در ادامه گفتوگو با محمد سرور رجایی؛ شاعر و روزنامهنگار افغانستانی و نویسنده کتاب «در آغوش قلبها» را میخوانیم.
موضوع کتاب «آغوش قلبها» چیست و انگیزه شما از تحریر این کتاب چه بوده است؟
کتاب «در آغوش قلبها» ارادت مردم افغانستان به امام خمینی(ره) را بازگو میکند. در بخش اول کتاب، بیش از 50 قطعه شعر، بخش دوم خاطرات شماری از مردم افغانستان از شخصیتهای عادی تا شخصیتهای شناختهشده مذهبی و بخش سوم شماری از عکسهای برنامههایی که در داخل افغانستان و روستاهای دورافتاده برای تجلیل از مقام امام خمینی(ره) برگزار شده، آمده است.
این کتاب نشاندهنده جایگاه امام خمینی(ره) در بین مردم جهان اسلام مخصوصا افغانستان است، اما متأسفانه در این سالها کسی به این موضوع توجه نکرده بود، اگرچه شاعران بسیاری شعرهایی سروده بودند و مقالاتی نیز در رابطه با این موضوع نوشته شده، اما شعر، خاطره و نگارهها به تنهایی نمیتوانستند واقعیت ارادت مردم افغانستان را به امام(ره) نشان دهند،. بنابراین تصمیم گرفتم که به این مورد مهم که از نگاه خیلیها مغفول مانده، توجه کنم و کار گردآوری آثار ادبی هنری را در سه بخش دنبال کردم و سرانجام کتاب «در آغوش قلبها» منتشر شد.
آشنایی من با امام خمینی(ره) به زمان کودکی برمیگردد و به مرور تبدیل به ارادت خاصی شد. انگیزه ارائه چنین اثری را از سالها پیش داشتم، از زمانی که در پایگاه جهادی بودم. یقینا در ارتباط با ارادت مردم کشورهای مختلف به امام خمینی(ره) حرفهای بیشتری برای گفتن وجود دارد و میتوان کتابهای بیشتری در این زمینه نوشت.
در این کتاب شخصیت امام خمینی(ره) در کدام بُعد و با چه رویکردی بررسی شده است؟
در این کتاب سعی کردهام احساس هنرمندانه شاعران را که در سوگ امام خمینی(ره) شعر سرودهاند، با خاطرههای مردم گردآوری کنم. رویکردهای اخلاقی، سادهزیستی، عدالتخواهی و ایستادگی در مقابل آمریکای جهانخوار و دشمنان جهان اسلام در شعرهای شعرای افغانستانی تبلور یافته است. بخش خاطرات نیز به دیدار شخصیتهای بزرگی مثل شهید سیداسماعیل بلخی با امام(ره) که در نجف اتفاق افتاد، اختصاص دارد که خاطرات ارزشمندی هستند و باید به نسلهای بعد منتقل شود.
با توجه به مطالعهای که در زندگی امام خمینی(ره) داشتید، فکر میکنید کدام مقطع زندگی ایشان مورد غفلت قرار گرفته و به آن پردازش چندانی نشده است؟
زندگی امام خمینی(ره) سرشار از ویژگیهای منحصربهفرد است. بسیاری از این ویژگیها بازتاب جهانی یافته، مثل سادهزیستی امام(ره)، شجاعت، درایت و آرامش قلبی ایشان که همواره در رسانهها، کتابها و کارهای هنری پرداخته شده است، اما آنچه از زندگی امام(ره) بازتاب نیافته، ارادت مردمان کشورهای دیگر به ایشان است. باورم این است که حضرت امام(ره) بیشتر در قلب مستضعفان جهان جای داشت و جای دارد. اما متأسفانه به این مهم کمتر توجه شده و از آن غفلت شده است.
خیلی از مردم پاکستان و کشمیر و دیگر کشورهای اسلامی را سراغ داریم که ارادت خاصی به امام خمینی(ره) داشتند و هنوز هم وفادارند. مردم افغانستان اعم از شیعه و سنی نیز به ایشان ارادت خاصی داشتند و دارند. متأسفانه این موضوع در رسانهها و آثار مکتوب نمود پیدا نکرده است. واقعیت این است که مردم کشورهای اسلامی و همسایه ایران، امام(ره) را به عنوان یک چهره فراملیتی میشناسند و قبول دارند و از خود میدانند. حمایتهایی که امام خمینی(ره) در مقاطع مختلف زندگیشان نسبت به جهان اسلام و مسلمانان تحت ستم کشورهای دیگر داشتند، باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد، تا ملتهای دربند امروز جهان بتوانند از آن رهنمودها الگو بگیرند.
امام خمینی(ره) بهعنوان بنیانگذار انقلاب بیشتر بهعنوان چهره سیاسی شناخته میشوند، اما از ایشان یک دیوان شعر باقیمانده که بازتاب نگرش فرهنگی و ادبی امام است. آیا در بین فعالیتهای سیاسی رهبران جهان، نمونه مشابهی از این رویکرد وجود دارد؟
سالها پیش در کتاب «زردهای سرخ» خوانده بودم که «مائو تسه تُنگ»، رهبر انقلاب چین درحالیکه عقبنشینی میکرد، شبی در یک روستای دورافتاده، زیر نور چراغی مطلبی مینوشت، همراهش از وی میپرسد چه مینویسی؟ او میگوید: «سرود رهایی فردا را مینویسم». از این نوشتهها ممکن است رهبران سیاسی جهان زیاد داشته باشند، اما نگاه عاطفی امام خمینی(ره) را ندارند. یکی از ویژگیهای امام(ره) این است که با زبان لطیف شعر، به ظاهر دوستان و خانواده خود را نوازش میکنند، اما به باور من جهان اسلام خانه امام هست و در واقع جهان اسلام را با شعرهایشان نوازش میکردند. در جهان هیچ رهبری را نمیتوانید پیدا کنید که هم چهره سیاسی داشته باشد و هم یک چهره انعطافپذیر ادبی و فرهنگی باشد که بتواند آرامشبخشترین کلمات را برای مخاطبان خود بیان کند. با لطیفترین بیان به «خال لب دوست گرفتار شود».
در واقع امام خمینی(ره) رهبر بینظیری بود، همانطور که در موقعیت سیاستمداری خود، حرفهای تازهای برای جهانیان بهویژه برای لرزاندن قامت آمریکا و دیگر دشمنان اسلام داشت، در بهدست آوردن دلهای مستضعفان جهان اسلام و ملتهای دربند جهان هم توانمند بود.
آیا در این زمینه قصد تدوین کتاب دیگری هم دارید؟
انگیزه تألیف جلد دوم کتاب «در آغوش قلبها» را داشتم و دارم، اما با توجه به مشکلات و گرفتاریهای مهاجرتی که برای ما افغانستانیها وجود دارد، گاهی این مشکلات باعث میشود از هدفی که درنظر گرفتهایم، دور میمانیم. اما اگر موفق به چاپ جلد دوم این اثر شوم، اینبار بحث خاطرهها برجستهتر خواهد بود.
نظر شما