دوربینهای تلویزیونی، هیاهوی روزنامهنگاران، و نورهای فلش او را کاملا احاطه کردهاند، در حالی که یک پزشک با احتیاط یک بطری خون را از بازوی عضلانی و قوی او خارج میکند. آرمسترانگ میگوید: «همه میخواهند بدانند من چه کار میکنم.» و مغرورانه اضافه میکند: «من چه کار میکنم؟ خب، من شش ساعت در روز دوچرخهسواری میکنم. من مثل خر کار میکنم. تو چهکار میکنی؟»
هر کسی که امروز آن تبلیغ را در یوتیوب تماشا میکند، تقریباً یک دهه پس از آن که رسوایی دوپینگ با محوریت آرمسترانگ تقریباً دوچرخه سواری حرفهای را از بین برد، احتمالاً از حرفهای او احساس بیزاری یا حتی خشم میکند. در واقع نام «لانس آرمسترانگ» مترادف با تقلب و ریا در ورزش است. به نظر میرسد دیدگاه غالب امروز، حتی در میان افرادی که به دوچرخهسواری اهمیت نمیدهند، این است که دستاوردهای او -از جمله هفت عنوان تور دو فرانس- به دست نیامده یا حداقل به طور عادلانه به دست نیامده.
اما آیا چنین دیدگاهی موجه است؟ مگر چه اشکالی دارد که یک ورزشکار از داروهای تقویتکنندهی عملکرد و نیروزا برای بدن خود استفاده کند تا به اوجهای غیرقابل دستیابی برسد؟ آیا نیروزاها فقط توسعه فناوریها و فنهای آموزشی پیشرفتهای نیستند که ورزشکاران درجه یک از آن استفاده میکنند؟ اینها چند پرسش است که توماس موری در کتاب درخشان و پرشور خود به نام «ورزش خوب: چرا بازیهای ما اهمیت دارند - و چهگونه دوپینگ آنها را تضعیف میکند» به آن میپردازد.
موری یک اخلاقشناس است که به عنوان رییس هیات بررسی مسائل اخلاقی در آژانس جهانی مبارزه با دوپینگ فعالیت کرده است و از این رو به خوبی با مناطق خاکستری اخلاقی در مواردی مانند موارد آرمسترانگ آشنا است. او همه استدلالهایی را که مربیان، ورزشکاران، پزشکان و دیگر متخصصان برای دفاع از کاربرد نیروزا در ورزش یا تاکید بر بیاشکال بودن آن مطرح کردهاند، شنیده است. در «ورزش خوب»، او روکش وسوسهانگیز این استدلالها را کنار میزند در حالی که بارها و بارها بر چند ایده اصلی که همه طرفداران ورزش - حتی اگر به صورت ناخودآگاه - از آن استقبال میکنند، تأکید میکند. به طور خاص، موری به ما میگوید که ورزش «عملکرد عالی به عنوان محصول استعدادهای طبیعی»، «فداکاری لازم برای تکمیل این استعدادها» و «شجاعت انجام آن تحت فشار» را به نمایش میگذارد (ص 149) توانایی ذاتی، سختکوشی و جسارت: به گفتهی موری، این سهگانه از ویژگیهای انسانی است که در هر ورزشی نشان داده میشود و تماشاگران میخواهند مسابقاتی را مشاهده کنند که ترکیبی از آنها تعیینکننده باشد.
موری خاطرنشان میکند که داوران، نهادهای حکومتی و حتی طرفداران ورزش، با تدوین قوانین و آییننامههای بیشمار، عوامل دیگری را که ممکن است وارد این فرمول شوند، از بین میبرند. فاصله مخصوص بین صفحه پرتابکننده توپ و صفحه اصلی در بیس بال - 60 فوت و 6 اینچ - تنها یک نمونه است که موری برای نشان دادن این ایده که قوانین در ورزش «تنش ایجاد میکند، یک مسابقه واقعی» بین رقبا استفاده میکند. (ص 51) پرتابکننده را فقط چند قدم به صفحه نزدیک کنید، و هر بار ضربهزننده توپ را از دست میدهد. او را چند قدم عقبتر ببرید و تقریباً هر بار پرتابکننده توپ را به داخل شکاف میزند. طرفداران بیسبال نمی خواهند که پرتابکننده برنده شود فقط به خاطر این که او پرتابکننده است. آنها میخواهند مهارتهای پرتابکننده در مقایسه با ضربهزننده متعادل باشد تا مهارتها خود، نتیجه را تعیین کنند. چنین قوانینی که در ورزش فراوان است، از دستههای وزنی در بوکس گرفته تا تعیین جنسیت در دویدن 800 متر، ممکن است دلبخواهب به نظر برسد، اما با بررسی دقیقتر، ارزشهای اصلی ورزش را منعکس میکند.
موری مشاهده میکند که قوانین پیرامون استفاده از فناوریها، از جمله استفاده از داروهای تقویتکننده عملکرد، شخصیت یکسانی دارند: آشفته و در نظر اول، به طور کامل دلبخواه. به عنوان مثال، چرا پرشکاران با نیزه مدرن از ميلههاي فايبرگلاس به جای چوبهاي بامبو يا سرو استفاده ميكنند؟ نیزههای فایبرگلاس به پرشکاران این امکان را میدهد تا ارتفاعاتی را تصور کنند که با مواد قبلی غیرقابل تصور بود. چهگونه چنین تغییرات اساسی توسط طرفداران و نهادهای حکومتی مجاز یا حتی پذیرفته میشود، در حالی که دیگر موارد، مورد تمسخر قرار میگیرند و غیرقانونی قلمداد میشوند؟
همانطور که موری توضیح میدهد، «قوانین در ورزش یک کارکرد اساسی دارند: انتخاب بین تفاوتهای بیشمار بازیکنان که باید بر نتایج تأثیر بگذارند.» (ص 51) بنابراین ورزشها به گونهای طراحی شدهاند که متغیرهایی را که تماشاگران و شرکتکنندگان فکر نمیکنند باید نتیجه را تعیین کنند، حذف کنند. انجام این کار استعداد، فداکاری و شهامت را منزوی میکند و آنها را به نمایش میگذارد. امروزه پرشکاران با نیزه تنها بر اساس فناوری، رکورد پرشکاران دههی 1960 را پشت سر میگذراند. با این حال، همین فناوری یک رقابت نوین را با تمایز بسیار مشهود بین افراد عالی در مقابل آنهایی که فقط بسیار خوب هستند، ایجاد میکند و مسلماً این امر باعث پیشرفت این ورزش میشود. با این حال، موری میگوید داروهای تقویتکننده، ارزشهای دیگر، مانند دسترسی به داروهای گرانقیمت یا تمایل به آزمایش کوکتلهای دارویی را به قلمرو اصلی ارتقا میدهد، بنابراین ورزش خوب به شمار نمیآید. (ص 141)
موری به ما یادآوری میکند که برخی از مفسران دوپینگ لانس آرمسترانگ را «چشماندازی از ورزشهایی دانستهاند که در آن هدفِ رقابت، استفاده از علم، هوش و ارادهی محض برای غلبه بر تفاوتهای طبیعی است.» (ص 10) این دیدگاه همانند گفتههای آرمسترانگ در تبلیغ خود در سال 2001 است: «این بدن من است. و من میتوانم هر کاری که میخواهم انجام دهم. من میتوانم آن را تحت فشار قرار دهم، آن را مطالعه کنم، آن را تغییر دهم.» اما طرفداران به آرمسترانگ روی آوردند، زیرا تغییرات دارویی او بسیار قوی بود که بیشتر از استعداد او یا چند ساعت کار با دوچرخهاش اهمیت داشت.
برخی از داروها تعیینکننده هستند، برخی دیگر نیستند و برخی دیگر اثرات مشخصی ندارند. مقدار اثر است که اهمیت دارد. استفاده از یک آزمایش شکنندهی تورنسل برای اجازه یا ممنوعیت یک دارو روشن یا ساده نیست - مناطق خاکستری فراوان است. اما موری ما را تشویق میکند که در این مناطق خاکستری کار کنیم: «این مشکلی نیست که بتوان یک بار برای همیشه حل کرد. بلکه یک تنش پایدار است که ما باید به دقت به آن نظارت کنیم.» (ص 144) برای دیدن موهبتهای انسانی، تعهد انسانی و قهرمانیهای انسانی در بالاترین سطح، چارهای نداریم جز این که با دوپینگ مقابله کنیم.
منبع:
*دن ری نویسندهی علم، خوانندهی فلسفه و فعال سرگرمیهای بدون نیروزا است که در برلینگتون، ورمونت مستقر است و این کتاب را نقد و بررسی کرده است.
* «ورزش خوب: چرا بازیهای ما اهمیت دارند - و چگونه دوپینگ آنها را تضعیف میکند، توماس اچ موری، 2018، انتشارات دانشگاه آکسفورد، 195 صفحه.
این مطلب در دوماهنامهی فلسفهی کنونی (philosophy now) شمارهی 145، آگوست و سپتامبر 2021 منتشر شده است.
نظر شما