ارث همیشگی زبان «ملکی» در غزل بهرهگیری بسیار مناسب او از واژههاست. این رویکرد را در دفتر پیشین وی نیز میتوان دید. واژههایی که در یک جریان ادبی زیبا با قرار گرفتن در محورهای خوب همنشینی و جانشینی کار را برای عاطفه متن هموار کردهاند. زبان این مجموعه، بسیار قوی و ژرف است. ترس زبان از متن ریخته شده و قدرتمندانه رو به جلو حرکت میکند.
واژهها ساده و صاف در کنار هم چیده نشدهاند، بلکه برای درک و فهم زبانی باید حوصله کرد و با عمقبخشی به زبان، خوانش باید صورت گیرد. ارتباط خوب مفاهیم زیستبومی در جریان ایماژیسازی شعر کار خود را بهدرستی انجام میدهد و انجام داده است. همسویی خوبی میان واژهها و رفتارهای زیستبومی وجود دارد. واژهیابی و زبانشناسی این متن بسیار قوی و دلانگیز است:
«امشب از هر سو نظر وا میکنم آنجا تویی
آسمان و ماه و دریا و زمین هر جا تویی
تا نظر وا میکنم در باغ چشمانم هنوز
شاخهی دیرینه و نورستهی سرپا تویی
از زبان خسته موجی در پس طوفان سیل
میتراود واژهی امید ساحلها تویی»
(بدرود دریا، ملکی، 1399: 39)
در محور نوگرایی با چیز قابل ذکری برخورد نکردم. تمامی ترکیبات و واژهها و فرم ذهنی محصول تجربه صدها سال سنت شعرسرایی ادبیات فارسی است. ترکیبات کهن و کلاسیک فراوان و واژههایی با بار سنت و کهن ادبیات پُر و پیمان حضور یافتهاند. این روند در دفتر اول شعر ملکی نیز اتفاق افتاده است و در هر دو دفتر گرچه کفه امتیاز نوگرایی را سبک کرده، ولی تأثیری در خوانش متن نداشته و باعث کهنگی و دِمُدِه شده متن نشده است. این وجه غالب با گرایش با سنجیدهگویی در زبان و ایماژ تولید کرده است. متن کاملا میراثدار ادبیات کلاسیک ماست و با تمام وفاداریای که در این زمینه داشته است، به رویش زبان و تصویر پرداخته است.
منطق ماندگار و ادامهدار زبان شعری ملکی که در دفتر اول ایشان نیز دیده میشود، بهرهگیری مناسب و کافی از وجه شایسته بومیگرایی و مناسبات زیست بومی است. مناسباتی که بهتنهایی میتواند در ماندگاری متن بسیار کارساز باشند. این اثر جسورانه به سراغ واژهها و مفاهیم زیستبومی رفته و شالوده اصلی کار خود را همین مؤلفه قرار داده است. اندوه شاعر، اندوه اقلیم است. زبان خسته موج و تنهایی مردِ کنار ساحل لب دریا و نشاط ماهیها و جاده کنگان و کاکی و همه و همه از صیدهایی است که با تور صور این مجموعه به دست آمدهاند. هیچ شعری در این مجموعه یافت نمیشود که بوی مفاهیم بومی را در خود نگنجانده باشد، این رویکرد خود برانگیزنده حس نوستالژی بندرنشینان است و نیز راهی برای بازخوانی و بازآموزی واژههای بومی محسوب میشود.
«پاسی از نیمهشب نمانده هنوز
مرد تنها کنار ساحل
گفتوگویی به خلوت شب داشت» (همان، 137)
«شنفت جمله زیبا ز لبهایت لب دریا» (همان،91)
«تو را به خستهترین موج و ساحل دریا
تو را به رقص شقایق، نشاط ماهیها» (همان،87)
«آخرین صبحانهی لبهایت بود
روز شنبه نیمهی خردادماه
جادهی کنگان و کاکی را همه
با حضورت میسپارم آه، راه» (همان، 70).
