احسان رضایی، روزنامهنگار و داستاننویس در رابطه با استفاده از اساطیر کهن ایرانی در داستان، با بیان اینکه داستاننویسی مدرن از دل خواندن داستانهای کهن میآید، بیان کرد: برای نوشتن داستان مثل هر اثر ادبی و هنری دیگری باید ابزارمان را بشناسیم. همانطور که یک نجار نیاز به شناسایی کامل چوب و ابزارهای خود دارد، ادیب هم باید ابزار کارش را که همان کلمه است، بشناسد.
وی ادامه داد: آدمهایی که داستاننویساند، میدانند صفت چیزی است که دریافت نسبی دارد. مثلاً واژه گرم برای آدمهایی با جغرافیای مختلف متفاوت است و به همین خاطر داستاننویس از توصیف و صحنه بهجای صفت استفاده میکند، بهجای اینکه بگوید «هوا گرم است» میگوید «عرق از سر و صورتم میریخت» و این به خواننده تصویر میدهد.
این نویسنده و منتقد ادبی، گلستان سعدی، تذکره الاولیا و منطقالطیر عطار را سه شاهکار نثر فارسی برشمرد و یادآور شد: بعید است فردی ادعای ادیب بودن بکند و این سه شاهکار را نخوانده باشد. بهخصوص وقتیکه بخواهیم داستان فانتزی بنویسیم، نیاز به خواندن متون کهن بیشتر است؛ وقتی چیزی در دنیای واقعی وجود ندارد پس لغت هم ندارد و باید برای آن لغت بسازیم و برای این کار نیاز داریم که لغت را بشناسیم و با استفاده از ابزار متون کهن بتوانیم لغاتی را ایجاد کنیم که خوشآهنگتر است.
رضایی بر اهمیت داشتن تجربه زیسته نویسنده تأکید کرد و افزود: هر نویسنده باید تجربیات مشابه با آنچه از آن مینویسد، داشته باشد یا حداقل دیده یا شنیده باشد. اگر کسی داستانش در دوره قاجار میگذرد باید یادداشتها و سفرنامههای آن زمان را بخواند و با شیوه زیست آنها آشنا شود.
وی به ریشهیابی اساطیر کهن اشارهای کرد و گفت: بسیاری از این اساطیر و قصههای کهن به دلیل این بوده است که مردم ریشه یک پدیده طبیعی را نمیدانستند و برای آن بر اساس تخیل خود قصه خلق میکردند، مانند گازهای کوه آتشفشانی دماوند که به ضحاک ربطش میدادند. این موضوع ناشی از عدم شناخت طبیعت و قوانین فیزیک و شیمی بوده است اما تعداد زیادی از آنها هم ناشی از توسعه قصه بوده است که میشود از این قصهها الهام گرفت.
دال مرکزی سنت ایرانی، قرآن است
در ادامه ابراهیم اکبری دیزگاه به نقدهایی در رابطه با رمان ایرانی پرداخت و گفت: رمان در ایران هنوز شکل نگرفته است. رمان در سیستم آموزشی جدی گرفته نمیشود و در پیش و پس از انقلاب، سیاسی شده است.
وی با اشاره به ماهیت رمان بیان کرد: مواجههای مختلفی میتوان در برابر رمان داشت که نخستین برخورد تفریح و تفنن است و این هم اصلا بد و مذموم نیست و حتی هنوز بخش اعظمی از فعالان فرهنگی هم هستند که نگاهشان به رمان این است که کارکرد تفریحی و تفننی دارد.
اکبری دیزگاه بخش اعظم تولیدات رمان ایرانی را در همین بخش برشمرد و تصریح کرد: یک نگاه دیگر هم به رمان وجود دارد که نگاه ابزاری است و صاحبان ایدئولوژی از آن بهره میبرند. برای مثال مارکسیستها و کمنویستها رمان «مادر» ماکسیم گورکی را برای ارائه ایدئولوژی خود به کار میگیرند و با آن میخواهند به تبلیغ ایدئولوژی کمونیست بپردازند.
