کتاب «دانشهای ناروشن» بررسی میکند؛
ارائه تاریخ تحلیلی از چگونگی صورت بستن علوم انسانی در سیر تطور اندیشه در غرب
کتاب «دانشهای ناروشن» یک تاریخ تحلیلی از چگونگی صورت بستن علوم انسانی در سیر تطور اندیشه در غرب است. مازلیش تاریخ را نه به صورت وقایعنگاری کسلکننده بلکه به شکل بازنمایی چالشهای اندیشگی که راه به تاسیس این علوم برد طرح میکند.
در این کتاب پردامنه، یکی از معتبرترین مورخینِ فرهنگیِ روزگارِ ما به پرسش عمدهای درباره تجربه انسانی میپردازد و تلاش دارد تا آن را به شیوه «علمی» فهم کند. بروس مازلیش در این کتاب دستاوردها، ناکامیها و امکانات علوم انسانی را در نظر میگیرد، عرصهای که او تعریف گستردهای از آن به دست میدهد تا شامل علوم اجتماعی، ادبیات، روانشناسی، و مطالعات هرمنوتیکی باشد. مازلیش بر اساس آثار مورخین و فیلسوفانِ پیشین ترکیبِ نو و بدیع و پرباری از سرشت و معنای علوم انسانی عرضه میکند. نویسنده با آغاز از گذشته دوردستِ انسان، ضمن گذر از «عصر اکتشاف» به زمان حاضر، آن دانشی را به بحث میگذارد که علوم انسانی داعیهدارِ آن است. او آرمانهای اثباتگراییِ الگو گرفته از علوم طبیعی را در کنار گرایشهای تعبیریِ ناگزیر، بهدقت وارسی میکند. مازلیش در جریانِ تحلیل روشِ علمی و جامعه علمی، نقشهایی را که اینها در علوم انسانی میتوانند یا بایستی ایفا کنند میکاود. رویکرد بروس مازلیش آشکارا میانرشتهای است و بحث را به موضوعاتی از جامعۀ مدنی گرفته تا جهانیشدن و برهمکُنشِ انسانها و ماشینها میکشاند تا به مبحث فکربرانگیزِ «آگاهی تاریخی» راه بَرَد.
مترجم در پیشگفتاری که بر این اثر نوشته است درباره بروس مازلیش مینویسد: «برجستگی میراث اندیشگی مازلیش در موقعیت میان رشتهای است. دانش گسترده و ژرف تاریخی او در پیوند با گرایش به نگرش روانکاوانه وقتی که در طول نگاه نقاد او به کلان روندهای تاریخی و نقش بازیگران و کارگردانان تاریخ از یک سو و چگونگی تک علوم انسانی و طبیعی از سوی دیگر قرار گرفت، جایگاه او را به عنوان تحلیلگر برجسته میانرشتهای تاریخ برساخت. این ویژگی مازلیش او را به زیرساختهای فلسفی مدرنیته و نمودهای آن کشانید و موجب شد تا در اواخر عمر به دلالتهای فلسفی مطالعات فضایی، پدیده هوش مصنوعی و بنیانهای نا عقلانی رفتار بشر بپردازد.
کتاب «دانشهای ناروشن» یک تاریخ تحلیلی از چگونگی صورت بستن علوم انسانی در سیر تطور اندیشه در غرب است. مازلیش تاریخ را نه به صورت وقایعنگاری کسلکننده بلکه به شکل بازنمایی چالشهای اندیشگی که راه به تاسیس این علوم برد طرح میکند. ویژگی چالشی این تاریخ تحلیلی دامنه گستردهای از مباحث اندیشگی را به میان میکشد که در عالم واقعیت نیز هر یک از شاخه های علوم انسانی در بوته پرتب و تاب آن چالشها صورت گرفته است. آن احاطه و اشراف میان رشتهای که مازلیش داشت او را بی تردید از شایستهترین اندیشمندان برای دست گرفتن همچون کار سترگی میکند. ژرف و غنای مباحث این کتاب مطالعه آن را بدل به یک ماجراجویی فکری میکند.
