چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ - ۰۹:۱۳
علوم انسانی در چنگال غرب‌گدایی

یوسفی می‌گوید: آثاری که حتی در غرب نیز بخشهایی از آن مقبولیت علمی‌ زیادی ندارند، در ایران بخاطر ناتوانی در نقد و آسیب شناسی ریشه‌ای مورد توجه و حمایت مالی قرار می‌گیرند و منتشر می‌شوند. اگر جلوی این سونامی‌ و خودآزاری فرهنگی گرفته نشود، کشور با یک بحران اساسی روبرو خواهد شد.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) الهام عبادتی: حمیدرضا یوسفی استاد دانشگاه پتسدام آلمان که در حوزه مطالعات میان فرهنگی و تاریخ‌نگاری فلسفه تخصص دارد، همواره در آثار و گفت‌وگوهای خود تاکید کرده که باید با استفاده از مواریث علمی و فرهنگی کشور به تولید و نظریه پردازی بپردازیم. او معتقد است آیین‌نامه‌های ارتقا در نظام آموزش عالی کشور موجب شده تا هر چه بیشتر استادان دانشگاهی به ترجمه مبادرت کنند تا تالیف. مشروح گفت‌وگوی یوسفی با ایبنا را درباره چرایی ضعف تالیفات در علوم انسانی در ادامه می‌خوانید: 

پروفسور یوسفی در کتاب‌ها و گفت‌وگوهایی که پیش از این از شما منتشر شده همواره بر کلید واژه «امتناع تفکر» و «ازخودبیگانگی هویتی» تاکید کرده‌اید و به عبارتی این مفاهیم در نظام فکری شما جایگاه خاصی دارد. امتناع تفکر و ازخودبیگانگی هویتی در حوزه علوم انسانی چه پیامدهایی داشته است؟
جامعه ما با یک اسکیزوفرنی فرهنگی عظیم دست و پنجه نرم می‌کند. اسم این اختلال شخصیت فرهنگی، همانطور که بدرستی فرمودید، «امتناع تفکر» و «ازخودبیگانگی هویتی» است که در دهه‌های گذشته نبردهای اجتماعی گسترده و بدنبال آن خروج استعدادهای زیادی را از ایران به همراه داشته است. چهارضلعی وزارت علوم – به ویژه شورای تحول و ارتقای علوم انسانی –، نظام آموزش عالی، سازمان سمت و موسسات انتشاراتی کشور، مولدهای این اندیشه گریزی و خودآزاری هویتی هستند که با پوست و استخوانشان غرب‌محور عمل می‌کنند.

ترجمه و تفکر اقتباسی که بدترین نوع اجاره نشینی فکری و ترویج بی فکری و امتناع تفکر است، برآیند رابطه متقابل و ضدارزشی این چهارضلعی است. این روند ویرانگر، موجب شده است که مباحث معرفت شناختی و روش شناختی رشته­های علوم انسانی و اجتماعیِ کشور از شرایط تاریخی و اجتماعی مدرنیته غربی نشأت بگیرند، تأثیر بپذیرند و با افتخار در دانشگاه­های کشور تدریس شوند. استنادات گسترده این علوم به یافته­‌های حاصل از تحقیقات سایر کشورها، بدون توجه به تفاوت‌­های محیطی و اجتماعی ایران مشکلات زیادی را ایجاد کرده است. در این خصوص متأسفانه در ایران برای شناخت پیش­فرض‌ها و خاستگاه بنیان‌­های آن اندیشه‌­های عاریتی و اقتباسی تلاش شایسته­‌ای انجام نشده است. بی­ توجهی به این مبانی از علل اصلی بی‌­هویتی و بی ­ریشگی این علوم در جامعه و به تبع آن، دور کردن نسل جوانِ دانش‌­آموز و دانشجو از هویت خودشان است.
 
