این موفقیت به خاطر وجود «کتابخانه عمومی مستقل فرهنگ» و تلاشهای «محمد رایجی» فرهنگی بازنشستهای است که بیش از نیمی از عمر خود را بهپای آن گذاشته و خود را خادم فرهنگ، کتاب و مردم میداند.
به بهانه کسب این موفقیت برای «بالا جاده» با «محمد رایجی» معلم بازنشسته و مؤسس کتابخانه عمومی غیردولتی و مستقل «فرهنگ» در بالاجاده، درباره روستا و کتابخانه، وضعیت فرهنگی بالاجاده و نیز جشنواره روستاها و عشایر دوستدار کتاب به گفتوگو نشستیم که در ادامه از نظر مخاطبان میگذرد.
لطفاً در ابتدا کمی درباره علاقه خودتان به مسائل فرهنگی و ترویج آن و نیز راهاندازی کتابخانه بفرمایید.
ریشه علایق و وابستگیام به فعالیت فرهنگی و کتاب به دهه ۵۰ شمسی و دوران دانشآموزی برمیگردد. من در یکی از اتاقهای کاهگلیِ ساختهی دست خودم و در یک قفسه چوبی با کمتر از صد جلد کتاب، اولین کتابخانه کوچکم را راهاندازی کردم و به دوستان و آشنایان و همکلاسیها کتاب امانت میدادم. هنوز آثار و یادگاری از آن کتابها که تاریخ و مکان خرید در آنها ذکر شده و مربوط به اوایل دهه پنجاه است، در کتابخانهام به چشم میخورد؛ بنابراین آغاز بنا و شروع فعالیت جدی کتابخانه مستقل فرهنگ به تابستان سال ۵۷ برمیگردد.
در این راستا حتی برای همراهی و مشارکت به جریان انقلاب مردم و در زمینه آگاهیبخشی و ارتقاء سطح بینش و خرد جمعی و تزریق شور همراه با شعور به بدنه جامعه انقلابی و بنا به رسالت و وظیفه دینی و ملی و انسانی، در حد بضاعت اندک خودم کتابهایی تهیه (گرچه قیمتها نازل و بر پایه ریالی بود) و در محلی عمومی (در جلوی مسجد مهدیه روستا) و در محل تجمع و عبور و مرور مردم عرضه میکردم که این مسئله در آن دوران قبل از انقلاب در روستا بیسابقه بود (بهعنوان یک نمایشگاه کتاب محدود و ساده و سیار).
برای ترویج کتابخوانی و رساندن کتاب به دیگران و ایجاد انگیزه نیز به شیوههای مختلف کار میکردم که از این جمله میتوانم به دعوت و کشاندن علاقهمندان به کتابخانه، بردن کتاب به خانهها وادارات و بهویژه مدارس و امانت دادن کتابها به دانشآموزان (البته با همکاری نمایندگان هر کلاس) و معلمان و... همچنین خلاصهنویسی کتابها در دفترهای متعدد برای تسهیل و راحتی و رغبت مطالعه و کتابخوانی به افراد و یا نشستهای فرهنگی و کتابخوانی اشاره کنم.
همچنین جا دارد اشاره کنم که در سال ۱۳۶۳ بهعنوان یک معلم حقالتدریس به تهران مهاجرت کردم و تا سال ۱۳۸۶ در این شهر سکونت داشتم؛ و حضور در تهران باعث شد بسیار جدیتر پیگیر هدفم بشوم. در نمایشگاههای سالانه کتاب به دیدن نویسندگان میرفتم و برای جمعآوری کتاب تلاش میکردم. این بازه زمانی سختترین دوران فعالیتم بود. دهها جلد کتاب را در یک روز تهیه میکردم و برای کاهش هزینه نقل و انتقال، خودم آنها را حمل میکردم. گاهی چند بسته مختلف داشتم و باید طی چند مرحله و ۱۰۰ متر به ۱۰۰ متر جابهجایشان میکردم تا مثلاً به ایستگاه اتوبوس و مترو برسانم. بالا بردن کتابها از پلههای مترو هم بسیار سخت بود. بعد هم باید آنها را به منزلم در جنوب تهران میبردم، اما هر چه بود گذشت و تمام شد.
