آیا ما در آبهای راکد «پس از نظریه» آرام گرفتهایم؟ آیا «عصر طلایی» نظریه سرآمده است؟ اگر چنین باشد و از دوران شکوه نظریه فاصله گرفته باشیم، چگونه میتوانیم به مناسبات تازه سده جدیدی که همچون زورقی پریشان در آبهای آن شناوریم، دست پیدا کنیم؟
مترجم کتاب در بخشی از یادداشت خود شمای کلی پرسشهای ایگلتون در این اثر را این طور ترسیم میکند: «نظر به اهمیت مفهوم «نظریه» به طور عام، در این کتاب و پرسش ماهوی از «نظریه فرهنگی» به طور خاص و ملاحظاتی که با عنوان این نظریه در باب قرائتهای متکثر و گاه متباین از آنچه در روزگار ما از مفاهیمی مانند حقیقت، اخلاق، انقلاب، بنیاد و بنیادگرایی، مرگ، شر و نیستی برداشت میشود، میتوان داشت خاستگاه، منزلت و رسالت نظریه را برجسته و در نتیجه تذکر به تأمل در پرسشهایی از قبیل نظریه چیست؟ ملاحظات نظری در چه بستری روی میدهد؟ آیا نظریه به بستر یا حوزه خاصی تعلق خاطر دارد؟ آیا میتوان از مرحله نظریه به مرحله «پس از نظریه» ـ چنانکه عنوان این کتاب از آن حکایت دارد ـ گذار کرد؟ را خاطرنشان و گریزناپذیر میکند.»
همانطور که در کتاب اشاره شده است، آلمان و فرانسه سده بیستم شاید بیشترین سهم را در پروراندن نظریهپردازان بزرگ داشتهاند؛ شاگردان آلمانی و فرانسوی اوایل سده که خود در اواسط و اواخر سده به فلاسفه تأثیرگذاری بدل شدند. اما تکلیف ما امروز چیست؟ «اکنون با گذار از آبهای خروشان و طوفنده نظریههای سدههای پیشین، سده بیستویکم از راه رسیده است. آیا ما در آبهای راکد «پس از نظریه» آرام گرفتهایم؟ آیا «عصر طلایی» نظریه سرآمده است؟ اگر چنین باشد و از دوران شکوه نظریه فاصله گرفته باشیم، چگونه میتوانیم به مناسبات تازه سده جدیدی که همچون زورقی پریشان در آبهای آن شناوریم، دست پیدا کنیم؟ سده بیستویکم همچون هر دورانی، ناملایمات، تلاطمات و اعوجاجات خاص خود را دارد و این امور نیازمند نظریهپردازی خاص خود است. شاید به یک معنا ظهور بنیادگرایی، پیکار علیه تروریسم و مسئله شر از اولویتهایی باشند که نیازمند نظریهپردازیاند. اما مسئله این است که در غیاب نظریه چگونه میتوان به طرح پرسش از این امور پرداخت.»
ایگلتون برای رسیدن به پاسخ این پرسشها کتاب خود را در بخشهایی با عناوین سیاست نسیان، ظهور و افول نظریه، مسیر پسامدرنیسم، دستاوردها و ناکامیها، حقیقت، فضیلت و عینیت، اصول اخلاقی، انقلاب، بنیادها و بنیادگرایان و مرگ، شر و نیستی به علاوه یک ضمیمه کوتاه به پیش برده است.
او فصل نخست کتاب خود را این طور آغاز میکند: «عصر طلایی نظریه فرهنگی مدتهاست سپری شده است. چندین دهه است که آثار پیشرو ژاک لاکان، کلود لوی اشتروس، لویی التوسر، رولان بارت و میشل فوکو را پشت سر گذاشتهایم و چنان است نوشتههای راهگشای اولیه ریموند ویلیامز، لوس ایریگاری، پیر بوردیو، ژولیا کرستیوا، ژاک دریدا، هلن سیکسو، یورگن هابرماس، فردریک جیمسون و ادوارد سعید. از آن زمان تاکنون آثار اندکی به تحریر درآمده که همپایه بلندهمتی و نوآوری این پدران و مادران پایهگذار باشد. بعضی از آنها از پای درآمدهاند. تقدیر، رولان بارت را به زیر وانت رختشوی خانه پاریسی فرستاد، و میشل فوکو به ایدز مبتلا شد. سرنوشت لاکان، ویلیامز و بوردیو را از میان برداشت، و لویی آلتوسر را به جرم قتل همسرش به تیمارستان تبعید کرد. گویی خداوند ساختارگرا نبوده است.»
او به این ترتیب سیری تاریخی برای توضیح نظریه فرهنگی و ابعاد فکری، رمانی آن در پیش میگیرد و در ادامه به مدرنیسم و پسامدرنیسم میرسد و مفاهیمی مانند حقیقت، اصول اخلاقی، بنیادگرایی و شر را هم با همین مسیر تاریخی-تحلیلی مورد واکاوی قرار میدهد. تری ایگلتون معتقد است که «هرگز نمیتوانیم در وضعیت پس از نظریه قرار بگیریم» به این معنا که بدون نظریه، بازتابی از حیات انسانی وجود نخواهند داشت. هنگامی که موقعیت ما تغییر میکند، صرفاً از انحاء خاصی از اندیشه تهی خواهیم شد. فصل پایانی و ضمیمه کتاب نیز تحلیلی کوتاه از ایگلتون است که در سال 2003 و در نقد نگاه آمریکایی در مناسبات فرهنگی جهان نوشته شده است و به نحوی میتوان آن را تحلیلی برآمده از سایر فصول کتاب دانست که البته چندان هم خوشبین و روشن نیست.
کتاب «پس از نظریه» به قلم تری ایگلتون با ترجمه کیا سلیمانی در 290 صفحه، شمارگان 300 نسخه و قیمت 70 هزار تومان توسط نشر افراز در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
نظر شما