حجم ترجمه‌های ما در حوزه علوم انسانی طی سال‌های اخیر بسیار زیاد بوده و جالب است که بسیاری از این ترجمه‌ها جدا از کیفیتشان گاه در سبد پرفروش‌های بازار کتاب هم قرار داشته اند ...
باید اعتراف کرد که ترجمه، در نظام دانشگاهی ما از قداست زیادی برخوردار است و نوعی سند افتخار محسوب می‌شود. دایره ترجمه در کشور گسترده است و از کتاب‌های داستان کودکان، کتاب‌های درسی و تدریسی تا بطن نظام دانشگاهی کشور را دربرمی‌گیرد. اساتید دانشگاه‌­های ما خود را استاد دانشجویان ایرانی، ولی مقلد و شاگرد متون غربی می‌دانند. این خودزنی و خودحقیرپنداری باعث ازخودبیگانگی هویتی دانشجویان کشورمان شده است. در دانشگاه­‌های ما که اساتید آن برای فرصت مطالعاتی متون علوم انسانی و اجتماعی در اروپا و آمریکای شمالی له له می‌زنند، هنوز نفهمیده‌اند که آنها اگر خود را شاگرد غرب هم تلقی کنند، روزی باید به بلوغ برسند. مثل کودکی که راه رفتن می‌آموزد، به مدرسه می‌رود و پس از مراحل مختلف تحصیلی به درجه معلمی‌ و استادی می‌رسد و صاحب نظر می‌شود. اساتید دانشگاه‌­های ما از زمان قاجار به امروز خود را اسیر زندان اجاره نشینی فکری کرده‌اند و نسل سوزی می‌کنند. نقطه چالش برانگیز این کد رفتاری ویرانگر این است که اساتید ما در این زندان حکم زندانبان را نیز دارند.

نزدیک یک قرن است که در دانشگاه‌های ایران ترجمه منابع آمریکایی، انگلیسی، فرانسوی و آلمانی در پایان‌نامه‌های رشته‌های مختلف این علوم نوعی سند افتخار است. هرچه در متن پایان‌­نامه، از منابع لاتین بیشتر استفاده شود – هر چند منابع بی نام و نشان – از ارزش و رتبه بالایی برخوردار خواهد بود. سامانه جامع اداری یا اتوماسیون اداری دانشگاه­ها مثل «چارگونه» و «دیدگاه» به طور مستند نشان می‌دهند که اعضای هیأت علمی‌ دانشگاه‌های کشور بیشتر به جای تألیف کتاب به ترجمه کتاب مشغول هستند و در این سامانه‌­ها روزانه به طور میانگین حداقل سه نامه تحت عنوان «استعلام ترجمه کتاب» دریافت می‌کنند.
 
غلبه فرمالیسم دانشگاهی و آیین‌نامه‌های ارتقا چه تاثیری در این فرایند داشته است؟
نوشتن و چاپ مقاله در مجله‌های بین المللی دارای امتیاز بیشتری نسبت به مقالات علمی-پژوهشی داخل کشور است که همین مساله سبب ایجاد نشریات کم اعتبار و پولی با عناوین آی‌اس‌آی و یا نشریات علمی-پژوهشی شده است که کشورهای جهان «سوم» پایه‌گذار آن بوده‌اند. معیارهای ارزشیابی اعضای هیئت علمی‌ضد توسعه کیفیِ علم است. ارزیابی مقاله‌ها به سیاست و به بیماری اچ‌ایندکس مبتلا شده است. وقتی اچ‌ایندکس شاخص ارزیابی و ارتقای علمی‌می‌شود، پژوهشگر با چه انگیزه‌ای روی پروژه­های ملی و بومی‌کار کند؟!

اخیراً اکثر دانشگاه‌ها پس از جذب افراد جدید به عنوان عضو هیئت علمی‌و با توجه به قراردادی-پیمانی بودن اساتید در سه سال اول خدمت، برای تمدید قرارداد اعضای هیئت علمی‌شرط چاپ و انتشار 2 تا 3 مقاله آی اس آی را گذاشته اند و در صورت عدم انتشار مقاله در مجلات آی اس آی، قرارداد این اساتید تمدید نمی‌شود. همه این اتفاقات برای این است که دانشگاه‌ها به دنبال ارتقاء رنکینگ خود در نظام ارزشیابی غربی و جهانی هستند و هدف اصلی، یعنی حل مسائل کشور را فراموش کرده‌اند. این روند باعث رکود همه جانبه علوم انسانی و اجتماعی در ایران اسلامی‌شود.