ارسال کتابها از تهران به گرگان و از گرگان به «بالا جاده» قسمت دوم کارم بود. آن زمان با اتوبوسهای اسلامشهر به گرگان کتابهایم را میفرستادم. گاهی اوقات یک بلیت اضافه میخریدم تا کتابها در صندلی کنار دست خودم باشد و بهسلامت به گرگان برسد. از گرگان هم معمولاً کتابها را با وسیله نقلیه بستگان تا کتابخانه میآوردم تا اینکه نتیجه کارمان این شد که مشاهده میکنید.
به فعالیتهای ترویجی خودتان در سال 57 و در سرآغاز انقلاب اسلامی اشاره کردید. لطفاً کمی هم درباره روستای بالا جاده و ظرفیتهای فرهنگی آن بهخصوص در حوزه کتاب و کتابخانه بفرمایید.
روستای بالا جاده در دامنه شمالی البرز و در ۳۹۲ کیلومتری تهران و در ۷ کیلومتری کردکوی و ۳۰ کیلومتری گرگان در استان گلستان واقع شده است. شغل اصلی مردمان درگذشته بیشتر کشاورزی و دامداری و امروزه باغداری و زنبورداری و صنایعدستی و تبدیلی و سایر حرف و صنعتها به آنها اضافه شد. ولی به خاطر وضعیت اقتصادی روستا و ناکارآمدی و درآمد پائین مشاغل ذکرشده اکثر جوانان به شهرهای مختلف مهاجرت و جذب سازمانها وادارات و مشاغل آزاد شدند ولی علقه و از ریشه خویش نبریدند و به مناسبتها مختلف به زادگاه و روستا در رفت و آمدند. جمعیت فعلی روستا حدود ۳۵۰۰ نفر است ولی در مجموع و بهطور شناور و مستقر در شهرهای دیگر به سقف بالای ۱۵ هزار نفر میرسند.
اما در «بالا جاده» فعالیتهای فرهنگی و بیشتر مذهبی پراکنده از گذشته در جریان بود ولی نه بهصورت منسجم و دائمی و نتیجهبخش و جریان آفرین؛ همچنین کتابخانههای محدود و موسمی و فصلی نیز بهوسیله مدارس و بعضی از هیئتهای مذهبی و تشکلهای سیاسی و انقلابی درگذشته در حد گنجایش چند قفسه و بیشتر موضوعات مذهبی و برای مخاطبان خاص نیز پا گرفت، بهویژه در اوان انقلاب و در دوران شور انقلاب و تحولات روز به فعالیت پرداختند ولی استمرار نیافت.
امروز نیز تنها در یکی از مساجد کانونی پا گرفت و کتابخانهای نیز ایجاد شد ولی کتابهایی با موضوعاتی بسیار محدود (تا ۲۰۰۰ جلد) و فعالیت بسیار محدودتر مشغول به خدمترسانی هستند؛ چون صرفاً مخاطبان خاص و دربازه زمانی اوقات نماز جماعت به ارائه خدمت میپردازند.
اگر تفسیر به خودنمایی و بزرگ جلوه دادن کار خودم نشود، باید به عرضتان برسانم که این خادم کوچک فرهنگ و کتاب در عمر بالای ۶۰ ساله خودش زمینههایی در ترویج و تشویق کتابخوانی در روستا بهعینه ندیدم و اگر در افرادی بهصورت نادر انگیزه و علاقهای مشاهده شد و با کتاب و مطالعه اُنس دیرینه یافتند، خودجوش و شخصی و درونی بود که خودم نمونهی عینی اینگونه انس با کتاب هستم.
