چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۹ - ۰۸:۳۷
برابری مردم در حقوق از مهمترین شاخصه‌های تفکر اسلام سیاسی است

نویسنده کتاب «اسلام سیاسی و اسلام سکولار» معتقد است یکی از بنیادی‌ترین شاخصه‌های تفکر اسلام سیاسی، حاکمیت است، اما در عین حال حکومت نباید در انحصار اشخاص معین باشد، زیرا برابری مردم در حقوق از مهمترین شاخصه‌های تفکر اسلام سیاسی است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در گذشته موضوع تعارض علم و دین مطرح بود، اما امروزه تعارض دین و سکولاریسم به سخن روز تبدیل شده است. مقوله اسلام سیاسی و اسلام سکولار یکی از بحث برانگیزترین قضایای عصر جدید در حوزه اندیشه و سیاست است که در جهان اسلام موافقان و مخالفان خود را دارد. سید قطب و علی عبدالرزاق بی‌شک از پرآوازه‌ترین متفکران مسلمان بودند که با تأثیرپذیری از محیط زندگی و اوضاع سیاسی و اجتماعی مصر و جهان اسلام، دیدگاه‌ها و آرای متفاوت و متناقضی را در حوزه حکومت اسلامی ارائه دادند. علی عبدالرزاق به لحاظ پرسشگری در بنیادی‌ترین بحث اندیشه سیاسی، یعنی رابطه دین و سیاست و سید قطب نیز از پرآوازه‌ترین اصولگرایان اسلامی در قرن بیستم که اندیشه‌های او مجموعاً شاکله گفتمان اصولگرایی اسلامی را پی‌ریزی کرده است، در تحولات سیاسی و اجتماعی جهان اسلام نقش‌آفرین بوده‌اند.
 
مقایسه تفکر اسلام سیاسی و اسلام سکولار که از نظر اندیشه در تقابل و تضاد با یکدیگر قرار دارند برای نگارنده کتاب «اسلام سیاسی و اسلام سکولار» از اهمیت بالایی برخوردار بوده و تلاش کرده که با بضاعت علمی خود به صورت‌بندی مباحث بپردازد تا شاید راهگشای فتح بابی برای بحث در این زمینه باشد. در ادامه گفت‌وگو با بابک حمزه، نویسنده کتاب «اسلام سیاسی و اسلام سکولار» را می‌خوانید.
 
در ابتدا درباره مفهوم اسلام سیاسی توضیح دهید. اساسا این قرائت از اسلام سخن اصلی‌اش چیست؟
اسلام سیاسی برای توصیف آن دسته از جریان‌های سیاسی اسلامی به کار می‌رود که خواستار ایجاد حکومتی بر مبنای اسلام هستند. اسلام سیاسی را می‌توان گفتمانی به شمار آورد که گرد مفهوم مرکزی حکومت اسلامی نظم یافته است. این گفتمان بر تفکیک‌ناپذیری دین و سیاست تأکید کرده و مدعی است که اسلام از نظریه‌ای جامع درباره دولت و سیاست برخوردار است و به دلیل تکیه بر وحی از دیگر نظریه‌های سیاسی متکی بر خرد انسانی برتر است.
 
هدف نهایی این گفتمان بازسازی جامعه براساس اصول اسلامی است و در این راه به دست آوردن قدرت سیاسی مقدمه‌ای ضروری تلقی می‌شود. نظریه‌پردازان اسلام سیاسی، اسلام را به مثابه یک ایدئولوژی جامع در نظر می‌گیرند که دنیا و آخرت انسان را در برگرفته و برای همه حوزه‌های فکری، دستورها و احکامی روشن دارد، بدین ترتیب این گفتمان در مقابل همه گفتمان‌های مدرن و سنتی که اعتقادی به ادغام دین و سیاست ندارد قرار می‌گیرد.
 


این قرائت از اسلام چه مؤلفه‌ها و شاخصه‌هایی دارد؟
یکی از بنیادی‌ترین شاخصه‌های تفکر اسلام سیاسی، حاکمیت است. یعنی حق فرمانروایی، وضع و تشریع قوانین تنها مخصوص خداست. مفهوم حاکمیت در تفکر اسلام سیاسی بر دو پایه قرار دارد:
1. عبودیت تنها برای خدا و رهایی حاکمیت بشر یا سلطه طاغوت‌ها است که شامل همه نظام‌های دموکراتیک - سوسیالیست و سکولار می‌شود.
2. اجتهاد در اموری از شریعت درست خواهد بود که نصی درباره آن در دست نیست.
 
