حلقه بسته صنعت نشر فرانسه کمتر از همیشه به جامعه خود شباهت دارد و انتشار کتاب «رضایت» بنیاد ادبی فرانسه را به شدت زیر ذرهبین برده است.
اداره مرکزی ناشر پروست و سلین در پاریس ماه فوریه مورد یورش ماموران پلیسی قرار گرفت که به دنبال اسنادی برای اثبات اتهام گابریل متزنف، نویسنده پدوفیل بودند. داستان از جایی آغاز شد که یک ویراستار بانفوذ درگیر طرحی شد که طی آن یک جایزه معتبر ادبی به آقای متزنف تعلق گرفت. جایزهای که از طرف هیات داورانی متشکل از برنده نوبل ادبیات ۲۰۰۸، عضو جاودانه آکادمی فرانسه و برخی از نویسندگان پرفروش فرانسه به او داده شد.
این تحولات و موارد دیگر تصویری آشکارتر از نخبگان ادبی ناآگاه و جامانده از تغییرات کنونی جامعه ارائه میدهد که مدتهاست ورای قوانین متداول -اخلاق، تجارت یا شعور- عمل میکنند.
اُلیویر نورا، مدیر انتشارات برجسته «گراسه» گفت: «صنعت نشر احتمالا یکی از آخرین قلمروهایی است که اینچنین در برابر تحقیقات و مستندسازیها یا توافقات غیرقانونی و رفیقبازیها محافظتشده و دستنخورده باقی مانده است.»
این خود آقای نورا بود که با انتشار کتاب «رضایت» توجهات را به این موضوع جلب کرد. این کتاب گزارش ونسا اسپرینگورا است که در ۱۴ سالگی مجبور شد به رابطه جنسی با آقای متزنف تن دهد؛ مردی که با وجود آنکه آشکارا مبتلا به پدوفیلیاست، دهههاست توسط ادبیات، رسانه و سیاسیون تراز اول کشور فرانسه حمایت شده است. انتشار این اثر در ژانویه گذشته و افشاگریهای بعدی در مورد آقای متزنف، حامیانش و دیگر قربانیان او باعث به راه افتادن جنبش من-هم یا می-تو در فرانسه شد.
آقای نورا گفت با وجود اینکه محتوای این کتاب شامل افرادی از حلقه کوچک و بسته ادبیات فرانسه است، لحظهای در انتشار آن تردید نکرد. او گفت: «این محیط بستهای است که اگر دربارهاش شروع به حرف زدن کنید باعث رنجاندن آدمها میشود، درنتیجه کسی چنین کتابی منتشر نمیکند. من با خودم فکر میکردم این موضوع در این محیط بسیار کوچک سر و صدا به پا میکند، اما هرگز تصور نمیکردم میتواند چنین اثر پروانهای داشته باشد که به یک سونامی ختم شود.»
آقای نورا در مصاحبه دوساعته اخیر خود از تعهد عمیقش به انتشار آثاری صحبت کرد که منعکسکننده دیدگاههای مختلف در جامعهای هستند که اغلب با خود در جنگ است، حتا با وجود اینکه میداند صنعت نشر -حتا با تنوع کمتر نسبت به همتای امریکاییاش- اغلب موفق به انجام چنین کاری نمیشود. به نظر میرسد او بین اعتقاد خودش مبنی بر اینکه هیات منصفه ادبی فرانسه -مملو از تبانی و تضاد منافع- باید اصلاح شود و تردید در اینکه آیا این اتفاق اصلا شدنی است مردد است.
او تنها کسی نیست که این شک و بیاعتمادی را در دل دارد. هیوز ژالون، مدیر «سوئی»، یکی دیگر از ناشرین برجسته فرانسوی گفت از نفوذ فرساینده و مخرب هیات داوران ادبی حقیقتا مایوس و دلسرد شده است.
