شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۰:۵۲
رضا جولایی و سیدمیثم موسویان با رمان‌هایی تاریخی در مذمت پهلوی

چهاردهمین دوره جایزه ادبی جلال آل‌احمد، کتاب‌های «ماه غمگین، ماه سرخ» نوشته رضا جولایی و «بی‌نام پدر» نوشته سیدمیثم موسویان را به صورت مشترک به عنوان آثار شایسته تقدیر در بخش رمان و داستان بلند معرفی کرد که هر دوی این آثار به حوادثی در دوران پهلوی می‌پردازند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)؛ هیات داوران بخش داستان و رمان بلند چهاردهمین دوره جایزه ادبی جلال‌ آل‌احمد در مراسمی که هفته گذشته (12 بهمن‌ماه) برگزار شد، آخرین اثر داستانی رضا جولایی به نام  «ماه غمگین، ماه سرخ» (نشر چشمه/1399) و  رمان داستانی- تاریخی سیدمیثم موسویان به نام  «بی نام پدر» (نشر کتاب جمکران/ 1399) را به صورت مشترک شایسته تقدیر اعلام کرد. به این بهانه سراغ این دو اثر رفتیم تا کمی بیشتر با فضای کارها آشنا شویم.
 
«ماه غمگین، ماه سرخ»: رمانی تاریخی از شاعری آزادی‌خواه
سیدمحمدرضا کردستانی متخلص به میرزاده عشقی، شاعر، نویسنده، روزنامه‌نگار و نمایشنامه‌نویس در دوران مشروطیت و مدیر نشریه قرن بیستم بود که در 13 تیرماه سال 1303 در دوره نخست‌وزیری رضاشاه پهلوی به دستور رئیس اداره تامینات نظمیه (شهربانی) وقت در سن 29 سالگی، در خانه‌اش جنب دروازه دولت، سه راه سپهسالار، کوچه قطب‌الدوله ترور شد. جراحتی که به واسطه شلیک گلوله به او وارد شده بود، به‌قدری دردناک بود که نقل شده است که عشقی در لحظات پایانی زندگی داد می‌زد که «یا مرا از این‌جا ببرید یا یک گلوله دیگر به من بزنید و آسوده‌ام کنید». این شاعر مبارز و آزادی‌خواه پس از چهارساعت تحمل درد، از شدت خونریزی و عوارض ناشی از آن در بیمارستان شهربانی درگذشت.

رضا جولایی در کتاب «ماه غمگین، ماه سرخ» پنج روز پایانی از زندگی میرزاده عشقی، شاعر و نویسنده‌ای آزادی‌خواه را روایت می‌کند. او در سطرهای ابتدایی کتاب از مرگ عشقی می‌گوید و پس از آن داستان را به پنج روز پیش از آن می‌برد و خواننده را تا لحظه مرگ روزنامه‌نگار جوان با خود همراه می‌کند.

جولایی از جوانی مبارز می‌گوید که از مخالفان اصلی رضاخان به شمار می‌رفت. شاعری آزادی‌خواه که در جریان غائله جمهوریت و در پی مخالفت با رضاخان، با ملک‌الشعرای بهار و سیدحسن مدرس که هر دو از مخالفان رضاخان بودند، دست دوستی و اتحاد داد. نویسنده ضمن ارائه داستانی اجتماعی، از روزهای پرهراس و پر تنش می‌گوید که مبارزی جوان را در خود بلعید.

در برشی از این کتاب می‌خوانیم:
« سرش را بیرون می‌آورد. وحشت کرده، دستی به صورت می‌کشد. نفس نفس می‌زند. به خود می‌گوید: من زنده‌ام، هنوز دیر نشده ... به یاد جمله‌ای می‌افتد: مرگ است که به زمان ارزش می‌دهد. زمان را جدی بگیر. خوابت یک هشدار بود. الهام بود. بلند شو تا دیر نشده جل وپلاست را جمع کن، برو از این شهر داغ دم کرده‌ی خشک، برگرد به میان تپه‌های سبز موطنت. دیوانه‌ای؟ می‌خواستی چه بشوی؟ شهره‌ی آفاق؟ چه بکنی؟ می‌خواستی کمر سردارسپه را بشکنی؛ اگر هم بتوانی جانت را می‌گذاری بر سر این مهم، و بعد چه می‌شود؟ آب از آب تکان نمی‌خورد. می‌افتی در سیاه چال‌های نظمیه. جانت را با منقاش از تن بیرون می‌کشند. از دست هیچ‌کس کاری ساخته نیست. هیچ‌کس نمی‌تواند قدمی پیش بگذارد، نه وکلای اقلیت، نه روزنامه‌چی‌ها. سروصدایی بلند می‌شود و زود فروکش می‌کند. همه خسته شده‌اند. نوزاد نارس مشروطه سر زا رفت. مردم خسته شده‌اند و بی‌اعتنا و قلدرها عاشق جماعت بی‌اعتنا هستند.»
 
