شنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۰ - ۰۸:۵۵
از چه کسی فرمان نبریم؟

فردریک گروس استاد فلسفه در دانشگاه پاریس دوازدهم و موسسه مطالعات سیاسی پاریس است. وی سردبیر آخرین سخنرانی‌های میشل فوکو در کالج دو فرانس بود. از کتاب‌های قبلی وی می‌توان به فلسفه راه رفتن و اصل امنیت اشاره کرد. کتاب آخر او، نافرمانی، اخیرا به انگلیسی ترجمه شده است و فریمن این ترجمه را بررسی کرده است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- نویسنده: جاکوب فریمن/ مترجم: سیدامین موسوی‌زاده: «نافرمانی» فردریک گروس فیلسوف فرانسوی، که اخیراً توسط انتشارات ورسو با ترجمه دیوید فرنباخ منتشر شده است، شکل‌های فرمان‌بری را برای القای سبک‌های جدید مردم‌سالاری انتقادی و مقاومت اخلاقی بررسی می‌کند. او تراژدی باستانی آنتیگونه، ملاحظاتی در مورد محاکمه آدولف آیشمن، آمایش‌گر نازی، درس‌هایی از دوران هنری دیوید ثورو، استعلاگرای آمریکایی در برکه والدن، و تأملاتی در مورد جمهوری افلاطون به عنوان درس‌های عینی را را در نظر می‌آورد تا مخالفان مدنی درون هر یک از ما را تحریک کند.
 

فردریک گروس. عکاس: رانجان جوآن

تجزیه و تحلیل گروس در مورد این‌که چرا ما به فرمان‌بری وادار شده‌ایم به طرز وحشتناکی تکان‌دهنده است. «مسئولیت نامحدود» ما بدان معنی است - به طرز وحشتناکی ما مسئول خطاهای خود هستیم، به این معنی که ما وقایع را ارائه می‌دهیم، از کسانی که شکننده هستند مراقبت می‌کنیم و در همبستگی با مردم در سراسر جهان مبارزه می‌کنیم. این مسئولیت نامحدود بار سنگینی را به دنبال دارد، بنابراین ما راه‌های بی‌شماری برای کنار گذاشتن تعهدات خود پیدا می‌کنیم. تمایل ما برای به تعویق انداختن مسئولیت، فرمان‌بری از قوانین را تشویق می‌کند، زیرا ما می‌توانیم مسئولیت را به گردن کسانی که قوانین را می‌نویسند بیندازیم. دفاع آیشمن طنین‌انداز است: ما به سادگی از دستورها فرمان می‌بریم. گروس در این‌جا شکاف خطرناکی بین روح و بدن ما تشخیص می‌دهد، به این ترتیب ما می‌توانیم تصدیق کنیم که از نظر جسمی عملی انجام می‌دهیم در حالی که ادعا می‌کنیم خطای اخلاقی مرتکب نمی‌شویم. ما خود را به اعضایی تقلیل می‌دهیم که اقداماتی را انجام می‌دهند که نمی‌توانیم از آن‌ها دفاع کنیم، زیرا به نویسندگان قوانین و دستوردهندگان احترام می‌گذاریم و تسلیم آنان هستیم.
 
ما هم‌چنین می‌توانیم به دلیل سیستم‌های اقتصادی و سیاسی که هم‌نوایی را تشویق می‌کنند خود را تحت فرمان کنترل‌کننده‌های اخلاقی قرار دهیم. گروس می‌نویسد: «سرمایه‌داری مصرفی رفتارهایی استاندارد را ایجاد می‌کند: با غوطه‌ور کردن افراد در یک فرهنگ سانتی‌مانتال، و یکنواخت کردن شیوه‌های مصرف آن‌ها و عادی‌سازی خواسته‌های آن‌ها.» خانه‌ای با طراحی باز با دیوارهای خاکستری، کابینت‌های آبی و رگه‌هایی طلایی نمادی از راه‌هایی است که تخیلات اجتماعی ما به معنای واقعی کلمه در آن محدود شده است. آزادی به عنوان چیزی به ما فروخته می‌شود که حتی محرمانه‌ترین فضاهای ما را نیز می‌توان به راحتی تشخیص داد. علاوه بر این، مردم‌سالاری‌های نوین بر اساس ایده‌های برابری بنیادی بنا شده‌اند که با ادعای تفاوت در تضاد است. واقعیت سیاسی ما با «بدیل‌های تهی (چپ/راست)، بدیل‌های بدون بدیل»، مشخص می‌شود.
 