برخلاف جایزه انگلیسی بوکر یا جایزه امریکایی پولیتزر، که هر سال هیات داورانشان عوض میشود و داوران به خاطر تضاد احتمالی علایق از خود سلب صلاحیت میکنند، در اکثر جوایز برتر فرانسه اعضای هیات داوران مادامالعمر خدمت میکنند و میتوانند حتا از کارکنان یک موسسه انتشاراتی باشند.
آقای ژالون ۵۰ ساله گفت: «این یک سیستم غیرعادی است. باید مقررات سختگیرانهای وجود داشته باشد که اجازه ندهد وقتی در یک موسسه انتشاراتی کار میکنید بتوانید عضو هیات داوران یک جایزه باشید.»
پای مقدار زیادی پول در میان است. آقای ژالون میگوید تاثیر جوایز بر میزان فروش و ماحصل یک ناشر چنان است که باعث چشم بستن اعضای هیات داوران بر بسیاری از آثار میشود. او گفت: «وقتی نوبت به جوایز میرسد، ازجمله جوایز مهمی نظیر رنودو، حتا میتوان کمی فشار وارد کرد. میرویم به داوران میگوییم: «اینیکی را بخوانید، برای شما ساخته شده». تاثیر مالی برنده شدن گنکور، بزرگترین جایزه ادبی فرانسه، آنقدر عظیم است که غیرعادی جلوه میکند. و صاحبان «سوئی» کاملا از این موضوع آگاهاند.»
نارضایتی آقای نورا و ژالون از آن جهت بهطور خاص قابل توجه است که از نظر تاریخی، موسسات انتشاراتی آنها «گراسه» و «سوئی» به همراه «گالیمار» صنعت نشر فرانسه را هدایت میکنند. این سه ناشر با نام مستعار «گالیگراسوئی» مدتهاست که جوایز ادبی فرانسه را در مشت خود دارند.
از سال ۲۰۰۰ این موسسات نشر نیمی از جوایز چهار جایزه برتر ادبی فرانسه را کسب کرده و تقریبا ۷۰ درصد کتابهای داوران را منتشر کردهاند. از ۳۸ داور فعلی این چهار جایزه مهم نیز حدود ۲۰ درصد از کارکنان این سه موسسه انتشاراتی هستند.
آنتوان گالیمار، مدیر شرکتی که پدربزرگش آن را تاسیس کرده درخواست مصاحبه برای این مقاله را نپذیرفت. با وجود اینکه «گالیمار» همواره به عنوان معتبرترین موسسه انتشاراتی فرانسه شناخته میشد، سال گذشته به خاطر انتشار طولانیمدت آثار آقای متزنف، نویسنده پدوفیل، بسیار مورد انتقاد قرار گرفت.
ژان ایو مولی، کارشناس حوزه تاریخ نشر گفت: «تغییرات در گالیمار کندتر از سایر ناشران بزرگ اتفاق میافتد. آنها وانمود میکنند که درگیر این مشکل نیستند و فکر میکنند موفقیتهای مقطعی کنونی آنها را از سقوط در این عرصه مبرا میکند.»
صاحبنظران و افراد درون این صنعت معتقدند آقای گالیمار برای کسب جوایز بزرگ از هیچ ستیزهجویی دریغ نمیکند.
بئاتریس دووال، مدیر «لو لیو دپوش» بزرگترین موسسه انتشاراتی کتابهای جلدنازک در فرانسه و ویراستار سابق انتشارات گالیمار گفت استراتژی تجارت گالیمار بهطور عام بر برنده شدن جوایز متمرکز است.