«بی نام پدر»: داستانی از تیمسار قمارباز پهلوی
کتاب «بی‌نام پدر» رمانی تاریخی است که حوادث، روایت‌ها و داستان‌های بسیاری را در خود جای داده است و در مجموع داستان اصلی را شکل می‌دهد. رمان برپایه تحقیق و پژوهش‌های تاریخی و سفرهای بسیار نویسنده به رشته تحریر درآمده است، به این ترتیب مخاطب نه تنها با داستانی پرکشش و جذاب مواجه است، که می‌تواند با مطالعه این اثر از وقایعی که در دوران پهلوی و در نتیجه آن رنجی که بر عده‌ای از مردم روا داشته شده است، پی ببرد.
سیدمیثم موسویان می‌گوید: ماجرای کتاب از خودمختاری مهاباد توسط قاضی محمد آغاز می‌شود. در ادامه تیمساری از طرف محمدرضا شاه به این منطقه اعزام می‌شود تا قاضی محمد را سرکوب کند. او وارد داستانی عاشقانه می‌شود. تیمسار قمارباز است و این مساله یکی از خصوصیات رفتاری اوست. در بازی قمار دختری را از پدرش خواستگاری و با او ازدواج می‌کند؛ اما به خاطر مسائل جنگی که برای رسیدگی به آن به این منطقه منتقل شده بود، از دختر جدا می‌افتد که در واقع این شروع ماجراست. در ادامه‌ی داستان سرنوشتِ فرزند این دو دچار پیچیدگی‌ها و ماجراهایی می‌‍شود؛ چراکه در ماجرای جنگ بین کُردها و سرکوب مهاباد از خانواده دور می‌افتد و در نتیجه کودک دور از پدر و در همدان بزرگ می‌شود؛ اما سرنوشت دوباره او را به پدرش مربوط می‌کند و داستان ادامه می‌یابد.

در برشی از کتاب می‌خوانیم:
«زودباش کارش تمام کن، شک ندارم… تفنگ را بر می دارم… نشانه می روم… نه، کار من نیست. خونم به جوش آمده… تیمسار مهربان. مسلمان، نمی شود که زد… اصلا یک محبتی توی دلم به او وجود دارد… یک چیز عجیب… انگار که طرف را عمری است می شناسم… مسئله فقط آزادی خودم نیست… بزن… بزن لعنتی!… بزن. آن همه تمرین کرید… با صدای ترمز چند ماشین دم ساختمان به هم نگاه می کنیم… مأموران، مأموران… تفنگ را از دست من می گیرد و خودش نشانه می رود… به خدا اشتباه گرفتیش… خفه شو… گند زدی به همه چی… به خدا… گریه ام می گیرد… ترق… خون می پاشد توی صورتم…»

در بخش رمان و داستان بلند کتاب‌‌های «پیامبر بی‌معجزه» نوشته محمدعلی رکنی از نشر صاد، «پری‌کشی» نوشته علیرضا حسن‌زاده از نشر مروارید، «بی نام پدر» نوشته سیدمیثم موسویان از نشر کتاب جمکران، «ماه غمگین ماه سرخ» نوشته رضا جولایی از نشر چشمه و «سونات لال» نوشته میترا معینی از نشر نیماژ به عنوان نامزذهای این بخش از سوی هیات داوران چهاردهمین دوره جایزه ادبی جلال آل‌احمد معرفی شد.

داوری بخش رمان و داستان‌بلند را اکبر صحرایی، قاسمعلی فراست و منصور علیمرادی بر عهده داشتند.

مبلغ جایزه برگزیدگان چهاردهمین دوره جایزه جلال آل احمد از 150 میلیون تومان در دوره سیزدهم به 250 میلیون تومان و مبلغ جایزه شایستگان تقدیر نیز از 30 میلیون به 50 میلیون تومان افزایش یافت. به این ترتیب آثار شایسته تقدیر در این بخش به صورت مشترک مبلغ 50 میلیون تومان را کسب کردند. همچنین این بخش اثر برگزیده نداشت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها