شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۰۹:۲۲
توسعه‌یافتگی پا‌به‌پای روان‌شناسی

روان‌شناسان در جوامع توسعه‌نیافته تاکنون عمدتاً کوشش کرده‌اند تا افراد را با محدودیت‌های وضع موجود سازگار کنند و صرفاً آلام آن‌ها را تقلیل دهند. اما کار مهم‌تر آن‌ها باید در جهت ریشه‌یابی عادت‌های رفتاری نادرست افراد باشد تا مسیر توسعه هموار شود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) «روان‌شناسی و توسعه» مجموعه مقالاتی در باب روانشناسی و توسعه است که با گردآوری و ترجمه سعید عبدالملکی و توسط انتشارات ترجمان در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است.

همانطور که از عنوان کتاب برمی‌آید آنچه در این اثر مورد توجه است نسبت میان دو مفهوم روانشناسی و توسعه است. همانوطور که در توضیح پشت جلد در نسبت میان این دو می‌خوانیم: «گرایش‌های رفتاری افراد یک جامعه و ویژگی‌های روان‌شناختی آن‌ها نقش مهمی در توسعه پیدا کردن آن جامعه دارد. روان‌شناسان در جوامع توسعه‌نیافته تاکنون عمدتاً کوشش کرده‌اند تا افراد را با محدودیت‌های وضع موجود سازگار کنند و صرفاً آلام آن‌ها را تقلیل دهند. اما کار مهم‌تر آن‌ها باید در جهت ریشه‌یابی عادت‌های رفتاری نادرست افراد باشد تا مسیر توسعه هموار شود. گرایش‌هایی همچون خلاقیت، انگیزه، مثبت‌نگری، اعتمادبه‌نفس، عزت نفس، امید به آینده، خودکارآمدی، سرمایه اجتماعی، و سرمایه روانی باید با کمک روان‌شناسان یک جامعه تقویت شود. کتاب حاضر مجموعه ۷ مقاله در باب رابطه روان‌شناسی و توسعه است که اهمیت آن را در توسعه جوامع نشان می‌دهند و نقشی که باید روان‌شناسان در جامعه ایفا کنند را روشن می‌کنند.»

اگر به عناوین هفت مقاله منتشر شده در کتاب توجه می‌کنیم می‌توانیم شمایی کلی از اهداف این اثر را دربیابیم: جهت‌گیری‌های سازشی و زایشی در روانشناسی از فتحعلی م. مقدم، مقاله دوم روانشناسی و توسعه: یک مسیر مفهومی از ارشد زمان و رأفت معظم زمان، روانشناسی در دنیای در حال توسعه فتحعلی م. مقدم و دونالد م. تیلور، روانشناسی و توسعه ملی نوشته فتحعلی م. مقدم، چینتیا بیانچی، کاترین دانیلز، مایکل جی. آپتر و روم هَرِیْ، روانشناسی در کشورهای درحال توسعه تألیف هیلده ون ولائندرن، توانمندسازی روانشناختی و توسعه به قلم اس. ای.الادیپو و نقش روانشناسی در توسعه ملی از امیر ه. مهریار.

در ادامه نگاهی اجمالی به مباحث منتشر شده در این اثر می‌اندازیم: در مقاله اول نویسنده به سراغ دو شکل از جهت‌گیری در روانشناسی رفته است؛ جهت‌گیری سازشی و جهت‌گیری زایشی. همانطور که مترجم در پیشگفتار کتاب توضیح می‌دهد: «روانشناسی سازشی در زمینه حل مشکلات فردی و سازگار کردن فرد با روند جاری فعالیت می‌کند و رابطه مستقیمی با شکل گیری تغییرات اجتماعی ندارد. به عنوان مثال، به تلاش‌ها و اقدامات روانشناسان بالینی می‌توان اشاره کرد که افراد را برای سازگاری بهتر و مواجهه با شرایط مختلف زندگی راهنمایی می‌کنند، با اینکه ممکن است ریشه بیماری روانی آنها در بافت اجتماعی نهفته باشد. بنابراین روانشناسی سازشی با سازگاری و ثبات اجتماعی سروکار دارد و از لحاظ موضع گیری سیاسی تمایل به حمایت از وضع موجود دارد اما روان شناسی زایشی دغدغه بزرگ‌تری را دنبال می‌کند و آن خلق یک روانشناسی بومی ویژه جهان سوم است که سعی دارد از دانش روانشناسی برای کمک به پیشرفت همه‌جانبه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بهره مند شود.»