نویسنده کتاب «برکت» با بیان اینکه دو وجه دیگر نیز در رمان داریم که میتواند به ما در نوشتن رمان کمک کند، اضافه کرد: یک وجه به ماهیت رمان برمیگردد. رمانهای دنیا خاصیت آینهگی دارد و همانطور که در نگاه کردن به آیینه افراد خودشان را میبینند؛ رمان هم همین خاصیت را دارد و باید کاری کند که به انسان به هویت خودش بیاندیشد. نویسنده خوب نویسندهای است که در رمان خود را کشف میکند.
این نویسنده نگاه دیگر به رمان را نگاه تذهیبی و کاتارسیستگونه خواند و افزود: در برابر یک اثر ادبی باید یک نوع پالایش و تذهیب صورت بگیرد. چه بسا ما رمانی بنویسیم که با استفاده از آن خود شناسی خود را مورد پالایش قرار دهیم!
نویسنده داستان «شاهکشی» با بیان اینکه نویسنده باید به سنت خود در نگارش رمان توجه کند، افزود: سنت مجموعهای از اندیشهها و افکار است. که به شکلگیری «انسان ایرانی» جهت میدهد و دال مرکزی سنت ایرانی قرآن است.
داستان اگر چالش بزرگ نداشته باشد، جذاب و گیرا نمیشود
در بخش دیگری از این برنامه علیاصغر عزتیپاک با تأکید بر اهمیت سن شخصیت در رمان نوجوان گفت: رمان نوجوان لزوماً به معنای داشتن شخصیت نوجوان نیست اما داشتن شخصیت نوجوان در روند داستان مؤثر خواهد بود، مثلاً وقتی درباره امام علی (ع) برای مخاطب نوجوان قرار است داستانی بنویسیم، بهتر است یک راوی نوجوان خلق کنیم و ماجرا را از نگاه او روایت کنیم.
نویسنده کتاب «باغهای همیشه بهار» با بیان اینکه برای نوشتن از نوجوان باید به جهان نوجوانها کوچ کرد، توضیح داد: اگر میخواهید با نوجوان همزبان شوید یا با او همراه شوید، باید سعی کنید بروید ببینید که نوجوان جهان را چطور میبینید و این اتفاق برای نویسندههای جوان راحتتر است به این دلیل که میتوانند راحتتر خود را به جهان نوجوانی نزدیک کنند.
وی گفت: توجه به افکار، آرزوها و عقاید شخصیت نوجوان داستان برای مخاطب نوجوان بسیار اهمیت دارد و رمان نوجوان ترکیبی از تجربه و تخیل است. اگر نویسنده گذشته خودش را برای نوجوان امروزی بهعنوان داستان نوجوان ارائه دهد درواقع یک کتاب تاریخ نوشته است و این هر چه که باشد، داستان به معنای مالوفش نیست.
این نویسنده تفاوت تاریخ با داستان را در تخیل و خیال برشمرد و گفت: جابهجایی عناصر تجربههای نویسنده در متن روایت داستانی سبب میشود که داستان درگذشته نماند و به آینده کوچ کند. مثلاً اگر جایی موقعیت پدر خشن در یک خاطره نویسنده تبدیل شود به مرد همسایه خشن موقعیت هم بهکلی متفاوت میشود.
وی بابیان اینکه گرههای زندگی نوجوان در داستان نوجوان باید شناخته شود، اضافه کرد: گیجی حاصل از تحولات دوران نوجوانی باید در داستان نوجوان لحاظ شود. وقتی اکثر نوجوانان در این سنین به تنهایی روی میآورند یعنی یک گره روانی برای آنها ایجادشده است که آن گره را باید کشف کرد و به مدد ادبیات گشود.
نویسنده رمان «تشریف» با اشاره به اینکه در داستان نوجوان باید دقت کرد که طرح داستان فریبکارانه و دغل بازانه نباشد، افزود: چو نوجوان به سادگی متوجه دغلکاریها میشود و بلافاصله نسبت به متن و داستان بیاعتماد میشود. این یعنی که تمام بافتهها اثرشان را از دست میدهند. نویسنده نباید از به وجود آوردن چالشهای بزرگ برای شخصیت بترسد. داستان اگر چالش بزرگ نداشته باشد جذاب و گیرا نمیشود.
نظر شما