مترجم مجموعه «جودی دمدمی» یکی از اهداف ترجمه را الگوسازی دانست و گفت: جای تاسف است که گاهی نویسندگان به جای الگوبرداری، کپی میکنند و برخی مترجمان هم به پختهخواری عادت کردهاند و از روی ترجمههای خوب، کپیبرداری میکنند.
به گفته مترجم «آبشار یخی»، هنوز هم بسیاری از خانوادهها به پیام داستان فکر میکنند؛ بیخبر از اینکه نباید همه کتابها پیام داشته باشند چون اصل اول، لذت بردن است. در هر حال خانوادهها حتی نوجوانهایی که در پی کتابهای خوب و جذاب هستند میتوانند به فهرست نهادهایی چون شورای کتاب کودک یا گروههای تلگرامی و صفحات اینستاگرام مروجان کودک مراجعه کنند.
نجفخانی به اهمیت نام ناشران و سابقه فعالیت آنها اشاره کرد و افزود: علاوه بر مراجعه به فهرستها، خوانندههای حرفهایتر میتوانند براساس نام ناشر، نویسنده یا مترجم به انتخاب کتاب دست بزنند. چون یک ناشر خوب، بیتردید با یک نویسنده و شاعر و تصویرگر خوب کار میکند و دقت خاصی در انتخاب کتابهایش دارد. از سوی دیگر، یک سری کتابفروشیهای اختصاصی کودک و نوجوان هم هستند که خوب کار میکنند و تقریبا هر روز در شبکههای اجتماعی خود به معرفی کتابهای خواندنی کودک و نوجوان میپردازند.
مترجم مجموعه «در جستوجوی دلتورا» در پاسخ به اینکه وقتی از یک عنوان، ترجمههای متعدد وجود دارد چه کنیم؟ بیان کرد: متاسفانه، ما عضو قانون کپیرایت نیستیم و پختهخواری میکنیم. یعنی ما مترجمها میرویم؛ کلی زحمت میکشیم و یک سری کتاب را انتخاب و ترجمه میکنیم بعد دیگرانی هستند که میآیند و ترجمه ما را کپی یا بر اساس آن اشکالات خود را برطرف میکنند؛ چراکه تصور میکنند کار برای بچهها آسان است و پیچیدگیهای زبانی ندارد در صورتی که این طور نیست.
وی ادامه داد: پیدا کردن اصطلاحات و بازیهای زبانی هر نویسنده کار دشواری است و گاهی مترجم ناچار است 40، 50 عنوان کتاب بخواند تا از بین آنها یکی را انتخاب کند. برای مثال من رولد دال و جودی دمدمی را در طول 15 یا 20 سال ترجمه کردم؛ بعد یک ناشر از گرد راه رسید و در طول یک سال، همه زحمات مرا به باد داد و دست من هم به هیچکس و هیچ جایی نمیرسید چون قانون حمایتگرانهای وجود نداشت.
نجفخانی، شناخت فرهنگ مبدا و مقصد را ضروری دانست و افزود: من با وسواس انتخاب میکنم. الان کتابخانه بزرگی دارم که پر است از داستانهایی که کلی جایزه برده و در کشور خودشان تحسین شدهاند؛ اما خیلی بومی هستند و به درد جامعه ما نمیخورند. پس لازم است مترجمان فرهنگ جامعه مبدا و مقصد را بشناسند؛ اصلاحات رایج در آن زبان و تاریخ و فرهنگ آن را بدانند؛ اهل تحقیق و مطالعه باشند؛ یک دوره ادبیات کودک بگذرانند و فراتر از همه اینها با ذهن و زبان کودکان و نوجوانان آشنا باشند.
به گفته مترجم «پسرخاله وودرو»، مترجمها رسالت الگوسازی دارند؛ اما گاهی نویسندگان به جای الگوبرداری، کپی میکنند. مثلا من داستانی میخواندم که شخصیت اصلی آن خود جودی بود؛ انگار نویسنده پوستهای را گرفته و بومیسازی کرده است. به همین خاطر است که این شخصیتها در ذهن ما رسوب نمیکنند.
نظر شما