«همه» داستان شخصیت است
علیاصغر عزتیپاک مدیر مدرسه رمان شهرستان ادب در ابتدای این جلسه با ابراز رضایت از تازههای این نشر گفت: خیلی خوشحالم که این کتابها باعث سربلندی و آبروی ناشر و نویسنده شدهاند. کتابهایی که آدم میتواند بهراحتی به مخاطبین ادبیات معرفی و دعوت کند تا بخشی از وجود و سلوکشان را بهعنوان یک ایرانی در این آثار ببینند.
![](/images/docs/000306/306747/images/13970510000644_Test_PhotoN.jpg)
وی اضافه کرد: معضلی که ادبیات داستانی ما در این سالها دارد این است که دمبهدم با شاهکارهایی دنیا مقایسه میشود و این روا نیست. از سوی دیگر اگر مخاطبین ایران بخواهند داستان ایرانی را نادیده بگیرند هم خودشان در طولانیمدت بهعنوان یک ایرانی نادیده گرفته میشوند و هم ادبیات طبعا تضعیف میشود و زمانی که چشم باز میکنند خواهند دید که فرهنگی، سنتی و ملتی در حرف زدن دچار لکنت شده است و این برای ما که پیشینه عظیمی در ادبیات داریم پسندیده نیست.
عزتی پاک در ادامه با اشاره به رمان «همه» تصریح کرد: «همه» بیش از آن که داستان ماجرا باشد، داستان شخصیت است. البته رمان ماجراهای تودرتویی دارد و مخاطب میتواند در آن خانه کند اما انگار نویسنده بهدنبال بازنمایی یک انسانی بوده که در روزگار خودمان زندگی میکند.
مدیر مدرسه رمان افزود: شخصیت داستان ابتدا امور را خیلی دمدستی میبیند اما وقتی به آن امور میپردازد هر لحظه لایهها کنار میرود و شخصیت یکباره در برابر این وضعیت تسلیم میشود.
![](/images/docs/000306/306747/images/552d248a-1cbd-4fa3-b2e4-5424e89ce501.jpg)
«محرمانه میلان» از فقدان گفتوگو حرف میزند
در بخش دیگری از این برنامه محسن حکیممعانی به معرفی رمان «محرمانه میلان» پرداخت و بیان کرد: عنصر غالب این رمان چیزی است که در این رمان وجود ندارد. بعد از خواندن رمان به این نتیجه رسیدم که یک چیزی نیست و در کل رمان یک عنصر جدی گم و غایب است و با خودم فکر کردم آن چیست. فکر میکنم در این رمان از اساس گفتگو وجود ندارد. منظورم گفتوگو بهمعنای دیالوگ داستانی نیست که از این منظر خیلیخوب است و داستان پر گفتوگویی است و آدمها با هم حرف میزند.
وی ادامه داد: تعریفی از سکوت وجود دارد و گفتهاند دو نوع سکوت داریم. یک وقت دو نفر با هم حرف نمیزنند و یک وقتی در گفتگو یک نفر نمیخواهد حرف اصلی را بزند، بههمین خاطر مرتب حرف میزند و صحبت میکند تا حرف اصلی را مطرح نکند. رمان شهید ثالث این سکوت را در بافت روایت به مخاطب عرضه میکند.
حکیممعانی یادآور شد: این فقدان گفتوگو درعینحال که در هیچجای رمان شکل نمیبندد تا آخر رمان حضور دارد و خیلی جدیتر از خود شخصیت اصلی رمان نقش ایفا میکند.
نویسنده کتاب «من مرده بودم که هانیه عاشم شد» تصریح کرد: یکی از مشکلات و معضلات ما در سالهای اخیر همین عدم گفتوگو است. انگار همه حرفی را میزنیم که حرف اصلی را نزنیم و روی خودمان نیاوریم تا هویت و جامعه خودمان را دائماً پنهان کنیم.
![](/images/docs/000306/306747/images/d6c49c9a-f46e-4586-b76f-3dceec24f567.jpg)
«چپدستها» یادآور اسطوره ابلیس است
امیر خداوردی دیگر مهمان این نشست درباره رمان «چپدستها» اثر یونس عزیزی، گفت: آدمها در طول زندگی زمانی دست به انتخاب میزنند که از جهت ذهنی و تعقل به پختگی نرسیدهاند. در دوران جوانی زیست میکنند در همین دوران که سر پرشوری دارند اتفاقاً بزرگترین انتخابهای خودشان را مثل تحصیل و ازدواج انجام میدهند. حقیقت این است که این انتخابها حتی اگر در طول مسیر تغییر کنند تا آخر عمر با آدم باقی میمانند. ازاینجهت اگر یک رمان قهرمانش و شخصیتش یک جوان باشد درواقع دارد یکی از مراحل حساس زندگی بشر را به آدم نشان میدهد. چپدستها همین کار را انجام میدهد.