قلب کار گروس رد فرمان‌بری نیست بلکه جهت‌گیری مجدد از شیوه و کیستی فرمان‌بری ماست. گروس از ما می‌خواهد که فرمان‌بری خود را به سمت درون خود بچرخانیم، زیرا ما یک رابطه اخلاقی را از خویشتن با خویشتن پرورش می‌دهیم. در این جا ست که ما با شخصیت اصلی تالیف او روبه‌رو می‌شویم: مخالفان مدنی. آن‌ها کسانی هستند که «دیگر نمی‌توانند سکوت کنند، صحبت نکنند، وانمود کنند که نمی‌دانند و نمی‌بینند.» آن‌ها خود را «غیرقابل فروش» می‌دانند، زیرا تشخیص می‌دهند که به تنهایی می‌توانند در شرایط خود عمل کنند. مخالف مدنی دچار گسست می‌شود. آن‌ها از دروني كردن غير انتقادي ادعاها و كلياتي كه تحت سيستم‌هاي تشويق هم‌نواگرایی قرار دارند، خودداری می‌كنند. آن‌ها بر خلاف «اینرسی جهان» عمل می‌کنند. مخالفان مدنی در عوض به طور انتقادی با مسئولیت‌های خود درگیر می‌شوند و به مجموعه‌ای از نفی‌های درونی که ویژگی فرمان‌بری است پایان می‌دهند. آن‌ها با «رابطه عزت نفس» هدایت می‌شوند و از هر چیزی که هماهنگی درونی آن‌ها را مختل می‌کند سرپیچی می‌کنند.
 
مخالفان مدنی فراتر از «تسلیم مرتاضانه»، که فرمان‌بری از سر «ناگزیری و ناچاری» است، حرکت می‌کنند. آنان به عنوان یک شیوه زندگی تمارض می‌کنند. در عین حال وقتی وجدان انتقادی او حکم می‌کند، بی‌قید و شرط فرمان می‌برند. اما مهم‌تر از همه، مخالفان مدنی شکلی از «فرمان‌بری سیاسی» را تجربه می‌کنند که از اشکال احترام غیرانتقادی متمایز است. مخالفان مدنی خود را با تامل انتقادی و اعتماد به نفس به خود فرمان می‌دهند که اطاعت کنند. گروس برگرفته از مفهوم ارسطویی تکلیف، به ما می‌گوید که مخالف مدنی، یک شهروند کاملا سیاسی، از افراد برابر با خود فرمان می‌برد. همه کسانی که از لحاظ سیاسی با آن‌ها در ارتباط هستند به همان اندازه آزاد هستند، زیرا همه آن‌ها با یک ظرفیت عقلانی هدایت می‌شوند، با پیروی از قضاوت‌های رابطه درونی آن‌ها با خودشان.
 
احساس می‌شود این ناقص است. اما اشتباه گروس در پیگیری رابطه اخلاقی خود با خود نیست. او از هانا آرنت و فوکو پیروی می‌کند که رابطه‌ای هماهنگ بین بخش‌هایی از خود غیریکتا را به عنوان پایه و اساس زندگی اخلاقی شناسایی می‌کنند. ما خود را تجربه می‌کنیم و باید قبل از هر چیز با پیچیدگی‌های اعمال خود زندگی کنیم. اما فراتر از مفهوم خویشتن که موجودیتی منفرد نیست، این شخصی که گروس از او حمایت می‌کند چه‌گونه در جهان قرار گرفته است؟ علاوه بر این، رابطه این شخص با جهان چه‌گونه می‌تواند اقدام اخلاقی را در برابر سیستم‌هایی که گروس تمسخر می‌‌کند، فعال یا مهار کند؟
 
تمجید گوروس از ثورو به وضوح نشان می‌دهد که چه‌گونه فلسفه او لکنت پیدا می‌کند. او از زیست «خودگردان» ثورو در برکه والدن قدردانی می‌کند، که همیشه کمی نمایشی بود. چرا که معروف است که او اغلب برای شام به خانه مادرش می‌رفته و برکه فقط چند دقیقه پیاده‌روی با شهر فاصله داشته است. با این حال یک مشکل عمیق‌تر وجود دارد. آیا ثورو به حیوانات و گیاهانی که برای تغذیه به آن‌ها نیاز دارد، درختان و سنگ‌هایی که برای ساختن پناهگاهش استفاده می‌شود، وابسته نیست، مناظری که تخیل او را برمی‌انگیزد؟ او به همان اندازه با این موجودات و تجربیات مرتبط بود که با هر انسانی که قرار بود از نظر سیاسی آن‌ها سازمان‌دهی کند.
 
