نویسنده کتاب «گُلی زیر آوار» با تأکید بر اینکه باید شهدا را همانطور که بودهاند و در قالب شخصیت دستیافتنی به جوانان معرفی کنیم، گفت: در زمینه نگارش این اثر، نگاهم این بود که بتوانم با بیان خاطرات شهید سیدمجتبی حسینی به نوجوانان و جوانان این آگاهی را بدهم که شهدا انسانهایی مثل خود شما بودند.
اینکتاب دربرگیرنده زندگینامه شهید سیدمجتبی حسینی فرمانده اطلاعاتعملیات لشکر ۲۷ است که در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه به شهادت رسید و پیکرش مفقود شد.
«گُلی زیر آوار» چهار فصل اصلی دارد که عبارتاند از «تمام دلخوشی خانه»، «میان آتش مریدش میشود»، «نفسشان را بریده بود...» و «زیر یک پتو با عراقی...». سهفصل اول کتاب، هرکدام ۲ بخش را شامل میشوند و فصل چهارم هم ۳ بخش را در بر میگیرد. عناوین بخشهای مندرج در فصول هم بهترتیب عبارت است از: «کمکم دارد مرد میشود»، «توی لیست ترور...»، «همیشه گمنام»، «همت نمیتواند حرف بزند...»، «بالای سرش نوحه میخواند...»، «باید از شر این ترکشا خلاص بشی»، «همه سرزنشش میکردند»، «کسر شان لاتهاست» و «گلی زیر آوار».
این کتاب تعدادی عکس و تصاویر از شهید حسینی را شامل میشود که بینشان میتوان شیخ حسین انصاریان را نیز بین رزمندگان لشکر ۲۷ مشاهده کرد. با هما مهرآبادی، نویسنده کتاب «گُلی زیر آوار» به گفتگو پرداختهایم که شرح آن را در ادامه میخوانید.
شما آثار زیادی درباره زندگینامه شهدا کار کردهاید. اما این بار به سراغ یکی از شهدای شاخص واحد اطلاعات عملیات رفتید. درباره این کتاب و نحوه شکلگیری آن توضیح میدهید؟
شهید سیدمجتبی حسینی جزء رزمندگان اطلاعات عملیات لشکر ۲۷ محمد رسولالله بوده که در نهایت وقتی به شهادت میرسد، سرپرست اطلاعات عملیات است. شهید حسینی همیشه میخواسته گمنام باشد و نظرش این بوده که ما در جنگ هستیم و اگر داریم خدمتی میکنیم، نیاز به گفتن و تقدیر و تشکر ندارد. به همین دلیل همیشه در سکوت کارهایش را انجام میداد. در واقع هیچکس از کار رزمندگان اطلاعاتعملیات خبر نداشت. مأموریتهایی میرفتند که هیچکس غیر از خودشان و فرمانده اطلاع نداشت. همه این موارد دستبهدست هم داد تا در مورد شهید سید مجتبی حسینی اطلاعات رزمی و جنگی کمی داشته باشیم. مثلا 10 نفر شب در سنگر میخوابیدند، صبح که بیدار میشدند، ایشان در جمعشان نبود و دوروز بعد برمیگشت. هیچکس اطلاع نداشته که سیدمجتبی کجا میرود و چهکار میکند.
در واقع پنهانکاری جزئی از کار اعضای اطلاعاتعملیات بوده، به همین دلیل اطلاعات کامل از سیدمجتبی و شهدای از این دست نداریم و چون اطلاعات ناقص بود، وقتی میخواستم زندگینامه شهید حسینی را تدوین کنم، خاطرات رزمندگان و دوستانش را کنار هم گذاشتم تا زندگینامه این شهید شکل بگیرد. اولویت من هم این بود که این اثر جذاب باشد و در عین حال شهید سیدمجتبی هم شناخته شود. بالاخره پس از تلاش و همکاری های خوبی که صورت گرفت کتاب تدوین شد.
انجام مصاحبهها با راویان به چه شکل انجام شد؟
بیشترین اطلاعات از طریق مصاحبهها جمعآوری شد. این کتاب از قبل از تولد سیدمجتبی نوشته شده، بعد هم تولد، نوجوانی، جوانی، دوران انقلاب و خاطرات جنگ بیان شده است. برخی اطلاعات در مصاحبه با اعضای خانواده و برخی در گفتگو با دوستان و همرزمان شهید گردآوری شد. البته خاطرات خانواده کاملتر و دقیقتر از خاطرات دوستان و همرزمان ایشان بود.
برای مستندسازی و تطبیق گفتوگوها با اسناد و مدارک موجود چه کاری انجام دادید؟
روال کار اینگونه است که وقتی اسناد و مصاحبهها در اختیار نویسنده قرار داده میشود، نویسنده یکسری اطلاعات از شهید بدست میآورد. البته بستگی به این دارد که شهید در چه رتبه و مقامی بوده، مثلا برخی از شهدا صحبتهایی از پشت بیسیم دارند. از برخی شهدا دلنوشته و خاطره به یادگار مانده، ولی سیدمجتبی هیچکدام از اینها را نداشت. آنچه در دست بود، فقط مصاحبهها بود به همین دلیل گاهی حین تنظیم متن به خلأ میرسیدم و وقتی احساس میکردم اطلاعات نیاز به تکمیلشدن دارد، دوباره مصاحبه میکردم و تلفنی با همرزمان شهید به گفتگو میپرداختم. از جمله مشکلاتی که حین تنظیم مصاحبهها به آن برمیخوردم، اسامی مکانها بود که برخی از آنها تغییر کرده و در این زمینه نیز دوستان و همرزمان شهید به من کمک کردند.
مسئولیت یک نویسنده قبل از تدوین اثر، تحقیق است. باید مطالبی که به دستش میرسد، قبل از اینکه تدوین کند و به نگارش دربیاورد، درمورد آنها تحقیق کند و به یقین برسد. من هم مستثنا نبودم و سعی میکردم مطالبی که به دستم میرسد در موردش تحقیق کنم و بعد شروع به نگارش کنم.
مخاطب این کتاب، با چه ویژگیهای بارزی نسبت به آثار مشابه مواجه خواهد شد؟
من سالهاست کار فرهنگی انجام میدهم و با همین نگاه فرهنگی پیشرفتهام. یکی از دغدغههای من این است که نسل امروز غرق در فضای مجازی هستند و خوراکهای فکری و ذهنی متنوع به آنها نمیرسد. در زمینه نگارش این اثر، نگاهم این بود که بتوانم با کتاب شهید سیدمجتبی حسینی به نوجوانان و جوانان این آگاهی را بدهم که شهدا انسانهایی مثل خود شما بودند. متأسفانه آنچه اتفاق میافتد این است که از شهدا قدیسسازی صورت میگیرد و شهدا را آدمهای دستنیافتنی جلوه میدهیم، در صورتی که باید همانطور که بودهاند، معرفی شوند. باید شهدا را به گونهای معرفی کنیم که اگر فرزند ما اشتباهی مرتکب شد، فکر نکند که دیگر آخر راه است و نمیتواند مثل یک شهید باشد.
از بازخوردی که پس از انتشار کتاب در بین نوجوانان دریافت کردم به این نتیجه رسیدم که آنها به این درک رسیدهاند که شهید نیز فردی مثل آنها بوده که گاهی مشکلات مالی داشته، برخی اوقات خوشحال بوده و گاهی هم دعوا میکرده، در نهایت تلاشم این بوده که کتاب «گلی زیر آوار»، این پیام را دربر داشته باشد.
به نظر شما ملاک و معیار یک خاطره برتر چه عناصر و مؤلفههایی میتواند باشد؟
وقتی خاطره گفته میشود، قرار است از آن یک تجربه بیرون بیاید. گذشته از اینکه شاید در کنار خاطره سرگرم هم بشویم، ولی خیلی دوست دارم که خاطرهها همیشه عبرت و تجربه داشته باشد و بیهوده نباشد. شاید عناصر و معیارهای دیگری هم وجود داشته باشد، ولی مهم این است که بتوانیم از خاطر درس یاد بگیریم.
به نظر شما خاطراتی که در این کتاب منتشر شده میتواند به عنوان مواد خام برای خلق آثار هنری و مستند مورد استفاده قرار گیرد؟
گاهی خاطرات سیدمجتبی را که مرور میکردم با توجه به اینکه سابقه کوتاهی با گروههای هنری داشتم، به ذهنم میرسید یکی از خاطرات شیرین که سیدمجتبی دارد، در قالب کلیپ ارائه شود. آن خاطره مسابقه فوتبال بود که در آن، دو گروه به فینال رسیده بودند. سیدمجتبی و دوستانش که بینهایت شیطنت داشتند، گروه رقیب را دست و پا بسته در زیرزمین زندانی میکنند تا به مسابقه نرسند. این موارد در واقع خاطرات طنزی است که در کتاب نیز ذکر شده است.
در روایتگری جنگ و تهیه خاطرات، چقدر فرماندهان میانی و رزمندگان عادی که در واقع بدنه یگانها بودند، مهم هستند؟ ممکن است اگر من عادی بخواهم کسی را برای تهیه کتاب خاطراتش انتخاب کنم، سراغ فرماندهان شناختهشده و مشهور بروم، ولی میبینیم که بسیای از کتابهای پرخواننده و محبوب از خاطرات همین افراد در سطوح پایینتر است. اینها چقدر مؤثر است و چقدر به اینها توجه شده است؟
متأسفانه برخی نویسندگان برای نگارش آثار به سراغ شهدای معروف میروند تا بتوانند با اسم شهید رشد کنند و این ناراحت کننده است. وقتی به روایات و احادیث ائمه معصومین(ع) رجوع میکنیم، همیشه سیاهی لشکر ارزشمند بوده، چه در جبهه حق و چه در جبهه باطل، در جبهه ما هم همینطور بوده است. حاجاحمد به تنهایی حاجاحمد نمیشود، رزمندگانی بودهاند که با تلاش خود شهدایی مانند حاجهمت و ... توانستند به اهدافشان برسند. یقینا شاخصه و امتیازاتی داشتهاند و بخواهیم یا نخواهیم نقش فرماندهان پررنگتر است؛ اما آنها هم که مسئولیت خاصی نداشتند بالاخره در جنگ بودند و یقینا برای سرگرمی و خوشگذرانی به جنگ نرفته بودند. پس باید آنها را نیز ببینیم.
نظر شما