مقاله دوم به لزوم توجه روان‌شناسی بر کلان جامعه می‌پردازد و توضیح می‌دهد جوامع توسعه نیافته دچار نوعی درماندگی آموخته شده جمعی هستند و لازم است ابتدا باید بر اساس دیدگاه فروید یک آسیب شناسی روانی انجام شود و سپس، بر اساس مدل شناختی، فرد مبتلا به بیماری شناختی، افسردگی و درماندگی اجتماعی را درمان کرد و بر اساس مدل افزایش خودکارآمدی بندورا به توانمندسازی راد همت گماشت. همچنین باید از طریق درمان شناختی-رفتاری به کنترل جامعه دست زد.

 در مقاله سوم روان‌شناسی توسعه بر اساس دو مفهوم «درک دوگانه» و «رشد موازی» مورد توجه قرار گرفته است. همانطور که مترجم کتاب توضیح می‌دهد، مفهوم رشد موازی به توسعه نهادهای مختلف در یک جامعه اشاره می‌کند که یا روابط محدودی با هم دارند، یا هیچ رابطه ملموسی با یکدیگر ندارند ولی به نهادهای خارج از آن جامعه پیوند خورده‌اند و به آنها وابسته هستند. این موازی گرایی و دوگانگی روح تفاهم و همکاری را در آن جامعه ناممکن کرده و مانع پیش‌روی روانشناسی کاربردی و بومی در کشورهای در حال توسعه می‌شود.
 
ارتباط دوسویه روان شناسی و توسعه ملی موضوعی است که در مقاله چهارم پیرامون آن بحث شده است. محور اصلی این مقاله دو نظریه «تقلیل گرایی اجتماعی» و «معکوس» است؛ نظریه تقلیل‌گرایی اجتماعی در زمینه توسعه ملی معتقد است که تغییر و توسعه «از بالا به پایین» اتفاق می‌افتد. به این معنا که تغییر در سطح «کلان» جامعه بسیار سریع‌تر از سطح «خرد» امکان پذیر است، چرا که رفتارهای روزمره افراد به دلیل قالبی بودن در برابر تغییر مقاومت می‌کنند. نظریه معکوس براساس تغییر و توسعه در هر دو وضعیت خرد و کلان استوار است و مطابق آن لازم است به معانی رفتار، در سطح فردی و اجتماعی و همچنین پیوند میان این دو، توجه کرد.

در مقاله پنجم، به نقش روانشناس به عنوان «تسهیل کننده» و «ظرفیت ساز» جوامع محلی پرداخته شده و مقاله ششم بررسی و اثبات اهمیت توانمندسازی روانی توده مردم و بالأخص جوانان برای بهبود توسعه ملی را مورد توجه قرار داده است.

نویسنده مقاله هفتم در رویکردی متفاوت معتقد است روانشناسی، به عنوان یک حرفه یا علم، نقش مهمی در ارزیابی تاریخی کشورهای صنعتی ایفا نکرده است و علاوه بر این مشکلات کشورهای درحال توسعه اساساً سیاسی و اقتصادی است و روانشناختی کردن آنها ممکن است هم بی فایده و هم غیراخلاقی باشد. با این حال روانشناسان می‌توانند، با مطالعه راه‌ها و ابزارهای تغییر رفتار افرادی که منابع مادی جهان را در مهار خود دارند، به ملت خود بهتر خدمت کنند.

کتاب «هفت مقاله درباره روان‌شناسی و توسعه» با گردآوری و ترجمه «سعید عبدالملکی» در 184 صفحه، شمارگان 500 نسخه و با قیمت ۳۲ هزار تومان به همت انتشارات ترجمان در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است.
 
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها