از مجموعه «فلسفه برای همه» منتشر شد
وفاداری کتاب «کوهنوردی و فلسفه» بهسنت سقراطی «خرمگس بودن» فیلسوفان
یادداشتهای کتاب «کوهنوردی و فلسفه» عمیقاً بهسنت سقراطی «خرمگس بودن» فیلسوفان وفادار مانده و برخلاف مطالب متداولی که به اسم فلسفه در رسانههای جمعی و مجازی منتشر میشود، بههیچ وجه قصد تأیید هرآنچه در جریان است را ندارد.
به تازگی کتاب «کوهنوردی و فلسفه» (چون که آنجاست) با ویراستاری استیفن ی.اشمیت و ترجمه محمدمهدی فلاح از سوی نگارستان اندیشه منتشر شده است. این اثر ترجمه کتاب کوهنوردی از مجموعه «فلسفه برای همه» است که از سوی انتشارات وایلی-بلکول در سال 2010 منتشر شده است. این کتاب در چهار بخش تنظیم شده است. ملحق شدن؛ چرا مخاطره کوهنوردی، در جستوجوی قله؛ پرورش کوهنورد، پاره کردن طناب؛ اخلاق کوهنوردی و کوهنوردی ترکیبی؛ فلسفه در زمینهای گوناگون بخشهای کتاب را دربرمیگیرد.
هدف از این مجموعه نشان دادن ارتباطی است که فلسفه میتواند با مسائل زندگی روزمره داشته باشد. میتوان مدعی شد که این کتاب در حقیقت کاربست نظریات فلسفی برای فهم ابعاد مختلف ورزش و هنر کوهنوردی است. در نتیجه کتاب برای سه قشر جذابیت خواهد داشت: نخست برای افرادی که در آکادمیهای فلسفه تحصیل و تدریس میکنند؛ چون میتوانند کاربست برخی اندیشههای فلسفی را در زمینهای مشخص (یعنی کوهنوردی) ببینید. دوم کوهنوردان حرفهای که میتوانند توجیه یا عدم توجیه برخی از وجوه کوهنوردی خود را به بیانی فلسفی ببینند و سوم مردمی که جزو هیچ یک از دستههای بالا نیستند ولی میتوانند با درآمیختن این دو حوزه اندکی از هر دو بیاموزند و با دیدن جزئیاتی که در این کتاب مورد توجه قرار گرفته از هر دو لذت ببرند.
جهان کوهنوردی
فلاح بر این باور است که سنت طولانی فلسفه در ایران، هنوز فلسفه برای بسیاری از ما واژهای رعبآور است و البته برای عدهای که به اقتضای نیازهای تکنولوژیکی و فنی بهدنبال بهینهکردن عالم و آدمند، عملی است بیهوده. در ایران هنوز بسیاری از نزدیک شدن به فلسفه پرهیز دارند و با نگاهی از دور، آن را پیچیده و فهمناپذیر مییابند. مشاهده بحثهای جاری در کلاسهای درسِ دانشگاه هم بر این رعب میافزاید و این وضع در مجموع باعث زیستن فیلسوفان در جزیرهای متروکه شده است. فارغ از بحثهایی که درباب ضرورت یا عدم ضرورت ورود فلسفه به زندگی روزمره مطرح است، بهنظر میرسد که این کتاب تلاش درخوری برای باز کردن مسیر رفتوآمدی به این جزیره باشد.
یادداشتهای موجود در کتاب عمیقاً بهسنت سقراطی «خرمگس بودن» فیلسوفان وفادار مانده و برخلاف مطالب متداولی که به اسم فلسفه در رسانههای جمعی و مجازی منتشر میشود، بههیچ وجه قصد تأیید هرآنچه در جریان است را ندارد. در مواردی نویسندگانِ یادداشتها حتی به نقد جامعه و منطق حاکم بر نظام اقتصادی آن، به نقد فیلسوفان بزرگی مثل ارسطو و نظرات برجسته و تأثیرگذار او، و به نقد اخلاقیات حاکم بر کوهنوردان پرداختهاند و از این جهت بهنظر میرسد که کتاب شایسته عنوان «فلسفه» باشد. البته ممکن است که برخی اصحاب فلسفه به نحوه پرداخت فلسفی برخی مقالات نقدهایی داشته باشند و دانش اندک من نیز میتواند مواردی از این دست را در کتاب بیابد. ولی در مجموع بهنظر میرسد که کتاب از عهده توجه فلسفی به مسائل مختلفی که در زمینه کوهنوردی مطرح است برآمده و در جهت بداهتزدایی از مفاهیم آن، گام بزرگی برداشتهاست؛ چه آنکه فلسفه در بدو امر رسالتی جز این ندارد.