در محور ایماژهای بومی، بهترین استفادهها شده است، همه آنها بهترین نحوه ورود را در دستگاه خیال ایفا کردند. واژههای بومی علاوه بر اینکه در ایماژها شرکت کردهاند، با بسامد بالایی به تکرار آنها پرداخته شده و از این بابت یکنواختی را تا حدودی از بین برده است. مؤلفههای بومی بیشتر از دریا و محصولات دریا گرفته است.
از موضوعات خوب دیگر این دفتر حرکت در مسیر عاطفه انسانی است. حرکتی که «ملکی» در دفتر قبلی آغاز کرده و در این دفتر به زیبایی به بلوغ رسیده است (ر.ک به نیم قرن شعر بوشهر، سال ۱۳۹۸). در محور عاطفه اتفاق خوبی افتاده و آن این است که بسامد عاطفه انسانی در این مجموعه بسیار مناسب و بسزاست و در کنار آن از عواطف اجتماعی که درد و دغدغه جامعه است غافل نبوده است. این حرکت هر چند ضعیف بوده، ولی حضور دارد و متن را خالی نگذاشته، تا با متنی مواجه شویم که از هر دو نظر حرفهایی هرچند اندک برای گفتن داشته باشد. «خستهام»، «بزم تنهایی»، «غمنامه»، «شوق جوانه»، «دور دست» و... از جمله اشعار عاطفه انسانی است که در آنها از دغدغههای انسان امروز نسبت به جهان و هستی و روح و روحیه انسانیت مطلب متذکر شده است. زبان عواطف همچنان روان، خوب، ساده، مهربان و صمیمی است.
در محور ایماژ، تشبیه قویترین مؤلفه بیانی است که کار تصویرسازی را برعهده داشته است و متن را غرق در ایماژ کرده و در کنار انبوه واژههای حسی و فعلهای مکرر و حرکتزا باعث پویایی متن شدهاند. در این میان، راوی هم اول شخص مفرد است که مورد میل خواننده عمل کرده است.
در محور صور خیال، بیشترین حرکتها صورت گرفته، تشبیه به عنوان پرکاربردترین ایماژ موجود در این دفتر است که نوید پویایی را داده است. تشخیص نیز از انواع بیانی است که بعد از تشبیه کارکرد بسیار خوبی دارد. هر دو این تصویرها در احیاسازی و زنده نگاشتن و پویاسازی متن تأثیر فراوانی دارد. کارکرد صور خیال این متن، نسبت به متن قبلی «ملکی» موفقتر عمل کرده و رو به جلوتر است. از این دیدگاه، هر چند که تشبیه، استوارترین پایهی ایماژها در این دفتر است و در رتبه دوم هم تشخیص کار خود را انجام میدهد؛ ولی با فراوانی ایماژ سر و کار نداریم؛ زیرا که متن بر پایه تصویر بسته نشده و به نظرم میرسد که ملکی سعی کرده مطالب و مفاهیم را با زبانی غیرایماژی و ساده و روان بیان کند. تشبیهاتی هم که به کار گرفته شدهاند، همگی کامل هستند و این کامل بودن تشبیه تأثیر فراوانی در پویایی متن داشته است.
زبان و ترکیب واژهها بسیار قوی و عمیق چیده شدهاند. این رویکرد در کنار مؤلفههای دیگر، سطح اندیشگی متن را بالا برده است. علاوه بر آن، رواننویسی که منجر به سادگی متن شده، از ویژگیهای این متن است. واژه، ترکیبات و ایماژها همسو با عاطفه هستند. خبری از سوررئالنویسی در این متن دیده نمیشود. متن بیشتر از هر چیزی سادگی و روانی را در نظر داشته است.
حضور پربسامد فعل و حذف نکردن آنها، در پویایی شعر این مجموعه، تأثیر مفیدی ایفا کرده و بسامد واژهها حسی، از جمله موارد دیگر پویایی متن است. از سوی دیگر حضور اشیاء مختلف و متفاوت و ورود دادن عواطفی که رویکرد و کنش حسی دارند از جمله مواردی که پویایی این متن را تضمین کرده و جملاتی زیبا و روان و دلنشین در بُعد زبانی تولید کرده است.
راوی اول شخص مفرد است و در تصویرسازیها از پرکارترین و پرکاربردترین عنصری محسوب میشود که شرکت فعالی در سازش و ساخت ایماژها دارند.
نظر شما