آقای نورا میگوید وقتی دو دهه پیش در گراسه مسئولیت را به عهده گرفت سعی کرد مدل تجاری جوایز را از بین ببرد. در آن زمان گراسه برای جذب وفاداری نویسندگانی که داور بودند مساعدههای سخاوتمندانهای در نظر میگرفت. عملی که درنهایت توجه مقامات مالیاتی را به خود جلب کرد، زیرا نویسندگان اغلب به خود زحمت تحویل نسخههای اولیه را نمیدادند. او گفت: «امروز اگرچه ناشران ممکن است مساعدههای آتی یک نویسنده را پس از فروشِ ضعیف کاهش دهند، اما در مورد نویسندهای که بر کرسی هیات داوران مینشیند این اتفاق نمیافتد.»
او اضافه کرد: «در حلقه کوچک و بسته ادبیات فرانسه استعداد کافی برای ایجاد یک سیستم هیات منصفه با داوران جدید برای هر سال وجود ندارد.» او اشاره کرد عوض کردن یکسوم هر هیات منصفه هر پنج سال یکبار میتواند عملیتر باشد و چهرههای جدیدی را به میدان بیاورد. اما خانم دووال معتقد است بیش از هر چیزی این مقاومت بنیاد ادبی است که تصویب قانون تعویض هر ساله هیات داوران را غیرممکن ساخته است. او گفت: «هیچکدام از کسانی که در این جریان شرکت دارند علاقهای به تغییر ندارند.» و اضافه کرد ناشران برجسته از استخدام یا انتشار آثار هیات داوران سود میبرند و «برای ناشران کنترل هیات داوران از این طریق آسانتر است.»
امروز هیات داوران جوایز فرانسوی تحت سلطه مردان مسن سفیدپوستی است که مادامالعمر برای این منصب انتخاب شدهاند و این منجر به نوعی نابهسامانی میشود که آقای نورا معتقد است صنعت نشر و بهطور کل فرانسه را متاثر میکند. او گفت: «اگر دنیای ادبیات این چنین سفیدِ سفید باقی بماند، مطبوعات، تلویزیون و سیاست فرانسه نیز همینطور خواهند ماند.»
کمیتههای قدرتمند مطالعه و ویراستاری و خوانندگان حرفهای که تصمیم میگیرند چه چیزهایی در معتبرترین موسسات نشر فرانسه منتشر شوند، تنوع موجود در این کشور را بازتاب نمیدهند. بر اساس اطلاعات ارائه شده توسط سه موسسه نشر، از ۳۷ عضو کمیتههای مطالعه گراسه، سوئی و گالیمار، میانگین سنی ۶۲ سال است، حدود یکسوم آنها را زنان تشکیل میدهند و تنها یک نفر در میان آنها سفیدپوست نیست.
آقای نورا میگوید کاملا آگاه است که نسلهای قدیمیتر فرانسه دیدگاه بسیار متفاوتی نسبت به جنسیت، فمینیسم، نژاد، استعمار و سایر مسایل اجتماعی این کشور دارند. او گفت: «بدیهی است که آگاهی از موضوعات داغ روز که آدمهای همنسل من آن را تجربه میکنند، فکر کردن علیه خود و ساختارشکنی در سیستمی که ما محصول آن هستیم بسیار بسیار دشوار است.»
بعضی به تازگی شروع به حل این مشکل کردهاند. سال گذشته «جِیسی لته»، ناشری که متعلق به همان شرکتی است که گراسه زیرشاخه آن است مجموعه جدیدی تدارک دید که در آن آثار نویسندگان غیرمتعارف را منتشر میکند. آقای نورا این کار را «اولین تلاش آشکار برای تمرین اقدامات مثبت در ادبیات فرانسه» میداند. ماهیر گووِن ۳۴ ساله، کسی که پشت این مجموعه قرار دارد، فرزند دو پناهنده ترک و کرد است. او رماننویس و ویراستاری است که توسط آقای نورا تشویق به این کار شد و گفت: «به دنبال نویسندگان کتاباولی میگشتم که فکر میکردند در فرانسه صدایی ندارند.» او معتقد است آثار زیادی در فرانسه وجود دارد که از نشر باز ماندهاند.
نظر شما