فلاح در مقدمه کتاب مینویسد: «بهدلیل اینکه کتاب تکمؤلف ندارد و مجموعه یادداشتهایی است که غالباً توسط افرادی که هم کوهنوردند و هم مطالعات فلسفی دارند نوشته شدهاست، بهنظر میرسد که میتوان هر یادداشت را مستقل خواند و ضرورتی برای شروع از ابتدا و اتمام در انتهای کتاب نیست؛ کاری که مسلماً برای برخی ملالآور بهنظر میرسد. تنها مشکلی که ممکن است با خواندن مستقل یادداشتها پیش آید این است که در کتاب، صورت اصلی معادلهایی که برای واژههای تخصصی برگزیده شده فقط در اولین ظهورشان در پانویس درج میشوند و در صفحات بعدی دیگر ذکر نمیگردند. از آنجایی که برخی اصطلاحات در یادداشتهای مختلف به یک معنا بهکار گرفته نشدهاند و معادل مشابهی در ترجمه آنها نیافتهاند، امکان درج واژهنامهای برای ترجمه هم وجود نداشت. برای همین بهنظر میرسد که صرفاً باید به واژهنامه تخصصی کوهنوردی که در انتهای کتاب قرار گرفته اکتفا کنید. معادلهایی که در واژهنامه انتهای کتاب موجودند، در پانویسها با علامت * مشخص شدهاند و از توضیح بیشتر دربارۀ آنها اجتناب شده است. بنابراین شاید حین خواندن کتاب با واژههای مواجه شدید که غریب بهنظر برسند، ولی اگر دیدید که با * علامتگذاری شدهاند لازم است به این واژهنامه رجوع کنید؛ تجربهای که احتمالاً خواندگان انگلیسیزبان نیز در آن سهیم هستند.
از آنجا که برداشت من از کتاب این است که بیش از همه برای سومین مخاطبان (یعنی مردم غیرفیلسوف و غیرکوهنورد) نوشته شده، در ترجمه، روانی متن برای من بسیار مهم بودهاست. تلاش کردهام با افزودن توضیحاتی در درون []، این مطلوب را برآورده کنم. عباراتی که در [[]] آمدهاند افزودههایی هستند که نویسندگان انگلیسی معمولاً به نقلقولهایی دیگران افزودهاند و بدین ترتیب آنها را از افزودههای مترجم متمایز کردهام.
هر جا در متن نویسندگان اصلی به کتابی ارجاع داده بودند که پیشتر به فارسی ترجمه شدهاست، تا جایی که برایم مقدور بود به آن ترجمه رجوع کرده و براساس آن اصطلاحات کل یادداشت را ترجمه کردهام. هدف من از این کار بیشتر توجه به ترجمههای پیشین و عدم تلاش برای جعل واژههای بدیع (هرچند دقیق) بودهاست. به هر حال غالب افرادی که در ایران دست به ترجمه میزنند تلاش میکنند اندکی بر غنای مباحث مطرح در حوزه فکری بیافزایند و ارجاع به ترجمههای موثق اقتضای پویایی این جریان است. از آنجا که کتاب اصلی پانوشت نداشت، همه پانوشتهای کتاب از مترجم است و از ذکر افزونهای برای مشخص ساختن آن پرهیز شدهاست. این پانوشتها در متن با اعداد معمولی مشخص شدهاند. توضیحات نویسندگان اصلیِ یادداشت در انتهای یادداشت درج شدهاند و برای شمارهگذاری آنها از اعداد درون () بهره گرفتهام.»
کتاب «کوهنوردی و فلسفه» (چون که آنجاست) با ویراستاری استیفن ی.اشمیت و ترجمه محمدمهدی فلاح در 412 صفحه شمارگان 1200 نسخه و بهای 70 هزار تومان از سوی نگارستان اندیشه منتشر شد.
نظر شما