مشروعیت جامعه و دولت در چنین تفکری متوقف بر اجرای شریعت است یعنی کسی که به اجرای قانون اقدام می‌کند قانون‌گذار نیست، بلکه تنها مجری است. او حق اقدام به اجرا را از طریق انتخاب مردم - که او را بر می‌گزینند - به دست می‌آورد. همچنین عدم انحصار حکومت در دست گروه و اشخاص معین و برابری مردم در حقوق را می‌توان یکی دیگر از شاخصه‌های تفکر اسلام سیاسی دانست.
 
اصلی‌ترین تئوریسین‌ها که به اسلام سیاسی و اسلام سکولار پرداخته‌اند، سیدقطب و علی عبدالرزاق هستند. این دو چگونه به اسلام سیاسی نگریسته‌اند و مشابهت‌ها و تفاوت‌هایشان با هم چیست؟
مطالعه دقیق در آراء و اندیشه‌های علی عبدالرزاق و سید قطب و مروری بر مباحث کلیدی گفتمان این دو متفکر، تابلویی از گزاره‌های متعدد و غالباً متضاد را در پیش چشم ما ترسیم می‌کند. هر دو متفکر جزء مکتب جدید تفکر دینی بودند و از عقب‌ماندگی دنیای اسلام رنج می‌بردند، ولی در پاسخ به منشاء عقب‌ماندگی، اختلاف نظر اساسی دارند و تفاوت گفتمانی دو متفکر، نتایج متضادی به بار می‌آورد.
 
در شرایطی که عبدالرزاق تأسیس حکومت اسلامی را جزء رسالت پیامبر اسلام(ص) نمی‌داند ولی سید قطب پیامبر(ص) را مؤسس حکومت اسلامی به امر خداوند می‌داند. می‌توان وجوه افتراق این دو را با توجه به مباحث و واژگان کلیدی نظریات آن‌ها، اینچنین عنوان کرد.
 
پیامبری و حکومت
شیوه حکومت در اسلام مهم‌ترین بخش اندیشه‌های سیاسی علی عبدالرزاق و سید قطب است. علی عبدالرزاق بر این اعتقاد است که تأسیس دولت نبوی اقدامی متفاوت از دعوت اسلامی و خارج از مرزهای رسالت است، اما از نظر سید قطب عبودیت و بندگی مطلق برای پروردگار یگانه است و منظور از شریعت خدا همه آن چیزهایی است که پروردگار برای تنظیم حیات بشری تشریع کرده است. فرمانبری در حکومت و رهبری با همان مفهوم ویژه حکومت و قانون از آن خداست و مسلمان ناگزیر باید به رهبری و حاکمیت پروردگارش تسلیم باشد.
 
بر خلاف علی عبدالرزاق که معتقد بود، خلافت یا امر قضا یا هر دو وظیفه حکومتی، هرگز از امور دینی به شمار نمی‌آیند و همه این‌ها صرفاً امور سیاسی‌اند، دین نیز هیچ توجهی به آن‌ها ندارد، به گونه‌ای که نه در پی شناخت آنهاست و نه انکار آنها، نه به آن‌ها امر و نه از آن‌ها نهی می‌کند. یعنی بر جدایی دین از سیاست تأکید کرده است و سعی دارد از نصوص دینی آن را اثبات کند، سید قطب معتقد به وحدت دین و سیاست است، و اصولاً دین را کلیتی واحد و فراگیر و جهان شمول می‌داند.
 
جایگاه خلافت
با وجود این که هم علی عبدالرزاق و هم سید قطب در خصوص عدم وجوب نصب خلیفه هم عقیده هستند، یعنی هم عبدالرزاق معتقد است که فقط قرآن نیست که به خلافت توجه نکرده است، سنت نیز هیچ اشاره‌ای بدان ندارد و نسبت به آن بی‌تفاوت بوده است، و هم سید قطب معتقد بود که تعیین جانشین برای پیامبر اسلام(ص) از واجبات دین نبوده و رسول اکرم(ص) انتخاب آن را به عهده خود مردم گذاشته است، ولی نتیجه‌ای که از این بحث می‌گیرند متفاوت است.
 
نتیجه‌ای که عبدالرزاق می‌گیرد این است که دستگاه خلافت و خلفاء هیچ کدام امر مقدسی نبوده است، بلکه می‌بایست همچون حکومت‌های دیگر تنها به کار ویژه خود می‌پرداختند. ولی سید قطب با وجود این که نحوه انتخاب جانشینی پیامبر(ص) را از واجبات دین نمی‌داند، ولی بر نوع انتخاب و عملکرد خلفاء مخصوصاً خلفاء راشدین ارادت خاص  دارد. چرا که از نظر سید خلفاء سعی کردند بر همان مسیری بروند که پیامبر اسلام(ص) رفته بود.
 
