سلسله نشستهای مشروطه ایرانی به همت کانون اندیشه جوان با موضوعاتی چون «مشروطه از دیدگاه میرزای نائینی» و «آیا مشروطه به شکست منجر شد» برگزار میشود.
نشست «مشروطه از دیدگاه میرزای نائینی» روز سهشنبه ۱۲ مردادماه ماه با حضور علیرضا صدر و نشست «آیا مشروطه به شکست منجر شد» روز چهارشنبه ۱۳ مردادماه با حضور محمد محمودهاشمی به صورت مجازی برگزار میشود.
هردوی این نشستها ساعت ۱۵ به صورت مجازی از طریق صفحه مجازی اینستاگرام خود به نشانی @canoon_org برگزار میشود.
در معرفی این دو نشست آمده است: پس از تصویب قانون مشروطه، نخستین مجلس شورای ملی مشروطه برقرار شد. پس از آن، نمایندگان مجلس شروع به تدوین قانون اساسی کردند. در روند تدوین قانون اساسی، مشاجراتی بر سر جایگاه علما و روحانیت در امور سیاسی به وجود آمد. گروهی از علما به اغراض ضداسلامی و سکولار مشروطهخواهان اعتراض کرده و خواهان استقرار مشروطه مشروعه شدند. گروهی دیگر از علما در مقام پاسخگویی به دسته نخست، بر ضرورت استقرار مشروطیت تأکید کردند و آن را بر استبداد ترجیح دادند. در نتیجه علما در دو دسته مشروطهخواه و مشروعهخواه در مقابل یکدیگر قرار گرفتند. شیخ فضلالله نوری در صدر علمای مشروعهخواه قرار گرفت و بدلیل تعارض آن با دخالت علما در امور سیاسی، به مخالفت با مشروطیت پرداخت. از سوی دیگر، نماینده برجسته علمای مشروطهخواه آیتالله نائینی بود که سعی داشت اندیشههای جناح مشروطهخواه را تئوریزه کند. نائینی به ایرادات شیخ فضلالله پاسخ میداد و و میکوشید مبانی مشروطیت را به اسلام نزدیک کند.
برخی صاحبنظران به اشتباه گمان کردند که نظریه سیاسی نائینی در رساله تنبیه الامه و تنزیه المله عیناً همان حکومت مشروطه است و از آنجا که مشروطه خاستگاهی غربی و سکولار دارد، در نتیجه نظریه نائینی در جهت اثبات حق حکومت برای مردم و نفی ولایت سیاسی فقهاست. دکتر فیرحی از جمله این اندیشمندان است که سعی داشت تفسیری دموکراتیک و متناسب با اندیشههای غربی ارائه کند. برخی دیگر از اندیشمندان اینگونه تفاسیر لیبرال از نائینی را نقد کرده و آن را تصویری ناقص از نائینی دانستند. مسأله ما بررسی این موضوع است که چرا چنین دیدگاهی درباره آرای نائینی پدید آمده است.
مجلس مشروطه در سالهای نخست استقرارش با بحرانها و خطرات متعدد داخلی و خارجی مواجه شد. جنگ جهانی اول، شورشها و طغیانهای داخلی، دخالتهای روسیه و انگلستان و ایجاد هرجومرج گسترده در کشور از جمله چالشهایی بود که مشروطه ایرانی در سالهای نخستین با آن روبرو شد. علاوه بر این، ظهور دیکتاتوری رضاخان تنها پانزده سال پس از مشروطه رخ داد و به عنوان مهر پایانی بر مشروطه، ایران را به دوره استبداد بازگرداند. به همین خاطر برخی صاحبنظران معتقدند فرایند مشروطه در ایران، فرایندی شکستخورده قلمداد میشود؛ زیرا نه تنها نتوانست سایه استبداد و هرجومرج را از کشور دور کند، بلکه شرایط برآمدن استبدادی خشنتر از قاجاریه یعنی رضاشاه را فراهم کند.
بنابراین نویسندگان با ملاحظه نتایج مشروطه در ایران، بدین نتیجه رسیدند که استقرار نظام مشروطه در ایران زودهنگام بود؛ زیرا ایران هنوز مقدمات اجرایی و ساختاری لازم برای تثبیت را نداشت و اذهان مردم به درک و دریافت واقعی از مشروطه نرسیده بود. به عبارت دیگر مشروطیت در ایران جز افزایش آشوب، فروپاشی قدرت مرکزی و هموارشدن راه سلطه خارجی نتیجهای نداشت. بطور کلی استقرار مشروطه در ایران به دلیل وجود سه خصوصیت در ایران آن روزگار، بسیار زیانبخش بود: ضعف ارتش مرکزی، قدرت سیاسی و نظامی ایلات و عدم وجود ملاکهای توسعه انسانی (آموزش عمومی و فقدان راهها). در نتیجه مشروطیت بخاطر شتابزدگی و عدم تطابق با شرایط کشور، مسیر طبیعی نهضت مردم ایران را منحرف کرد و اثرات منفی زیادی بر جامعه ایرانی گذارد. مسأله ما بررسی و صحتسنجی این ادعاست.
نظر شما