داوری نهایی مازلیش این است که روش علمی متناسب با علوم انسانی باید که آمیزهای از روش اثبات گرا و هرمنوتیکی باشد که توسط جامعه علمی جهانی انسان شمولی مورد پذیرش و اقبال واقع شود. تنها در این صورت است که علوم انسانی میتواند انتظار دستیابی به وضوح تبیینی، امکان درستی سنجی و قدرت پیشبینی را داشته باشند که در علوم طبیعی شاخص قطعیت اجمالی آنهاست آیا این احاله به امر محال نیست؟ شاید اری، شاید هم نه. فصل ششم کتاب که عنوان «دانشهای ناروشن» را بر خود دارد، به مقوله جامعه علمی علوم انسانی میپردازد. این فصل را باید با بیش از دو چشم خواند، اما هدف اصلی مازلیش در این کتاب ارائه راهکار برون رفت است.
هدف اصلی مازلیش افروختن آتش در بیشه اندیشه هایی است که معطوف به مقولات انسانی و واجد دغدغههای جدی شناسایی این گونه زیست شناختی طرفه و بیبدیل در چشم اندازه تمدنی است که پدید آورده است.»
مولف نیز در مقدمه که بر این کتاب نوشته است میگوید: «من در این کتاب در جستجوی وضعیت علوم انسانی از دستاوردها، ضعفها و امکاناتش هستم. در این زمینه با پرسشهایی از این دست سر و کار خواهم داشت: علوم انسانی مدعی ارائه چگونه دانشی است؟ چنان دانشی را تا چه میزان میتوان علمی دانست؟ در چنین زمینهای منظورمان از علمی بودن چیست؟ گذشته از اینها تلاش خواهم کرد تا نقشی هرچند کوچک در شیوه تفکر مان در این موضوع داشته باشم.
برای جستن پاسخ به پرسشهایمان با عبور از مرزهای میان رشتههای مختلف گستره وسیعی را طی خواهیم کرد و با صورتهای مشکلی از اندیشه درگیر خواهیم شد. هدف من عرضه ترکیبی از کارهای بی شمار افراد دیگر است. روش کارم چنین خواهد بود که موضوعی را برگزیده و آن را از زاویه ویژهای طرح و بحث بکنم و سپس برای رجوع بعدی کنار بگذارم. در بازگشت بدان شاید این روند را با اضافاتی پی بگیرم، به طور خلاصه به منظور استحصال کاملتر معنا، موضوعی واحد از چشماندازها و در بسترهای متفاوتی مطرح خواهد شد. در واقع چشمانداز و بستر به خودی خود موضوع کلیدی این مطالعه است.»
او در بخش دیگری ادامه میدهد: «کتاب دانشهای ناروشن به راحتی در قالب رشتهها و طبقه بندیهای موجود نمیگنجد. این کتاب با توجه به اهدافش کاملاً میان رشتهای است، هرچند که درباره این رویه سخن زیادی گفته شده است اما در عمل مخالفتهای زیادی هم با آن وجود دارد. اگر بخواهم به ساده ترین شکل آن چه را که امید دارم در این کتاب ضمن عبور بر گستره وسیعی از مطالب و کارهای دیگران انجام بدهم بیان کنم که همانا کمک به خلق یا بازتعریف عرصه علوم انسانی است.
تلاش خواهم کرد تا ارتباط بین علوم انسانی و علوم طبیعی را جستجو کنم. همزمان با احتیاط بیشتری در پی جستن امکاناتی برای کشیدن مقولات انسانی به مدارس علوم انسانی خواهم بود و متقابلا سعی خواهم کرد که علوم انسانی را به صورت مطمئن تری در دایره مسائل بیشتر فلسفی انسانی بیاورم. در تعقیب هدف کلی خودم از مباحثی چون جهانی شدن و نظریه تکاملی نقش گواهان در تصدیق علمی پا نوشتهایی در باب تفکر تاریخی ـ موضوع هایی که به ندرت در نوشته های سنتی در مورد علوم انسانی پیدا میشوند ـ بهره خواهم برد. همه اینها مبتنی بر این باور من است که این مباحث نه تنها نوری روشنیبخش بر علوم انسانی میافکند بلکه چارچوب بدیعی هم به دست میدهند تا در درون آن سرشت و معنای این علوم بررسی شود.»
کتاب «دانشهای ناروشن» با عنوان فرعی بنیادهای تاریخی و چشم اندازهای علوم انسانی نوشته بروس مازلیش به ترجمه علی جوادزاده با شمارگان ۱۱۰۰ نسخه، در ۴۶۴ صفحه به بهای ۸۰ هزار تومان از سوی نشر اختران روانه بازار نشر شده است.
نظر شما