جهاد
علی عبدالرزاق در خصوص مفهوم و کاربرد جهاد در اسلام می‌نویسد که جهاد تنها راه دعوت به دین جدید یا سوق دادن مردم به ایمان به خدا و رسول نبود. جهاد بیشتر برای تثبیت قدرت مستمر و توسعه مملکت بود. یعنی در واقع علی عبدالرزاق بر این باور است که جهاد، مقوله دینی نیست، بلکه همان معنای جنگ را می‌دهد که تمام حاکمان برای استقرار و حفظ حکومت به آن نیاز دارند. پیامبر اسلام(ص) هم ناگزیر بود برای حفظ استقرار حکومت خود که ارتباطی به رسالت نداشت ازآن بهره‌برداری کند.
 
اما برداشت سید قطب از مفهوم و معنای جهاد کاملاً در تضاد با برداشت علی عبدالرزاق است. سید جهاد را یک مفهوم دینی و هدف از آن را نیز بسیار وسیع می‌داند. از نظر سید قطب علل جهاد را باید با توجه به ماهیت اسلام و رسالت پیامبر(ص) بررسی کرد. بنابراین برقراری حاکمیت خداوند در روی زمین و سلب حاکمیت از کسانی که بر جای خداوند نشسته‌اند تنها با موعظه امکان‌پذیر نیست. از نظر سید قطب هر یک از ابزارها یعنی کتاب و شمشیر جایگاه و کاربرد خاص خود را در تاریخ اسلام داشته‌اند.
 
سید قطب با ذکر آیه‌های متعدد از قرآن کریم مخصوصاً سوره توبه، دلایل جهاد در اسلام را چنین بر می‌شمارد: اول، استقرار حاکمیت خداوند، دوم، رسیدگی و مرتب کردن مسائل بشریت با توجه به راهنمایی واقعی خداوند فراهم کرده است، سوم، طرد همه نیروهای شیطانی و سیستم‌های شیطانی از زندگی و چهارم، پایان دادن به حکومت یک انسان بر سایرین، چرا که همه انسان‌ها مخلوق خداوند هستند و هیچ کس حق ندارد دیگری را برده خود ساخته و یا آن‌ها را وادار کند که از قوانین وی اطاعت کنند.
 
با وجود اینکه اسلام سیاسی و تضاد آن با سکولاریسم اهمیت داشته اما آثار کمی در این باره نوشته شده، چرا؟
در این زمینه می‌توان به کمبود منابع مفید و جامع در رابطه با اسلام سیاسی و سکولاریسم، آشفتگی تعاریف مفاهیم و اصلاحاتی چون سکولاریسم و اسلام سیاسی اشاره کرد. اگرچه کوشش‌های فکری در رابطه با همسازی دین با مناسبات دنیای مدرن در میان روشنفکران جهان عرب، از شمار قابل توجهی برخوردار است که می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد، ولی باتوجه به عدم تسلط کامل نویسندگان فارسی زبان بر متون عربی و عدم ترجمه بخش قابل توجهی از این متون، مشکلاتی را جهت دسترسی کامل بر این منابع به وجود آورده است.
 
دلیل دیگر این کار را نیز می‌توان در بار معنایی چنین موضوعاتی جست. چنین پژوهش‌هایی معمولاً ملازم با مشکلاتی است که ناشی از بار معنایی آن و سویه‌های ایدئولوژیک و اعتقادی است، از یک سو دست زدن به انجام چنین پژوهش‌هایی لازم است و از طرف دیگر محقق می‌بایست از پیش‌داوری‌ها و پیش‌دیدها و پیش‌برداشت‌ها در اثنای انجام تحقیق دوری گزیند که این امر نیز تا حدودی مشکل است و از سوی دیگر هرگونه موضع‌گیری ولو علمی در باب موضوعات مورد مطالعه، این احتمال را به همراه دارد که باعث رنجش معتقدان به هر یک از الگوهای مورد مطالعه باشد. ما در نتیجه‌گیری، هرگونه موضع‌گیری کنیم ممکن است باعث ناخرسندی معتقدان به الگوهای دیگر شود و همین محدودیت‌هایی را در انتخاب موضوع، فرایند اجرای پژوهش و در نتیجه‌گیری به وجود می‌آورد.
 
اساسا اسلام سیاسی چه نسبتی با اسلام سکولار دارد؟
نسبت اسلام سیاسی با اسلام سکولار را می‌توان در انکار مرجعیت دین در تنظیم قوانین سیاسی، پذیرش مرجعیت عقل در تنظیم قوانین سیاسی و پذیرش مرجعیت دینی در فهم ارزش‌های دینی ناظر بر زندگی سیاسی عنوان کرد.

کتاب «اسلام سیاسی و اسلام سکولار»، تألیف بابک حمزه در 264 صفحه و شمارگان 1000 نسخه از سوی انتشارات نشر احسان، منتشر و در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها