وله سوینکا، برنده نوبل ادبیات، پیش از این نمایشنامه، شعر و مقالات زیادی نوشته؛ اما نزدیک به نیمقرن اخیر رمانی نیافریده بود.
در سال ۱۹۸۶ سوینکا جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد و تبدیل به اولین برنده افریقایی این جایزه شد؛ اما جایگاه او در ادبیات نیجریه مدتها پیش از آن تثبیت شده بود. برای نسلی از نویسندگان جوان نیجریه، کار او دگرگونکننده بود و هنرمندان زیادی نیز از آثارش الهام گرفتند. در لاگوس، بسیاری مهارت خود را با نقاشی چهرههای معروف نشان میدهند که او هم یکی از آنهاست. حتا زمانی یک گروه موسیقی دونفره به نام «سوینکاز آفرو» به معنی آفریقای سوینکا وجود داشت.
«وقایعنگاری از سرزمین شادترین مردم روی زمین»، اولین رمان او در نیمقرن گذشته است که این ماه در بریتانیا منتشر میشود؛ یک رمان شلوغ که داستان یک رهبر مذهبی، یک سیاستمدار، یک غول رسانه و گروهی از دوستان دانشگاهی را در نسخهای از نیجریه امروز پیش میبرد. طنزپردازی و تفسیر سیاست و جامعه نیجریه نشان تجاری سوینکاست. مصاحبه پیشرو اواخر ماه آگوست انجام شده و در آن درباره آخرین رمان او، افکارش درباره مجموعه تلویزیونی «برادر بزرگ آفریقا» که نسخه افریقایی «برادر بزرگ» در ژانر تلویزیون واقعنماست، طولانیترین مسیری که در دوران کودکیاش طی کرده و امیدهایش برای نیجریه صحبت شده است.
«وقایعنگاری از سرزمین شادترین مردم روی زمین» اولین رمان شما در ۴۸ سال گذشته است. چرا حالا؟ این لحظه چه ویژگی خاصی دارد؟
مضامین این رمان همواره به اشکال مختلف، از طرح و مجادله گرفته تا شعر با من همراه بودهاند. ایدهها به صورت تدریجی جمع شدهاند و بالاخره با خودم گفتم: بیا و یک بار برای همیشه اینها را در یک متن بگنجان.
در این کتاب گروه بزرگی از شخصیتها از طیفهای مختلف وجود دارد: «سِر گودی»، نخست وزیر این نیجریه خیالی، مهندس «پیتان پِین» مبارز در برابر فساد، «پاپا داوینا» بنیانگذار «کریسلام» که ترکیبی از مسیحیت و اسلام است و بسیاری دیگر. چطور توانستید همه آنها را پیش ببرید؟
سوال بسیار خوبی است و خوشحالم که محض خاطر رماننویسان جوانی که از این ابزار شگفتانگیز یعنی کامپیوتر استفاده میکنند هم که شده، این سوال را پرسیدید. شاید آنها فکر کنند کامپیوتر کمککننده است؛ اما باور کنید که این وسیله میتواند یک دشمن باشد. دارم اسراری از این حرفه را به شما میگویم که با طی کردن مسیر دشوار این رمان آموختم. باید پیشنویسها را با دقت خیلی زیاد شمارهگذاری کنید. این تنها راه انجامش است.
کدامیک برایتان اولویت دارد: طرح یا شخصیت داستان؟
گمان میکنم شخصیتها. اتفاقات بیش از هر طریق دیگری از نظر شخصیتی تکامل مییابند.
از طیف وسیع ارجاعات معاصر این کتاب لذت بردم. اگر با صحنه سیاسی نیجریه آشنا باشی، شاید حتا شخصیتهایی را که در لفافه حضور دارند، تشخیص بدهی. آیا برای این رمان مجبور بودید تحقیق کنید یا همه مطالب از قبل در ذهنتان وجود داشت؟
اتفاقات اطرافم به یک نوع نقطه بحران رسیدند. جامعه حقیقتا از منظر آنچه فرد میتواند بهطور روزانه فراگیرد، تحملناپذیر شده است. این را پنهان نمیکنم که بسیاری از اتفاقات از زندگی واقعی وام گرفته شدهاند. برخی از شخصیتها از زندگی واقعی گرفته شده، اما بعد به صورت داستان درآمدهاند. این یکی از دلایلی است که تصمیم گرفتم کتاب را قبل از شصتمین سالگرد استقلال نیجریه منتشر کنم. میخواستم هدیهام به ملت و مردمی باشد که اینجا زندگی میکنند: کسانی که حکومت میکنند و آنهایی که تحت حکومتند؛ استثمارگران و استثمارشدگان.
