«واو» داستانی است طنز به قلم امیرحسین زنجانبر؛ با درونمایه مسخشدگی و بحران هویت.
در سطح نخست، داستان با کشمکش بین دو شخصیت به نام «موشموشی» و «مَشموشی» آغاز میشود. وقتی که «موشموشی» میخواهد از انبار دکان مشباقر چند دانه گندم برای زن و بچهاش ببرد، یکهو مشباقر سر میرسد؛ دمپاییاش را در میآورد و سعی میکند به موشموشی بزند؛ اما موشموشی هی جاخالی میدهد تا اینکه یکی از ضربات دمپایی به وسط کمر موشموشی میخورد. همین که دمپایی به کمرش میخورد، یکهو واو موشموشی از لای لنگش درمیرود و میخورد به وسط پای مشباقر. به همین سادگی مشباقر تبدیل میشود به «موشباقر» و از طرف دیگر موشموشی با ازدستدادن واوش تبدیل میشود به مشموشی. حالا جهت تعقیب و گریز عوض میشود. موشموشی برمیگردد، دمپایی را برمیدارد، دنبال موشباقر میکند....
یکی از نوآوریهای داستان واو در این است که شخصیتهای داستان، در عین اینکه حیوان یا انسان هستند؛ همزمان کلمه هم هستند. یعنی «قوش» در عین اینکه نقش یک پرنده شکاری را بازی میکند؛ میتواند نقطههای حرف «شین» و «قاف» خود را با دیگران مبادله کند. به تعبیر خود نویسنده، این شخصیتها «سوژهواژه» هستند. از همین رو، سیالیت شخصیتها -که بین واژهبودن و شخصیتی مُحاکاتی بودن در نوساناند- باعث میشود که کمی خوانش برای گروه سنی «ج» سخت شود؛ اما یاریگری مربیان و بزرگترها میتوانند دریافت و درک این سیالیت شخصیتها را برای ایشان تسهیل کند.
تصویرگری ایرج اسماعیلپور قوچانی در این کتاب به شیوهای بسیار متفاوت با تصویرگریهای مرسوم و متناسب با ژانر پسامدرنِ متن، انجام شده است. تصویرها با الهام از تایپوگرافی، تلفیقی از واژه و تصویرند. مثلا با کلمه «گاو»، کله گاو تصویر شده است.
به لحاظ روایتشناختی، داستان واو نسبت به داستانهای پسامدرن موجود، سبک بسیار متفاوتی را برای نمایشِ برساختگیِ متنیتِ داستان به کار گرفته است و مهر تأییدی بر این نظریه پساساختگرایی زده است که «زبان صرفا ابزاری برای انتقال پیرنگ و انتقال موضوع نیست؛ بلکه زبان میتواند خودش موضوع و بخش جداییناپذیر پیرنگ داستان باشد».
بهلحاظ معناشناختی، در لایههای زیرین داستان، پیامهایی در داستان قرار گرفته است که یکی از این پیامها با اشاره صریح به آیهای در سوره طه، به خروج انسان از بهشت اشاره میکند. خروج انسان از بهشت به خاطر خوردن گندم، با خروج مشباقر از انسانیت و دربهدرشدن او برای بازگشت به هویت ازدسترفتهاش، بهصورت بینامتنیت از طریق همین آیه، در ابتدا و انتهای داستان بیان شده است.
این کتاب میتواند در چارچوب حلقه کندوکاو «فلسفه برای کودکان» در ایجاد تفکر واگرا و دیگرگونه نگاهکردن به اشیا و به زبان مؤثر باشد. در واقع، کارکرد فَبَکی این کتاب در این است که داستانی با بازیهای غیرمتعارفِ واژگانی برمیسازد و از این طریق ذهن کودک را آماده میکند تا نهتنها به حروف بهعنوان نشانههایی نمادین (نشانههایی زبانی) نگاه کند؛ بلکه به آنها به عنوان نشانههایی شمایلی بنگرد و با تخیل خود از شمایل حروف و کلمات داستانپردازی کند.
این اثر را انتشارات «قو» در 64 صفحه، بهصورت مصور، بهشمارگان 1000 نسخه و در قطعی رقعی روانه بازار نشر کرده است. ویراستارش فاطمه بستانی و طراح جلد و گرافیک آن ساعد مشکی است.
از این نویسنده دو اثر دیگر نیز قبلا منتشر شده است: یکی، «مستراب فرنگی»؛ مجموعهداستانی که شامل داستانکها و داستانهای کوتاهی با رویکرد طنز اجتماعی است؛ و دیگری، «ساک چشمم را که میبندم، مسافر میشوم»؛ مجموعهشعری که در فضای مجازی هم بازنشر شده است.
نظر شما