که دو زن و یک مرد را شامل میشوند سعی در فریب یکدیگر دارند و داستان مرگ خود را جور دیگری تعریف میکنند اما کم کم شخصیت واقعی خود را به نمایش میگذارند. در نهایت نیز به این نتیجه میرسند که فلسفه کنار هم بودن آنها در یک محل دربسته که تاریکی در آن معنا ندارد مجازات و شکنجه شدن توسط یکدیگر است در صورتی که این سه انتظار داشتند تا کسی به واسطه وسایل شكنجه برای ابد آنها را مجازات كند.
در بخشی از این نمایشنامه میخوانیم:
« گارسین: گویا بیش از حد درباره این چیزها حدس زده بودم. کلید روشن خاموشی لامپ کجاست؟
پادو: هیچ کلیدی وجود ندارد.
گارسین: چی؟ نمیشود روشن و خاموش کرد؟
پادو: خب روسا هروقت دلشان بخواهد میتواند جریان برق را قطع کنند. اما به خاطر ندارم که برق این طبقه را قطع کرده باشند. اینجا همیشه برق داریم.
گارسین: پس اینجا باید همیشه با چشمان باز زندگی کنیم؟
پادو: گفتید زندگی کنیم؟
گارسین: آنقدر بازی نکن. همیشه خدا باید چشمانم باز باشد. تا ابدالآباد. تا همیشه روشنی در چشمانم جولان میدهد و توی سرم (سکوتی کوتاه) حالا اگر مجسمه روی طاقچه را بردارم و پرتش کنم سمت لامپ، خاموش می شود آیا؟
پادو: نمیتوانید تکانش بدهید. خیلی سنگین است.
گارسین: (شی تزئینی مفرغی را میگیرد و سعی در تکان دادنش دارد) حق با توست خیلی سنگین است.» (صفحه 25)
بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه نمایشنامه «پشت درهای بسته» اثر ژان پل سارتر با ترجمه امیرحامد دولتآبادی فراهانی را با شمارگان 770 نسخه، در 88 صفحه و با قیمت 22000 تومان منتشر کرده است.
نظر شما