ما در این‌جا شخصی را می‌بینیم که از دنیایی که در آن زندگی می‌کند جدا شده است. کار مخالفان مدنی در روایت گروس خود-محصور است. عقلانیت انتقادی آن‌ها فقط در رابطه درونی آن‌ها با خودشان بررسی می‌شود. با این تصور از خویشتن، گروس تاریخی دست دوم از روشن‌فکری غربی را دنبال می‌کند. از مفهوم افلاطون برای ایجاد تعادل سه جانبه در روح تا دیدگاه کانت در مورد اکثریت تا ادعای ثورو مبنی بر خودبسندگی، خویشتنی که گروس از آن استفاده می‌کند بیش از حد به مفهومی از خویشتن مربوط می‌شود که سیستم‌هایی را که او می‌خواهد برچیند، ایجاد کرده‌اند. مفهوم یک شخص انتقادی و عقلانی که به عنوان یک نفر منفرد وجود دارد، سنگ بنای اساسی سیستم بازار آزاد است. این به نوبه خود باعث ایجاد سرمایه‌داری مصرفی معاصر می‌شود.
 
شخصیت اصلی آثار گروس اساسا متمایز از فیلسوفان روشن‌گری نیست. گروس به سادگی از این موضوع دیرسال خواسته است تا خود را در جهت آرمان‌های چپ معاصر تغییر دهد. نتیجه کار این است که به طور ماهرانه سیستم‌هایی را که ما را در فرمان‌بری محدود می‌کند، تجزیه و تحلیل می‌کند، اما سپس چارچوبی از مخالفت را پیشنهاد می‌کند که کاملا با آن چیزی که ما باید از آن سرپیچی کنیم هم‌تراز است. فلسفه نافرمانی گروس از قضا فرمان‌بر سیستم‌هایی است که در آن گرفتار شده‌ایم.
 
بنابراین، ما چه‌گونه می‌توانیم خویشتنی را تصور کنیم که اساسا علیه خطرات واقعی و فوری مورد اشاره گروس جهت‌گیری می‌کند؟ ما به شخصی نیاز داریم که ضد سرمایه‌داری، (گروس با روش‌های معاصر ایجاد ثروت و افزایش نابرابری درآمدی مخالف است)، ملغی‌طلب (گروس به افزایش بی‌عدالتی‌های اجتماعی و حمایت از اقلیت‌ها اشاره می‌کند که باید علیه مجموعه زندان-صنعت و پلیس تحریک شوند)، و یک محیط‌زیست‌‌گرا (گروس به طور مکرر تخریب مداوم محیط را به عنوان یک دلیل واضح برای اقدامات نافرمانی مدنی معرفی می‌کند) باشد. این شخصی ست که در اجتماع فعال است و با بوم‌سازگان‌هایی که در آن زندگی می‌کنند هم‌طنین است. آن‌ها مسئولیت نامحدود خود را می‌پذیرند زیرا خود را از اقدامات خود و همه موجودات زنده جدا نمی‌دانند. آن‌ها از ندای گروس مبنی بر «بیرون از فاز» بودن با بشریت پیروی می‌کنند، زیرا فلسفه راهنمای آن‌ها با مفروضات سنت غربی که سیستم‌های مهلکی را زاییده است که در آن هستیم، مغایرت دارد.
 
این جا یک فلسفه غایی وجود ندارد که ما برای ردیابی خطوط پیچیده این شخص بتوانیم به آن استناد کنیم و اگرچه این موجود برای هم‌بستگی جهانی تقلا می‌کند، اما توانمندسازی آن‌ها برای نافرمانی سیاسی مستلزم ایجاد توازن بین مسئولیت جهانی آن‌ها با واقعیت‌های خاصی است که تجربه می‌کنند. شناسایی ترکیب‌بندی و موقعیت آن‌ها باید ما را نخست به فلسفه‌های کسانی که به شدت تخریب ناشی از سیستم‌های غیرانسانی و ضدمحیطی را تجربه می‌کنند، سوق دهد.
 
اما مهم‌تر از همه، ما باید موقعیت خود را در جهان با تقلا برای همبستگی پیدا کنیم. ما باید خودمان را در جوامع خود گیر بیندازیم، پهلو به پهلوی کسانی که از پارادایم‌های فعلی سرپیچی می‌کنند و در عین حال واقعیت‌های جایگزین را می‌سازند. ما باید خویشتن‌هایمان را - خویشتن‌های بی‌شکل و درهم‌بسته به یک‌دیگر - فراتر از سپهر سرمایه‌داری اندیشکده‌ها و جشنواره‌های بشردوستانه بیابیم. جهان جدید در خیابان‌ها، در جلسات اتحادیه‌های کارگری، در خاکی که عاشقانه به آن تمایل داریم، ساخته می‌شود. با کسانی که نافرمانی می‌کنند اما نه به دلخواه، بلکه به خاطر تدوام واقعیاتی که ما به ارث برده‌ایم و هرگز در اختیار ما نبوده‌اند. آیا به آنان می‌پیوندید؟
 
آیا به آن‌ها می‌پیوندید، آن بخش‌های غیر‌انسانی شما؟
 
 
شناس‌نامه کتاب:
Disobey: A Philosophy of Resistance. By  Frederic Gros. Verso (May 19, 2020), 224 pages
 
منبع: بررسی کتاب لس‌آنجلس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها