اشتاینبک نویسنده رمان موشها و آدمها در نامهای به برندهشدن نمایشنامهای بر اساس رمانش واکنش عجیبی نشان داد.
رمان موشها و آدمها داستان سرگذشت غمانگیز دو کارگر مهاجر، جُرج میلتون و لِنی اسمال است که در رکود بزرگ آن روزگار در کالیفرنیا به دنبال یافتن کار به هر سمتوسویی روانه میشوند و در فکر دستوپاکردن مزرعهای برای خودشان هستند. اشتاینبک به بهانه معرفی این دو شخصیت تصویری روشن از زندگی کارگران فصلی و پارهوقت در مزارع و کشتزارها در دههٔ ۱۹۳۰ آمریکا به دست میدهد؛ تصویری که در عین شفافیت در تودهای از کسالت و غبار فرورفته است.
نمایش ساختهشده بر اساس این رمان در همان سال اجرای نمایش توانسته جایزه حلقه منتقدان فیلم نیویورک را کسب کند؛ ولی اشتاینبک به این اتفاق و برندهشدن نمایشنامهای بر اساس رمانش واکنش عجیبی نشان داد. نویسنده موشها و آدمها بعد از انتشار خبرهای مربوط به اعلام جایزه حلقه منتقدان در تلگرافی نامهای خطاب به ناشر خود نوشته است که در نوع خود جالب توجه است.
اشتاینبک مینویسد: مردم! من همیشه حلقه منتقدان را دشمن طبیعی نویسندگان میدانستم و حالا احساس بهتری دارم؛ ولی مثل ترس از درازکشیدن کنار شیر این بینظمی در تعادل طبیعی ممکن است منجر به طاعون نمایشنامهنویسی شود که البته من به خاطر نظر خوب شما مفتخر به آن هستم؛ ولی خرسندی خودپسندانه من با مورد تحسین قرارگرفتن جرج کافمن و بازیگران بیشتر از من خراب شد.
این نامه تلگرافی اشتاینبک در آن زمان از سوی بسیاری با تفسیرهای مختلف روبرو شد و حتی بعضی آن را بیاحترامی به نویسندگان و منتقدان ارزیابی کردند. معمولاً واکنشها به نامه اشتاینبک مثبت نبود که خود نویسنده در نامهای دیگر به ناشرش الیزابت اوتیس به این واکنشها شکایت میکند و مینویسد: به نظر میرسد جاهای زیادی برای گذاشتن پایم وجود داشته باشد؛ حتی زمانی که نخواهم قدم از قدم بردارم.
اشتاینبک حتی بعد از این در نامهای خطاب به جرج ناتان رئیس حلق منتقدان فیلم نیویورک مینویسد که منظورش از طاعون توهینکردن به نویسندگان نمایشنامه در بازار فیلم آمریکا نبوده است و حتی آن را طاعونی زیبا خطاب میکند که از ابتلا به آن احساس افتخار میکند.
نظر شما