این رمان همچنین ارجاعات فرهنگی زیادی دارد، برای مثال به «برادر بزرگ آفریقا». آیا حالا «برادر بزرگ نیجریه» را نگاه میکنید؟
به نظرم تهوعآور است. وقتی اولین بار در سال ۲۰۰۳ «برادر بزرگ آفریقا» پخش شد، از سر وظیفه تماشا کردم. دوستانم با عجله به خانههایشان برمیگشتند و میگفتند باید این قسمت را ببینیم. فکر میکنم حدودا دو قسمت و نیم را توانستم ببینم. اما چشمچرانی کاملا خلاف باورهایم بود. بنابراین نسخه جدید را اصلا ندیدم و نزدیکش هم نمیشوم.
به نظر میرسد عنوان کتاب، «وقایعنگاری از سرزمین شادترین مردم روی زمین»، نقدی بر نیجریه باشد: با وجود همه فرجامهای بد، ما خوشحالیم. فلاکوتی (از بزرگترین چهرههای تاریخ موسیقی نیجریه) نیز در یکی از ترانههایش این ویژگی را مورد انتقاد قرار میدهد؛ جایی که به توده مردم به خاطر تحمل شرایط وحشتناک زخم زبان میزند. آیا شما خودتان را خوشحال توصیف میکنید؟
این عنوان زمانی به فکرم رسید که چند سال پیش جایی خواندم نیجریهایها ازجمله شادترین مردم جهان هستند. به آن جمله نگاه کردم و با خودم فکر کردم: «چی؟ این همان نیجریه خودمان است؟» بنابراین این عنوان قرار بود کنایهآمیز باشد. مطمئنا توصیف صادقانه و درستی از چیزی که روزانه با آن مواجه هستیم یا آنچه در روزنامهها میآید، نیست. آیا من خوشحالم؟ در حال حاضر بسیار راضیام، چون در محیط خودم هستم. زمانی که پایم را از این محیط بیرون میگذارم، ضربان قلبم تندتر میشود. درنتیجه من از کلمه خوشحال استفاده نمیکنم. از کلمه ناراحت هم استفاده نمیکنم. سعی میکنم به یک تعادل برسم تا بتوانم به عنوان یک انسان عمل کنم. همهاش همین.
با اینکه میتوانید در هر نقطهای از جهان زندگی کنید، زندگی در نیجریه را انتخاب کردهاید. چرا؟
آدم تنبلی هستم. به این محیط عادت کردهام. هر بار که در تبعید بودم متوجه شدم که واقعا هیچجای دیگر نمیتوانم احساس کنم در خانهام؛ نه بهطور کامل.
آیا برنده نوبل بودن به این معنی است که وقتی میخواهید بنویسید فشار بیشتری احساس میکنید؟
نه؛ به هیچ وجه. همیشه به نسل جوان توصیه میکنم تسلیم فشارها نشوند. اگر این فشار بیحاصل را احساس میکنید که «من میبایست بنویسم؛ باید بنویسم» این کار را نکنید. بروید بیرون و یک کار دیگر انجام بدهید. خودتان را در محیط غوطهور کنید. یک کار مثبت انجام بدهید؛ کتاب بخوانید؛ قدم بزنید؛ با مردم ارتباط برقرار کنید؛ طبیعت را بنگرید؛ به خیابان بروید و با مردم همگام شوید. از اینکه با این کارها همهچیز با چه سرعتی در ذهنتان به جریان میافتد شگفتزده خواهید شد.
به آینده نیجریه امیدوارید؟
آه، امید. این هم یکی دیگر از کلماتی است که از آن استفاده نمیکنم؛ مثل خوشحالی. وقتی حتی اسم نیجریه را میآورید، نمیتوانم بفهمم چیست. هیچ حسی نسبت به آن ندارم، چون کاملا با شناختی که به عنوان یک کودک از نیجریه داشتم، تفاوت دارد. من این کشور را نمیشناسم. این یک حقیقت است. بنابراین پاسخم به این سوال خیلی درهم است.
نظرتان درباره چشمانداز نویسندگی معاصر آفریقا چیست؟
بسیار موفق است. گروه شگفتانگیزی از نویسندگان جوان، بهویژه نویسندگان زن جوان وجود دارد که واقعا به افتخار این قاره تبدیل شدهاند.
کتاب خاطراتتان، «اکه»، یکی از محبوبترینهاست. آیا وله سوینکای جوان در «اکه» باور میکند که در زندگی تا کجاها پیش رفتهاید؛ جایزه نوبل، تحسینها، شهرت و اعتبار؟
فکر نمیکنم این سوالی باشد که قادر باشم به آن جواب بدهم. به این دلیل ساده که حقیقتا هرگز به دنبال شهرت نبودم. میخواستم طبق استانداردهای خودم راضی و خرسند باشم. میخواستم توان زندگیکردن با خودم را داشته باشم و کاری که شروع کردهام را انجام دهم. مهم نبود چه باشد.
نظر شما