موذنزاده ابتدا مهندسی عمران خوانده و بهگفته خودش پس از ۵ سال فعالیت بهعنوان ناظر پروژههای عمرانی، سراغ روانشناسی رفته و مسیر جدیدی را دوباره از اول شروع کرده است. اخیراً هم در مقطع دکترا پذیرفته شده و این رشته را به شکلی جدی پی گرفته است؛ تا جایی که در زمینه روانشناسی اجتماعی، روانشناسی یادگیری، هوش، روشهای تمرکز و دقت، به شکل تخصصی کار میکند و در این حوزه نزدیک ۵- ۶ کتاب در دست تدوین دارد. آنچه در ادامه میخوانید ماحصل گفتوگوی با ایلقار مؤذنزاده است درباره کتاب جدید وی و وضعیت کتاب، کتابخوانی، نویسندگی، بهویژه در حوزه ادبیات ترکی در ایران.
از مهندسی به روانشناسی و حالا هم حضور فعال در وادی ادبیات. از این رویکرد برای ما بگویید.
علاقه من به ادبیات از کودکی و زمانی که پدرم کتابهای «گنجعلی صباحی» و «صمد بهرنگی» را میخواند، شکل گرفت و بعدها تا جایی رشد یافت که حدود سال ۸۳ وارد انجمن ادبی مشگینشهر شدم. همزمان در جشنوارهای شرکت کردم و داستان من جزو آثار منتخب شد. همین اتفاق، تشویقی بود برای ادامه روند نوشتن داستان و البته شعر.
نخستین مجموعه شعرم را در حدود سالهای ۹۵- ۹۶ منتشر کردم و بعدتر روی مجموعه داستان و مجموعه داستانکهای کوتاه ترکی متمرکز شدم. در این فاصله، در جشنوارههای مختلفی نیز حضور داشتم و مقام نخست جشنواره سراسری جایزه ادبی تبریز، جایزه سراسری شعر مراغه، مقام نخست جشنواره داستاننویسی امید ارومیه، برگزیده تبریز، جشنواره سیب اردبیل را کسب کردم که همگی به زبان ترکی بوده است.
در نقد ادبی هم فعالیتهایی داشتهام که برخی در مجلهها چاپ شدهاند، از جمله مقالهای که درباره سرقت ادبی نوشتم و انعکاس خوبی هم داشت. پیش از این، مجموعه نقدهای ادبی و ترجمههای خود را در انجمن ادبی «بولاق» گردآوری کرده بودم. مجموعه داستانکهای کوتاه «جاده» بهتازگی منتشر شده و مجموعه داستانهای کوتاهی هم در دست تدوین و گردآوری دارم.
کتاب ترکی با نام فارسی؟
واژه «جاده» در ترکیه هم استفاده میشود. کوچه، خیابان، جاده، هر کدام مفهوم معنوی و علمی مستقلی دارند. «جاده» هم نام یکی از داستانکهای من در این مجموعه است و هم معنای درستتری از «مسیر» را دربرمیگیرد؛ از سویی، مفهوم گستردهتری دارد.
نویسندگان و شاعران ما گاهی دیدگاه افراطی دارند. من موافق این جریان نیستم. هدف، ارتباطگیری مخاطب و اثر است. مهم، زبان است که راحت و نرم باشد. سعی کردهام این مجموعه به زبان روزمره، ساده و سلیستری نزدیک شود، اما اینکه نتیجه چقدر مطلوب است، مخاطب باید بگوید.
اقبال به کتاب جدید را چگونه میبینید؟
تا حال مجموعه داستانک ترکی به این سبک و سیاق کم بوده و فکر میکنم استقبال بد نباشد. اگر منتقدان ادبی هم نگاهی به آن داشته باشند، نتیجه بهتر خواهد بود. برخی آثار این کتاب در جشنوارهها مقام آوردهاند و قطعاً کم و کاستی هم دارد اما پرداخت نقادانه میخواهد.
موضوع داستانها و داستانکها چیست؟
اغلب نویسندگان در تجربیات زیستی خود از محیط زندگی - به لحاظ اجتماعی، فرهنگی تنشها و چالشها - تأثیر گرفتهاند. موضوع را از رویدادهای پیرامون خود گرفته، جهان دیگری خلق میکنند. در این بین، معتقدم نویسنده باید متعهد و یاریگر دردهای نهفته در ناخودآگاه جمعی انسانها بوده و درد زمان خود را بشناسد. اساسا ادبیات باید در خدمت تمام انسانها باشد، نه در خدمت نیروهای حاکم. تمام برندگان جایزه نوبل در خدمت جامعه بودهاند، اما متأسفانه ادبیات ما مستقل نیست و دچار بحران است؛ از این رو در این فرم پیشرفتی نخواهد داشت و در بنبست خواهد ماند.
علت را در چه میدانید؟
تمام جشنوارههای ما موضوعی شده است؛ رویکرد خوبی است اما در شرایطی که به نویسنده خط مشی ندهد؛ چون به نظر میرسد بهنوعی استفاده ابزاری از قلم میشود، در حالی که نویسنده باید در خدمت ایدئولوژی خود باشد. در چنین شرایطی، ارتباط مخاطب هم ضعیف خواهد بود و ادبیات اگر پشتوانه مردمی نداشته باشد، رشد نخواهد کرد.
جهانیترین ادبیات، بومیترین آنهاست. با زبان کاری ندارم که بحث گسترده سیاسی - فرهنگی است، اما ادبیات بومی باید ازسوی مردم حمایت شود. ما امروز در بحران ادبی به سر میبریم؛ این یک فاجعه است که شمار نویسندگان ما بیش از خوانندههای کتاب است! تیراژ کتاب به ۱۰۰ و ۱۵۰ نسخه رسیده است؛ این بحران نیست؟ فاجعه نیست؟ چرا این اتفاق افتاده است؟ چون مستقل نیستیم. نویسنده در بیان خود راحت به موضوع نمیپردازد. ترس نقد و بیان دارد.
اگر پتانسیل اجتماعی در حوزه خوانش به وجود بیاید، تیراژ کتاب بالا خواهد رفت. «ناطور دشت» چرا پرتیراژترین کتاب تاریخ آمریکا میشود؟ چون ارتباط برقرار کرده است. در همین ترکیهی همسایهی ما، تیراژها 20 هزار تا 50 هزار نسخه است.
میانگین مطالعه ما را ۴ دقیقه تخمین زدهاند. این سبب سرافکندگی است. در جایی مثل ژاپن از آمار ۱۲۰ دقیقه مطالعه خبر میدهند. گرانی کتاب، تولیدات کمکیفیت، بحث فرهنگ کتابخوانی و تنبلی مطالعه هم از معضلات امروز ادبیات است. مشکلات اقتصادی و معیشتی را هم به اینها بیفزایید. متولیان فرهنگی ما چهقدر روی این موضوعات مانور میدهند؟
در ترکیه سالانه بیش از ۱۰۰ جشنواره ادبی - فرهنگی با انعکاس بالا و جایزههای چشمگیر برگزار میشود. در مقابل، کتاب در کتابفروشیهای ما تلنبار شده است چون نبود زمینه مناسب برای نقد اصولی، سبب شده هر کسی هر کتابی خواسته منتشر کند.
اصول نقد را هم بلد نیستیم. نقد به معنای تخریب، کوبیدن و خراب کردن اثر یا صاحب آن نیست. نقد به معنای جدا کردن است؛ باید زیباییهای اثر را دید و گفت، از سویی کم و کسریهای آن را نیز بیان کرد. نبودِ نقدِ صحیح، سبب حضور انبوهی از کتابهای بیمحتوا میشود و مخاطب به یک آشفتگی میرسد.
چرا کتابتان را برای چاپ به ناشر اردبیلی ندادید؟
ابتدا به ناشر اردبیلی سپردم، مجوز ندادند. اصلاحیه دادند، گفتند پنج داستانک حذف شود؛ اما ناشر تبریزی (حکیم نظامی گنجهای) بیهیچ اصلاحیهای مجوز گرفت.
در مسیر چاپ و نشر، بهویژه در حوزه بومی و منطقهای، با چه فراز و فرودهایی مواجهیم؟
ناشران، شاعران و نویسندگان ما از فقر مالی رنج میبرند. حمایتی هم نیست. من تایپ و ویرایش کارهایم را خودم انجام میدهم. تایپ، ویرایش، نمونهخوانی پروسهای است که در نشر ما تقریبا جایگاهی ندارد. طرح روی جلد هم علاوه بر هزینههای بالا، خود مجوز دیگری لازم دارد.
نام مجموعه داستان من «وهم» بود که در ممیزی مجوز نگرفت. گذاشتم «جاده» دادم ناشر دیگری با این نام مجوز گرفت. اینکه در کدام جو اجتماعی قرار گرفته باشیم و به دست کدام فرد افتاده باشد هم مربوط است، اما نمیدانم قضیه اصلی چیست.
آیا برای بهبود شرایط کتاب و کتابخوانی کنونی پیشنهادی دارید؟
مشکلات ما کم نیستند؛ مسائل اقتصادی و معیشتی، اصلیترین آنهاست. متولیان امور فرهنگی باید به این موضوع اهمیت بیشتری بدهند. بهتر است بن خرید کتاب در بودجه در نظر گرفته شود. جشنوارههایی با موضوع آزاد، بها دادن به نقد ادبی، مسابقات کتابخوانی با تنوع موضوعی، پرداخت جدی به فرهنگ کتابخوانی در رسانهها و بهویژه صدا و سیما و .... مجموعه اینها شاید به کتابخوانی و نشر کمک کند.
در وضعیت فعلی، هزینهها تباه میشوند چون هر کسی با روش خود کار میکند و هیأت ناظری نداریم؛ همین سبب شده که دچار خود محوری شده و هزینهها را هدر میدهیم.
ما فرهنگستان زبان ترکی نداریم. در اقصا نقاط دنیا کم نیستند کشورهایی که چند زبانهاند و مشکلی در این حوزه ندارند. به نظر، کرسی عربی، فارسی و ترکی در هر منطقهای باید باشد. فکر میکنم علاوه بر اینکه سبب اتحاد و انسجام ملی میشود، تبعیض هم کمرنگتر میشود و نویسندگان و شاعران با یک احساس هویت بیشتری به کار میپردازند.
نظر شما