دلیل عمده این اتفاق این است که وزارت علوم ارزیابی‌ها را به سیاست گره زده است و افراد تنها به فکر ارتقای خود هستند نه اعتلای کشور. باید به این پرسش پاسخ داده شود که واقعاً ما برای چه کسی می‌نویسیم؟! ما مثل نوکران بی جیره و مواجبی شده ایم که مقاله برای مجلات غربی می‌نویسیم و به آن افتخار هم می‌کنیم. این اساتید باید پاسخگو شوند که با مقالات آی اس آی خود تا کنون چه گلی بر سر کشور زده اند. آنها باید با اعداد و ارقام پاسخ دهند که بیلان تلاش‌های آی اس آییِ آنها چه خدمتی به انتقال علم به دانشجویان این رشته‌ها کرده است.
 
ناشران علوم انسانی هم طی سال‌های اخیر تمرکز ویژه ای بر چاپ آثار ترجمه‌ای و بعضا ترجمه‌های بازاری داشتند. نظرتان در این باره چیست؟
موسسه­‌های انتشاراتی کشور نیز عملا و بطور سیستماتیک چاپ و انتشار آثار ترجمه‌­ای را در اولویت قرار می‌دهند و کتاب‌های تألیفی، مورد بی مهری همه جانبه و شدید قرار می‌گیرند و با مشکلات زیادی جهت چاپ و انتشار روبرو می‌شوند. این رفتار غرب گدایانه نه تنها مشکلی از جامعه ما حل نمی‌کند، بلکه باعث گفتمان‌سازی کاذب و یارگیری‌های مخرب و نگاه محفلی در امور علمی‌و غیرعلمی‌کشور نیز می‌شود.

در کنار توجه بی حد و حصر به ترجمه آثار نویسندگان غربی، شاهد بی‌مهری و عدم تمایل این ناشران به چاپ و انتشار کتاب‌هایی هستیم که به مواریث علمی‌ و فرهنگی کشور می‌پردازند. بدیهی است که گفتمان‌سازی‌های اینچنینی تبدیل به تیشه‌های ریشه‌های فرهنگی، تمدنی، دینی و اجتماعی ما می‌شوند، ولی اساتید ما همچنان با افتخار به این بستر می‌روند که مقالاتشان در مجلات مطرح جهان منتشر شوند تا رتبه بگیرند. این تیشه‌ها مولدهای اسکیزوفرنی فرهنگی و ازخودبیگانگی هویتی و تربیت افراد غرب «ندیده غرب‌باور» در کشور هستند. آسیب‌شناسی ریشه ای و بدون حب و بغض این روند خودویرانگرایانه می‌تواند هم به ما برای درک و ارزیابی ابعاد تخریب این گفتمان‌سازی‌ها و هم تعریف راهکار مقاوم و کارا کمک کند.

شورای تحول و ارتقای علوم انسانی در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری نیز عملکرد مناسبی در راستای بومی‌سازی علوم انسانی و اجتماعی در کشور انجام نداده است. «سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها»(سمت) نیز در گسترش فرهنگ ترجمه در کشور سهیم است. نگاه خودجوش و برخاسته از درون جامعه در سازمان سمت برای تولید و نشر کتاب وجود ندارد و تفکر محفلی آن، حکم پیچ و مهره‌های ارابه اسکیزوفرنی فرهنگی در کشور را داشته است.

این اتفاق، یک فاجعه بدخیم سیستمی‌ است. فاجعه بارتر آن است که ناشران کتب علوم انسانی و علوم اجتماعی در ایران مشتاق ترجمه و انتشار آثار متفکران غربی مانند‌هابرماس و ... هستند و به مترجم حق الزحمه نیز می‌پردازند. آثاری که حتی در غرب نیز بخشهایی از آن مقبولیت علمی‌ زیادی ندارند، ولی در ایران بخاطر ناتوانی در نقد و آسیب شناسی ریشه‌ای مورد توجه و حمایت مالی قرار می‌گیرند و منتشر می‌شوند. اگر جلوی این سونامی‌ و خودآزاری فرهنگی گرفته نشود، کشور با یک بحران اساسی روبرو خواهد شد.

رفتار بخش عمده اساتید کشور شبیه به «مرده خوری فرهنگی» است. مرده خورها پسمانده‌های غرب را نیز طلای با عیار بالا تلقی می‌کنند و به مغز دانشجوی عزیز کشور تزریق می‌کنند. رویکرد حاکم بر تألیف کتب دانشگاهی در سازمان سمت بیشتر مرده خوری بوده تا عمل طبق اساسنامه ای که باید به آن تعهد نظری و عملی داشته باشد. ارابه فرسوده غربگدایی سازمان سمت امروز خواسته یا ناخواسته تیشه بر ریشه‌های فرهنگی ایران اسلامی‌ می‌زند. نباید سنگر نئولیبرالی و فردگرایانه در یک کشور جمع گرا مثل ایران با ساختاری دیگر ساخته شود.
 
پیشنهاد شما برای زایش علمی‌و تولید فکر در حوزه علوم انسانی چیست؟
برای ایجاد یک جامعه تحولگرا و خردمند باید، «بایدهای» زیادی را به جان بخریم و اهل اندیشه و عمل شویم. باید هر کداممان یک حلاجِ مسئولیت پذیر باشیم و یک حلاجِ با پشتکار بمانیم. باید با نگاهی پاسخگو و روشمند برای مبارزه با چالش‌های ناشی از فساد، اسرار فساد را با اعداد و ارقام هویدا کنیم و راهکارهای هدفمند، عملیاتی، موثر و کارا ارائه بدهیم. شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزارت علوم، تحقیقات و فناوری باید نهادهای فرهنگی کشور مانند سازمان سمت و تولیدات محتوایی آنها را مدیریت و دقیق کنترل کند و مانع از ایجاد و گسترش فرهنگ غربگدایی در نظام آموزشی کشور شوند.

شما در کشورهای غربی به ندرت می‌توانید اشراره ای به آثار دانشمندان کشورهای غیر غربی پیدا کنید. آنها در همه علوم با اعتماد و عزت نفس راه خودشان را می‌روند و از کسی هم نمی‌پرسند که آیا این راه درست یا نادرست است. ما در مقابل نسل جوان مسئولیم و اجازه نداریم جوانان را به سیاه چالی ببریم که رابطه متقابل و ناکارآمد این چهارضلعی برای ما ساخته است.

شناسایی سریع و به موقع این تیشه‌ها یکی از بایدهای حیاتی برای نجات ریشه‌های علمی، دینی و فرهنگی ایران اسلامی‌است. یکی از راه­های برون رفت از مشکل حاد ترجمه و تقلید در کشور، تعویض تمامی‌رؤسا و کارگروه‌هایی است که در بدنه این نهادها نقش کلیدی دارند.

راهکار دیگر روی آوردن به اندیشه­‌ورزی خودجوش و درونزا و استقبال از کارهای تألیفی و بومی‌است. در این راستا پیشنهاد می‌شود، کارگروه‌­هایی متخصص و ایران دوست جهت بررسی این موارد تشکیل شود و کتابهای تألیفی و بومی، جایگزین کتابهای ترجمه ای و اغلب بی محتوا در دانشگاه­ها شود. این تحقیقاً باعث بالا رفتن اعتماد به نفس جوانان و رشد استعدادهای کشف نشده آنها می‌شود.

نشست آقای دکتر رئیسی با دانشجویان در مراسم بزرگداشت روز دانشجو در دانشگاه صنعتی شریف به خوبی نشان داد که دانشجویان عزیز که سرمایه­‌های ملی و فرهنگی کشورمان هستند، نیاز به الگوهای درست دانشگاهی دارند. شایسته است دولت آقای دکتر رئیسی برای رسیدگی هرچه سریعتر به معضل ملی ترجمه و تفکر اقتباسی در نهادهای دولتی یک تیم و کارگروه به صورت ضرب الاجلی تشکیل دهند.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها