«بحران نفت» نام جدیدترین کتاب یرواند آبراهامیان، استاد دانشگاه کالج باروک نیویورک درباره مسائل نفت و ارتباط آن به کودتای 28 مرداد نکات تازهای را مطرح میکند.
آبراهامیان برای خوانندگان فارسی زبان نویسنده نام آشنایی است و آثار مختلف او درباره تاریخ معاصر ایران با استقبال کم نظیری روبهروشده است. ابن بار نیز نویسنده بر اساس الگوی تاریخنگاری خاص خود و ویژگیهای مشترک آثارش که عموما از منابع در دسترس زمان خود یعنی خاطرات، نامهها، آرشیوهای شخصی، روزنامهها و همچنین گزارشهای هیئتهای دپیلماتیک به ویژه اسناد وزارت خارجه بریتانیا و امریکا استنتاج میشود، اثری پرسشبرانگیز را درباره یکی از مهمترین رویدادهای تاثیرگذار در تاریخ ایران معاصر یعنی مسئله نفت و کودتای 28 مرداد، تالیف کرده است.
به نظر میرسد شکلبندی این اثر از نظر نویسنده بر مبنای همان فرضیاتی است که پیشتر در بررسی اسناد کودتا در کتابی با همین عنوان منتشر شد. تفاوت اصلی این اثر با کتاب «کودتا» در دو نکته اساسی است: نخست استفاده از آرشیو اسنادی که تا کنون محرمانه و دور از دسترس بودهاند و دوم تحلیل جریان جدیدی درباره کودتا موسوم «تاریخنگاری تجدیدنظر طلب». به باور نویسنده این جریان تازه تلاش دارد تا عوامل دیگری را در این رویداد وارد کند، اما اسناد نشان میدهد که نقش آمریکا و انگلستان در کودتا و اثرات دیرپای آن به ویژه مشروعیتزدایی حکومت ایران، کاملا روشن است تا حدی که سایر عوامل را نیز سخت تحتالشعاع خود قراد داده است. ابراهامیان انتشار اسناد اخیر دولت ایالات متحده امریکا درباره ایران در دوره مصدق را انگیزه اصلی تألیف این کتاب میداند. وزارت خارجه آمریکا این اسناد را در آبان 1396، یعنی سالها پس از به پایان رسیدن مهلت قانونی سی ساله منتشر کرد.
منابع جدید این کتاب تا حد زیادی پاسخ این پرسشهای تاریخنگاران ایران معاصر را روشن خواهند کرد که آمریکا در مناقشه نفتی تا چه حد همچون «واسطهای امین و شریف» عمل کرده است؟ آیا در پی حل بحران نفتی بود؟ آیا دولتهای آمریکا و انگلستان «مصالحهای منصفانه» را به ایران پیشنهاد کردند؟ آیا سیاستهای دولتهای آیزنهاور و ترومن در قبال ایران متفاوت بود؟ نیروهای داخلی و خارجی هر یک تا چه اندازه در سرنگونی مصدق مؤثر بودند؟ اهمیت مشکلات اقتصادی در سرنگونی مصدق چه اندازه بود؟ و از همه مهمتر، آیا ارتباط مستقیمی بین کودتا و وقوع انقلاب در سال 1357 وجود دارد؟
لازم به ذکر است که کتاب «کودتا» که در سال 1392 منتشر شد با بررسی اسناد وقت بر این باور است بخش عمدهای از خصومت امریکا و ایران پس از انقلاب اسلامی سال 1357 تاکنون ریشه در کودتای سال 1332 دارد. کودتا نیز به نوبه خود در بحران نفتی بین ایران و انگلیس ریشه داشت و این موضوع جرقه اولیه بحران بینالمللی مشهوری بود که به مناقشه نفتی ایران و انگلیس معروف شد. به اعتقاد نویسنده کودتای 28 مرداد نقطه عطف و لحظه تأثیرگذاری در تاریخ ایران معاصر به شمار میرود. به طوری که در فرهنگ سیاسی ایران آنقدر اهمیت یافته است که میتوان حوادث ایران معاصر را به دوران پس و یا پیش از آن دستهبندی کرد.
استدلال کتاب «کودتا» این است که مصالحه اساساً دست نیافتنی بود، زیرا پرسشی اساسی در کانون مناقشه قرار داشت: اینکه چه کسی کنترل صنعت نفت (اکتشاف، تولید، استخراج و صادرات) را بر عهده داشته باشد؟ از دیدگاه شرکت نفت ملی شدن به معنای از دسترفتن کنترل غربیها بود، امری که طی آن دوره غیرقابل پذیرش بود. به باور نویسنده اگر به مذاکرات واقعی که پشت درهای بسته انجام شد، به دقت توجه شود، آشکار خواهد شد که بریتانیا با برخورداری از حمایت امریکاییها همواره بر این موضع پافشاری میکرد که ایران نباید حق نظارت بر صنعت نفت خود را داشته باشد.
دوم اینکه کتاب کودتا باور متعارف قرار دادن کودتا در چارچوب جنگ سرد را نیز به پرسش میگیرد و معتقد است کمونیسم عاملی برای ترس بود که بریتانیا تمایل داشت از آن استفاده ببرد و بر این باور بود که در جریان کودتا عوامل متعددی دخیل بوده است، اما نقش اساسی از سوی بازیگران خارجی انجام گرفت.
اما جریان نوشتههای تجدیدنظرطلب درباره کودتا به عنوان یک طرز تفکر تازه، دومین موضوعی است که در اثر جدید به آن پرداخته شده است. در دهه گذشته ــ اغلب به مناسبت سالگرد کودتا ــ مقالات متعددی منتشر شدند. این مقالات با انتشار دو کتاب کامل تکمیل شدند: خاطرات اردشیر زاهدی و کتاب داریوش بایندر. تجدیدنظرطلبان عمدتا بر اساس نوشتههای این دو حملات خود را بر دو موضوع معطوف کردند: یکی اینکه درباره نقش سیا به سود نیروهای داخلی و بومی بیش از حد مبالغه شده است؛ دوم اینکه این نیروهای داخلی نه ارتش بلکه «معترضان» سلطنتطلب به رهبری روحانیون بودند. تجدیدنظرطلبان در تکوین و توسعه تفسیر جدید خود، به شدت ــ اما به صورت گزینشی ــ بر دو دسته اسناد اخیراً از صورت محرمانه خارج شده سیا با عنوان «نبرد برای ایران» و «زنده باد شاه!» تکیه دارند، اما این اتکای گزینشی فقط در نگاه نخست مجابکننده است.
بر اساس این روایت، مصدق با امتناع «لجبازانه» از پذیرش پیشنهادهای منصفانه «متعدد» موجب برانگیختن بریتانیا در اعمال تحریم اقتصادی مؤثر شد. این تحریم به طور اجتنابناپذیر به «فروپاشی» مالی جدی منجر شد که به نوبه خود نارضایتی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را سخت تشدید کرد. اما «اسناد جدید سخت این دیدگاه جاافتاده را تقویت میکند که کودتا بدون مشارکت فعالانه آمریکاییها نمیتوانست موفق شود. بدون فشار آمریکا، مشارکت شاه ممکن نبود. بدون هدایت آمریکا زاهدی با امکانات ناچیزش نمیتوانست کودتای نظامی را به پیش ببرد. بدون هماهنگی سیا، فهرست افسران حاضر در کودتا صرفا در حد اسامی باقی میماند. بدون نفوذ سفارت، فعالیت پارلمانی زمینهای برای توقف کامل به دست نمیآورد. بدون دخالت هندرسون، خیابانها از حامیان مصدق در صبح روز سرنوشت ساز 28 مرداد خالی نمیشد. بدون روزولت، برنامه پس از شکست مرحله اول کودتا، ناتمام میماند.»
خلاصه اینکه به اعتقاد نویسنده واقعیتهای اسنادی نشان میدهد که تحلیلهای تجدیدنظرطلبان را نباید به عنوان جریان اصلی کودتا جدی گرفت. نقش امریکا و انگلستان در اجرای کودتا به حدی بود که در مشروعیتزدایی روندهای بعدی مصالحه سیاسی با نظام سلطنتی بسیار تاثیر گذار بود. به طوری که حتی در تحلیلهای دستاندر کاران مرتبط غربی هم دیده میشود و موارد آن در این بررسی جدید آمده است. مداخله بریتانیا و آمریکا در جریان کودتا، «زخمی عمیق» و ماندگار در حافظه عمومی ایجاد کرد. بنابراین، «برای فهم و شناخت رویدادهای بعدی، تا به امروز، باید کودتا را فهمید. نویسنده کتاب «بحران نفت در ایران» در پایان به گفتهای از مالکوم ایکس اشاره میکند که میگفت: «عواقب اعمال بد دامنگیر انسان میشود.»
نظر شما