اما ما سعی کردیم چه در گذشته و بهویژه پس از مجوز قانونی از نهاد کتابخانههای عمومی استان و کشور برای تأسیس کتابخانه عمومی مستقل در سال ۹۷ پس از چهل سال فعالیت غیررسمی و در یک اتاق ولی با واگذاری الباقی اتاقها و فضای در حدود ۱۱۰ مترمربع از طرف مالک (پدر) به اینجانب بهعنوان سهمالارث و دارای بافت قدیمی وجوبی و با قدمت ۷۰ ساله که در ملک شخصی و مسکونی و موروثی ایجاد شد، با کمک هیئت امنایی که مرکب از ریاست شورا، اعضای هیئتعلمی دانشگاه و دانشگاهیان و حوزویان و فرهیختگان روستا است، به فعالیتهایی در زمینه رونق و ترویج کتابخوانی پرداخته و بپردازیم که میتوانم به ایجاد و تأسیس کانال کتابخانه و انعکاس اخبار و رویدادها و فعالیتهای فرهنگی کتابخانه بهویژه معرفی کتابهای مختلف و یا تکهها و عبارتهایی برگزیده از کتابها و یا انتخاب جملات و کلماتی از بزرگان در باب کتاب و کتابخوانی اشاره کنم.
همانطور که عرض کردم کتابخانه در سال 97 بهطور رسمی تأسیس و آغاز به فعالیت کرد. در حال حاضر بالای 16 هزار جلد در موضوعهای گوناگون، بیش از 6 هزار نسخه از نشریات مختلف، بیش از 2 هزار نرمافزار صوتی و تصویری و نوارهای کاست و ویدئویی با محتوای غنی فرهنگی، علمی، هنری و تاریخی و مفاخر و چهرهها و مستندهای ارزنده، بیش از ۵۰۰ پرونده و بانک اطلاعاتی از مطبوعات کشوری ویژه مفاخر و شخصیتهای فرهنگی، علمی، هنری دانشگاهی و حوزوی و همچنین پروندههای موضوعی. لازم به ذکر است که مؤسس برای ارائه اکثر پروندههای موجود، موفق به دیدار با صاحبان پروندهها که اکثراً چهرههای شاخص کشوری شده و یادداشتهای آنها را نیز بر روی این مجموعهها دریافت کرده است. وجود بیش از ۱۵۰۰ جلد کتاب دریافتی و اهدایی و ارسالی از طرف خالقان آثار و کتابها و نویسندگان و بعضاً با یادداشتهای تقدیمی، وجود بیش از ۱۰۰۰ جلد کتاب از نویسندگان و اصحاب قلم روستا و استانی (گلستان و مازندران) و کشوری با موضوعات روستا و استان شناسی و به عبارتی کتابهای گلستان و مازندران پژوهی و کلیات و موارد عمومی و موضوعی پراکنده، نمونهای از داشتههای کتابخانه است.
اگرچه تابهحال بهصورت گذرا و پراکنده (نه عمیق و کامل) در جریان جشنواره بودم، ولی از آنجائی که در جریان چندوچون آن نبودم و به نتایج جشنواره واقف نیستم، نمیتوانم قضاوت درست داشته باشم؛ ولی یقیناًتح اگر صرف فراخوانی و ارسال فرم و شرکت در جشنواره و انتخاب برگزیدگان و جوایز مقطعی و بهیکباره منتهی نشود و دبیرخانه دائمی و حمایت مستمر و همهجانبه باشد و رایزنی و مشاوره و مساعدت دائمی برقرار شود و فعالیتها رصد و نظارت مستمر باشد و کارشناسان و متخصصین و محققین در امر کتاب و کتاب داری در دبیرخانه به کار گمارده شوند و به یاری کتابخانههای روستایی و عشایری بشتابند و از برج عاج و مرکز نشینی پایین و بهدرآیند (در امر راهنمایی، کارگاههای آموزشی و سرکشی و حضور و سایر پشتیبانیها و حمایتها) و با پذیرش و تحمل سختی سفر، در کتابخانههای روستایی و عشایری حضور یابند، فلسفه وجودی جشنواره و دبیرخانه بیشتر بروز و ظهور مییابد و اهداف و نتایج پیشبینیشده محقق میشود.
نظر شما