نویسنده رمان «جنون خدایان» بیان کرد: در رمان «چپدستها» یک قهرمان داریم که دوره سربازی خودش را در زندان سپری میکند. سربازِ زندان بودن یک خصوصیت دیگر دارد و آن اینکه شما درواقع عاقبت شرارت و شر را میبینی و قاعدتاً باید سربازِ زندان عبرت بگیرد اما عبرت نمیگیرد و او هم با شر پیوند میخورد. ازاینجهت داستان من را یاد اسطورهی ابلیس میاندازد.
خداوردی توضیح داد: در کتابهای دینی و مقدس به این نکته اشاره شده است که ابلیس یک انتخاب میکند. انتخابی که ابلیس دلیل موجهی برای آن ندارد و کاملاً از روی اختیار انجام میدهد، بههمین خاطر میگوییم غرور و کبر بر او چیره شد که همچین کاری انجام داد. این مبتنی بر نگاه ما به جهان است که آیا ما واقعاً اختیار داریم و میتوانیم انتخاب کنیم یا اصلا اختیاری نداریم. «چپدستها» به این سمت میرود که ما اختیار کامل نداریم و برای ابلیس خودش که یک سوءاختیاری را رقم میزند نشان میدهد سوء اختیار نیست بلکه بهخاطر شرایط مجبور است به سمت شر گرایش پیدا کند و به اجبار با زندانیها همدست میشود. داستان از این جهت که آدم را به فکر فرومیرود میبرد و به یاد جوانی و انتخابهایش میاندازد داستان بسیار خواندنی است.
وی در پایان اضافه کرد: ما در سابقه داستان ایرانی قصه داشتهایم و اینگونه نیست که برگردیم به دهههای قبل و بگوییم رمان ایرانی قصه نداشته است، انصافاً اینگونه نیست. آنچه در رمان ایرانی کمتر وجود دارد تعلیق است که چپدستها این خصوصیت را دارد و از این جهت به نویسنده آن تبریک میگویم.
![](/images/docs/000306/306747/images/yoones_azizi(1).jpg)
«چپدستها» داستان سرگردانی و انتخاب است
یونس عزیزی نویسنده رمان «چپدستها» ضمن خواندن بخشی از داستان، درباره رمانش گفت: در «چپدستها» با انسانی مواجهایم که سرگردان است و بخشی از این سرگردانیها به انتخابهای او برمیگردد. انتخابهای که متأثر از عوامل متعددی همچون شرایط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، تربیتی و خانوادگی است. این شخصیت شبیه همه ما که در این جامعه زیست میکنیم با انواع مشکلات مواجه است و در صدد پیدا کردن راهی برای برون رفت از وضعیت موجود است.
وی درباره اهمیت مخاطب در حوزه ادبیات داستانی و پاسخ به این سوال که چرا داستان ایرانی جهانی نمیشود و فراتر از مرز سفر نمیکند، گفت: قبل از اینکه به جهانی شدن فکر کنیم باید در ابتدا داستان ایرانی در جامعه ایران جایگاه و مخاطب عام خودش را پیدا کند و همه افراد به خواندن رمان و ادبیات ایرانی علاقه داشته باشند.
عزیزی در هیمن رابطه گفت: در این مسیر قدمهایی که شهرستان ادب برداشته و حمایتهایی که مجموعههایی مثل کتابفروشی «ستارا» انجام میدهند هر کدام در جایگاه خود تلاشی برای توسعه مخاطب ایرانی است.
![](/images/docs/000306/306747/images/d89e9bca-3e11-4403-943d-11477afbb852.jpg)
ما در معرفی کتاب خوب عمل نکردیم
فرناز شهیدثالث نویسنده رمان «محرمانه میلان» در پایان این نشست با تشکر از مجموعه شهرستان ادب بهخاطر فراهم آوردن شرایط مناسب برای نویسندهها، گفت: انتشارات شهرستان ادب یک جمع دوستانه و صمیمی را تشکیل داد که شخصا از آن فضا لذت بردم و استفاده کردم.
وی با اشاره به افرادی که در جلسه حضور داشتند و برای داستان ایرانی تلاش میکنند، بیان کرد: از آقای بُربُر که هرشب ساعت 22:22 دربارهی داستان ایرانی برنامه اجرا میکند، از آقای محمودی که حامی داستان ایرانی است، از دوست خوبم آقای حکیممعانی که در رادیو همین موضوع را پیگیری میکند و از خانم سلطانپور که برای رمان ایرانی کار میکند و با نویسندهها همکاری میکند تا رمان ایرانی خارج از مرزها دیده شود تشکر میکنم. همه این دوستان قدمهای خوبی را برای داستان ایرانی برداشتهاند.
شهیدثالث در پایان گفت: ما خیلی وقتها از مخاطب گله میکنیم که چرا آثار ایرانی را نمیخوانند. شخصا فکر میکنم یک حلقه واسطی باید این وسط باشد و کارش را پررنگ انجام دهد و آن ارتباط بین اثر و مخاطب است. معرفی کتاب میتواند این فضا را پر کند، موضوعی که ما در آن خوب عمل نکردیم و ضعیف بودهایم.
نظر شما