روایتی ماندگار از شهید غلامعلی پیچک در کتاب «گلِ پیچک ریحانه» که چاپ اول این کتاب به تازگی منتشر شده است.
داستان کتاب درباره ریحانه کوچولویی است که گلهای پیچک خانهشان رو به خرابی است، به همین علت با مادرش در اینترنت درباره پیچک جستوجو میکنند که به شهید غلامعلی پیچک برمیخورند و داستان زندگی شهید پیچک را با هم میخوانند و در آخر تصمیم میگیرند که سر مزار شهید پیچک بروند.
در قسمتی از داستان میخوانیم:
«هوا بسیار سرد و بارانی بود. عملیات تمام شده بود.
یکی از فرماندهها توی پادگان کنار بخاری نشسته بود و استراحت میکرد.
یکدفعه پیچک وارد اتاق شد.
رو کرد به آن فرمانده و گفت: بلند شو بریم ببینیم حال رزمندهها چطوره!
نمیشه اونا تو هوای سرد زیر بارون باشن، اونوقت ما اینجا کنار بخاری نشسته باشیم.»
کتاب «گلِ پیچک ریحانه» در 24 صفحه مصور، شمارگان 2000 نسخه و با قیمت 20 هزار تومان روانه کتابفروشیها شد.
نظر شما