درباره ترجمه کتاب «چگونه پدر و مادر خود را سوپراستار کنیم» بفرمایید و چه شد که این کتاب را به عنوان ترجمه انتخاب کردید؟
«چگونه پدر و مادر خود را سوپراستار کنیم» جلد 6 از مجموعهی قصههای با پدر و مادر است و داستان پسربچهای است که قصد دارد کمدین بشود و علیرغم همهی مشکلاتی که سر راهش هست و چالشهایی که با پدر و مادر و معلمش دارد با سختکوشی به هدفش میرسد.
پیت جانسون، نویسندهی کتاب، یکی از مهمترین نویسندگان کودک و نوجوان دنیاست. او پیش از نویسندگی معلم بوده و به نظر من معلم بودنش باعث شده درک درستی از بچهها و دغدغههایشان داشته باشد و نتیجهاش هم کتابهای جذاب و پرطرفدارش است که تعدادی زیادی از آنها در ایران ترجمه و چاپ شده است.
من از قبل با این مجموعه آشنایی داشتم. نشر هوپا سال 95 جلد 1 این مجموعه را با ترجمهی فوقالعادهی آقای رضی هیرمندی منتشر کرد و باید بگویم با خواندن این کتاب عاشق شخصیت بامزه و دوستداشتنی لویی شدم و وقتی پیشنهاد ترجمهی جلدهای بعدی به من داده شد، بلافاصله قبول کردم. واقعاً از اینکه مدتی همراه لویی و ماجراهایش بودم لذت بردم.
از نگاه شما این کتاب بیشتر جنبه آموزشی دارد یا سرگرمی؟
هر دو. کتابهای این مجموعه برای بچهها پر از طنز و ماجرا و شیطنتهای یک بچهی هم سن و سال خودشان است و برای پدر و مادرها پر از نکات جالب دربارهی شیوههای کنارآمدن با چالشهای دنیای جدید. از آنجایی که شبکههای اجتماعی و تکنولوژیهای ارتباطی جدید در زندگی روزمرهی کودکان امروز نقش مهمی بازی میکنند والدین در نوعی کشمکش مدام با خودشان و بچههایشان هستند تا وابستگی کودکانشان را به این نمادهای دنیای نو کم کنند؛ اما خیلی وقتها فراموش میکنند که این دنیاهای مجازی جدید قابلیتهای تربیتی مغفولماندهای هم دارند. در این داستانها شخصیت اصلی، لویی، عاشق استندآپ کمدیست و برای رسیدن به این هدفش در زندگی وارد وبلاگها و سایتهای طنز میشود و گاه سر از شبکههای تلویزیونی درمیآورد. این رفتارها برای پدر و مادرش که سعی میکنند دنیای کودکشان را درک کنند پر از چالشهای تازه است.
آیا نویسنده نیم نگاهی به روابط بین اعضای خانواده و ارتباط دوستانه داشته است؟
جالب است که اگرچه مشکلات و دردسرهایی که لویی ایجاد میکند گاه فراتر از تحمل پدر و مادرش است؛ اما در انتهای هر کتاب هر دو طرف به نوعی درک متقابل از تواناییها و شخصیت یکدیگر میرسند. لویی درک میکند که مهار بحرانهای فردی، اقتصادی و عاطفی برای والدین بسیار سخت است و پدر و مادر لویی هم تلاش میکنند تا شخصیت در حال رشد لویی و دنیای مجازیای که کودکان را احاطه کرده و گاه به آنها هجوم میآورد را در نظر بگیرند.
نوع نگاه روابط خانوادگی در غرب نسبت به ایران متفاوت است؟ شما از چه روشی برای ارتباط فرهنگی استفاده کردید؟
با خواندن این کتاب بیشتر و بیشتر پی بردم که بسیاری از چالشهای تربیتی کودکان در همهجای دنیا یکسان است. در حقیقت ضرورت ارتباط با شبکههای اجتماعی برای همهی خانوادههای دنیا هم فرصت ایجاد کرده و هم تهدید. حتی معلمها و مدارس هم که نقش بزرگی در تربیت کودکان دارند از این چالشها برکنار نماندهاند.
معمولاً در ترجمهی کتابهای کودکان و نوجوانان به تفاوتهای فرهنگی بارزی برمیخوریم. گاه روابط انسانی، گاه استعارههای کلامی و گاه شیوههای زندگی روزمره در زبان مبدأ و مقصد تعارض پیدا میکنند. به نظر من توضیح این تفاوتها به کودکان به مراتب بهتر از حذف و سانسور است.
به نظر شما بچهها وقتی داستان طنز میخوانند چه حسی پیدا میکنند؟ چه تاثیری بر روی آنها دارد؟
طنز یکی از مهمترین شیوههای تخلیهی روانی و برخورد با مشقات زندگی است. بچهها با خواندن کتابهای طنز شیوهی برخورد مثبت با مسائل را به شکلی زیرپوستی و غیرمستقیم یاد میگیرند.
دغدغه شما برای کودکان و نسل امروز چیست؟
در حال حاضر گسترش شبکههای اجتماعی و کانالهای تلویزیونی و بازیها و سرگرمیهای بیحد و حصر دیجیتال رابطهی کودکان را با واقعیت قطع کرده است. هم آنها را از تجربیات ملموس و عینی که لازمهی دوران رشد هست دور میکند و هم ایجاد یک دیالوگ پایدار بین نسل قبل و بعد را ناممکن میکند. در حقیقت فاصلهی نسلها که همواره یک معضل تاریخی در جامعهی ما بوده در حال حاضر تشدید شده است. در ضمن فکر میکنم قطع رابطهی کودکان با کتاب یکی دیگر از اتفاقات تلخ است که تأثیر ویرانگرش بر فرهنگ را طی سالیان بعد خواهیم دید.
به عنوان سخن پایانی اگر نکتهای دارید بفرمایید.
من بیشتر چند درخواست از والدین دارم. از آنها میخواهم از قضاوتهای سطحی و کلیشهای در مورد کتابهای کودکان دور شوند و سعی کنند عمق عاطفی داستانها را درک کنند و دیگر اینکه کودکان را نادان فرض نکنند. کودک لزوماً با خواندن یک ناهنجاری رفتاری در یک داستان دچار ناهنجاری رفتاری نمیشود. او شروع به تحلیل و مقایسه میکند. کودکان امروز چندوجهی و چندجانبهنگرند و نگاهی آشکارا نقادانه به شیوههای عرفی دارند. به جای حذف و پاککردن صورت مسئله و به جای دورکردنشان از منطقهی خطر بهتر است همدلانه با آنها همراه شویم و سعی کنیم برای سؤالهایشان جواب پیدا کنیم. اگر جوابی هم نداشتیم لااقل همدل و همراهشان بودهایم و این خودش نتیجهی تربیتی مهمی به همراه دارد.
نظر شما