در مورد تاثیر فرهنگ بر توسعه تا به حال آثار زیادی به رشته تحریر درآمده است اما مردیها در این اثر یبش از هر چیز به دنبال یافتن این امر است که تا چه حد و چگونه توسعه اقتصادی و شهری بر اوضاع فرهنگی موثر خواهد بود.
مردیها در آغاز پیشگفتار کتاب مینویسد: «همگرایی فرهنگها در جهان معاصر واقعیتی است که به نظر میرسد نوعی همگرایی در باور به آن در حال تکوین است؛ حتی اگر تبیینی که از آن داده میشود و موضعی که در برابر آن گرفته میشود، متفاوت باشد. این همه سعی در تبلیغ تنوع فرهنگی حاکی از این هم هست که چیزی در خطر فرار گرفته و باید در مقابل آن مقاومت کرد. سخنانی که انحصار طلبی فرهنگی برخی ملتها و دولتها را سبب اصلی همگرایی فرهنگی معرفی میکند، مدافعان فراوان دارد و لابد کمبودی در ادبیات ناظر به آن احساس نمیشود. باری، فراتر از جدالهای ایدئولوژیک و جنگ سیاسی، این پرسش مهم است که از منظر علمی سبب چیست و چه نسبتی میان فرهنگ و سایر اضلاع زیست جمعی وجود دارد» همانطور که مولف در پیشگفتار کتاب تایید میکند در مورد تاثیر فرهنگ بر توسعه تا به حال آثار زیادی به رشته تحریر درآمده است اما مردیها در این اثر یبش از هر چیز به دنبال یافتن این امر است که تا چه حد و چگونه توسعه اقتصادی و شهری بر اوضاع فرهنگی موثر خواهد بود.»
نویسنده برای رسیدن به این مهم کتاب خود را به دو بخش اصلی و پنج فصل تقسیم کرده است. بخش اول یا عنوان «مدنیت و فرهنگ» شامل سه فصل ابتدایی کتاب یعنی «ملاحظات مفهومی و رویکردی»، «سازههای فرهنگی و اقتضائات محیطی»، و «فرهنگ شهر و فرهنگ جهان» میشود و بخش دوم با عنوان «تحول فرهنگی» نیز به دو فصل پایانی یعنی «تغییر سیاست و توابع آن» و « در غیبت تحولات مدنی» اختصاص یافته است.
مولف در بخش اول و پیش از ورود به بحث اصلی سراغ ملاحظات مفهومی و رویکردی میرود و با پرداختن به مفاهیمی از جنس فلسفه علوم انسانی تلاش میکند تا چارچوب نظری را در ذهن خوانندگان قوام ببخشد یکی از مواردی که در این زمینه مورد توجه قرار گرفته است، تمرکز بر واژه فرهنگ است و این که دو رویکرد مختلفی که به این واژه وجود دارد چه تفاوتی در بحث «نقش فرهنگ» ایجاد میکند. نویسنده در فصل اول کتاب توضیح میدهد که برای پیشبرد بحث خود چرا به سراغ اشکال ابتدایی فرهنگ رفته است و بیان میکند که تحلیل و تببین علی فرهنگ با چه پیچیدگیهایی روبه روست. در ادامه و در فصل دوم و در بررسی موقعیت فرهنگ در برخورد با عوامل دیگری چون روح ملل، جغرافیای فرهنگی، اختراع ابزارهای نرم و .. مولف این پرسش نظری را مطرح میکند که چه نسبتی میان فرهنگ و واقعیتهای صلب و سختافزاری زندگی وجود دارد؛ از امور ثابتی چون وضعیت آب و هوا و زمین تا امور متغیری چون فضای زندگی، امکانات شغلی، معماری، راه و ..... او پس از پرداختن به این تاثیرات از حیث محیط طبیعی و جغرافیایی در میان جوامع بدوی و پیشامدرن، در فصل سوم تاثیر عوامل محیطی ساخته شده توسط انسان مانند شهر مدرن و امکاناتی چون بزرگراه، خودرو، برج، پارک و ... را مورد توجه قرار میدهد و این ادعا که گرایشهای فرهنگی بر شهرها تاثیر میگذارند و همین موضوع سبب تفاوت شهرها در شرق و غرب میشود را بررسی میکند.او در این بخش بیان میکند که فرهنگ نه شکوهی دارد و نه به آن مفهوم اصیل است و به سادگی زیر دست تمدن مینشیند.
نیمه دوم کتاب با پشتوانه بحثهای نظری بخش اول به دنبال کاربست مفاهیم توضیح داده شده به دورهای خاص از تاریخ ایران است. مردیها در دیباچه کتاب در توضیح این بخش مینویسد: «در عصر پساجنگ، تغییرات مهمی در عرصه توسعه بنیادهای اقتصادی کشور و مدرنیزاسیون شهری، گسترش مشاغل و درآمدها، وفور امکانات تولیدی، وارداتی به وقوع پیوست و همزمان شاهد تغییر جدی در فرهنگ و گرایشهای فرهنگی و سبک زندگی در بخشهای گستردهای از جمعیت ایران بودهایم. سوال این است که علاوه بر اثرات متقابل تعاملی اینها بر یکدیگر، کدام یک از این دو تغییر نسبت به دیگری شان علی و ایجادی بیشتری داشته است و تا چه میزان میتوان شواهدی آورد بر این که تحولات و پیشرفتهای کالبدی، عامل و زمینهساز تحولات فکری و رفتاری شده است.»
او در بخش دوم کتاب تمرکز خود را بر این پرسش معطوف میکند و با ارجاع به تاریخ عینی پس از جنگ در پی پاسخ به آن برمیآید. مردیها در صفحات پایانی کتاب و در بخشی از نتیجهگیری این اثر مینویسد: «آیا سخن این نوشتار مشعر بر این است که هر چه توسعه با سرعت بیشتر در ایران پیش برود بهتر است، یا این که معنای مردم شناختی فرهنگ تماما در سطح فرهنگ به کلی محو و مضمحل میشود و این چیز خوبی هم هست؟ پاسخ من به این سوالات منفی است. هر چه پیشتر میرویم، باید با ملاحظات احتیاط آمیز بیشتری همراه شود؛ هم به سبب کنترل توقعات فزاینده که رضایت اندکی به همراه دارد، هم به انگیزه ملاحظه محیطزیست و امکانات منابعی. فرهنگ مردمشناختی البته تا حدود زیادی تبخیر و تهنشین میشود، باری رسوب آن در قالب هنر جایی برای بقای فرهنگ قدیم فراهم میکند. این بقا تنوع فرهنگها را در حدی که به هویت تخاصمی و مقاومت مقابل عقل و علم منتهی نشود و الهام بخش هنر باشد، نگه میدارد. در آینده ما ایرانیان هر میزان از بحرانهای دیگری را که از سر بگذرانیم، سرانجام ناگزیر به وضعیتی با ثبات که تابع معدل وضع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بینالمللی است خواهیم رسید.»
«تمدن و فرهنگ: همگرایی فرهنگی در جهان و تحول فرهنگی ایرانیان» به قلم مرتضی مردیها در 340 صفحه، شمارگان 770 نسخه و قیمت 58500 تومان توسط نشر ثالث منتشر شده است.
نظر شما